۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

قصه یک ملودی


وقتی که گل در نمیاد ...
یکی از وظایف تاریخ نگاران هنری، واکاوی دقیق در مستندات تاریخی به منظور ثبت وقایعی است که هیچ گونه تحریف و انحرافی در روایت حادث شده رخ ندهد. ثبت اسامی کلیه عوامل ساخت یک اثر هنری (موسیقیایی) که معمولا شامل ذکر نام ترانه سرا ، آهنگساز ، تنظیم کننده و سال دقیق انتشار است، یکی از بخش های تاریخ نگاری هنری به شمار می آِید. متاسفانه این موضوع به کرات اتفاق افتاده که سالها نام ترانه سرا یا آهنگسازی بر روی ترانه ای نقش بسته که روح آن شخص نیز از آن اثر خبردار نبوده. این رفتار اشتباه در جامعه هنری به وفور یافت شده که در این زمینه می توان مثالهای متعددی را نیز بیان نمود. مخاطبان ترانه به دلیل اهمال و سهل انگاری بعضا کمپانی های تولید نوار و صفحه و سی دی نام حقیقی عوامل ساخت و تولید آثار موسیقیایی را به اشتباه در حافظه ی تاریخی خود ثبت می نمایند و هیچ دستگاه نظارتی که دارای قدرت کنترل در این زمینه باشد نیز یافت نمی شود تا به عنوان مرجع ، محل مراجعه مخاطبان قرار گیرد.
این مقدمه بهانه ای بود تا در زمینه ملودی که - سالها به اشتباه نام آهنگساز دیگری را بر روی خود یدک می کشید - صحبت نماییم:
ملودی سقوط با اجرایی از داریوش
وقتی که گل در نمیاد سواری اینور نمیاد
کوه و بیابون چی چیه؟
وقتی که بارون نمیاد ابر زمستون نمیاد
این همه ناودون چی چیه؟
ترانه سقوط در زمستان سال 1356 در آلبوم گلایه ها که توسط کمپانی سی بی اس که متعلق به ضیا آتابای بود وارد بازار شد. کلام ترانه سروده ی شهیار قنبری است و بر روی کاور آلبوم منتشر شده ، به اشتباه نام منوچهر چشم آذر به عنوان سازنده ی اثر درج گردیده و طبیعی است که مخاطبان ترانه نیز، بی خبر از همه جا با استناد به مطالب ذکر شده بر روی کاورآلبوم ، سازنده ی ملودی را چشم آذر می پنداشتند اما جالب این جاست که چگونه امکان دارد آهنگسازی که به اشتباه اثر و ملودی شخص دیگری به نامش ثبت گردیده در این باره سکوت کند و نام حقیقی آهنگساز را ذکرننماید.
من نیز به مانند همگان تا همین اواخر می پنداشتم منوچهر چشم آذر سازنده ی ملودی سقوط است تا این که ترانه سرای این اثر شهیار قنبری در پاسخ به یکی از بازدیدکنندگان صفحه فیس بوکش پیرامون این ترانه اینگونه نوشت:
« دوستان، موسیقی‌ از " فریبرز لاچینی " است ! و نه چشم آذر. دوباره کتاب چاپ ایران را نگاه کردم. چه قدر زشت است. و پر غلط! از تاریخ میلاد تا نقطه ی آخر. انگار که به عمد بوده است .»

و در توضیحات تکمیلی پیرامون این ترانه نوشته اند:
«تا آن جا که من به یاد دارم از فریبرز است، که آقای داریوش عزیز، بی‌ اجازه، ملودی را به آقای چشم آذر داد، و بد تر از آن، تکه یی از ترانه ی دیگر م را به آن افزود ! و مقدمه را هم از واروژان ، قرض گرفتند، باز بی‌ هیچ مشورتی ! از آقای لاچینی بپرسید . حافظه ی من، از روی جلد ( کمپانی که مدیرش آقای ضیا بود ) معتبر تر است.»
به هر روی چگونه است که اشتباهی به این بزرگی رخ می دهد ولی هیچ کس لازم نمی بیند سطری در این باره توضیح دهد.

من نیز که از دیدن این پاسخ متعجب و وامانده بودم موضوع را با خود داریوش ، خواننده اثر در میان گذاشتم.
در پرسش نخست از داریوش با ذکر موضوع ، سازنده ی حقیقی ملودی سقوط را از ایشان پرسیدم.
داریوش در پاسخ من اینگونه نوشتند:
«شهیار کاملا درست گفته و این اشتباه از طرف کمپانی بود که اتفاق افتاده و قصد و غرضی در کار نبوده»
در پرسشی دیگر از داریوش پرسیدم:
نکته مبهم دیگر این است که اوورتور ابتدای ملودی که در واقع همان ملودی بوی خوب گندم است آیا به پیشنهاد منوچهر چشم آذر بر روی ملودی اصلی نشست یا فریبرز لاچینی چنین پیشنهادی داشته و اصولا قرار دادن این ملودی به معنای تداعی محتوای پس پشت ترانه بوی خوب گندم است؟ یعنی این که شنونده با شنیدن سقوط به این مضمون برسد که این ترانه ادامه ترانه بوی خوب گندم است .
پاسخ داریوش: دقیقا همینی است که نوشته اید.
با پاسخ داریوش روشن شد که ملودی ترانه سقوط، ساخته فریبرز لاچینی است و در واقع منوچهر چشم آذر تنظیم کننده این اثر است و اوورتور ابتدای ملودی نیز به پیشنهاد او بر روی کار نقش بسته.
با این توضیحات نام منوچهر چشم آذر از کنار 2 ملودی خاطره ساز تاریخ موسیقی این مملکت کنار گذاشته شده است .1- طلاق ساخته آندره لوید وبر(با صدای گوگوش)
2- سقوط ساخته فریبرز لاچینی.(با صدای داریوش)
البته ذکر این رویداد به این معنا نیست که چشم آذر سهمی در شکل گیری این دو آهنگ نداشته بلکه به هر روی باید تاریخ موسیقی به طور کامل روایت شود و حتی اگر چشم آذر به دلیل تبحر در حوزه تنظیم و سازشناسی نقشی استادانه در این دو اثر ایفا نموده و با رنگ آمیزی خط کلی ملودی این دو اثر را به همیشه تاریخ سپرده اما لازم است نام واقعی نویسندگان این دو ملودی یعنی آندره لوید وبر و فریبرز لاچینی نیز عنوان گردد.
نویسنده: حمید


سه شنبه 4مرداد1390