tag:blogger.com,1999:blog-2107953526735105022023-11-15T19:24:09.160+03:30دلواره هاUnknownnoreply@blogger.comBlogger10125tag:blogger.com,1999:blog-210795352673510502.post-70183269245789310052011-07-26T16:35:00.002+04:302012-07-06T13:15:56.239+04:30قصه یک ملودی<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
<div style="text-align: right;">
<br />
<div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;"><span style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: large;">وقتی که گل در نمیاد ...</span></strong></div>
<blockquote class="tr_bq " style="text-align: right;">
<b><span style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: large;">یکی از وظایف تاریخ نگاران هنری، واکاوی دقیق در مستندات تاریخی به منظور ثبت وقایعی است که هیچ گونه تحریف و انحرافی در روایت حادث شده رخ ندهد. ثبت اسامی کلیه عوامل ساخت یک اثر هنری (موسیقیایی) که معمولا شامل ذکر نام<span style="color: red;"> ترانه سرا ، آهنگساز ، تنظیم کننده و سال دقیق انتشار</span> است، یکی از بخش های تاریخ نگاری هنری به شمار می آِید. متاسفانه این موضوع به کرات اتفاق افتاده که سالها نام ترانه سرا یا آهنگسازی بر روی ترانه ای نقش بسته که روح آن شخص نیز از آن اثر خبردار نبوده. این رفتار اشتباه در جامعه هنری به وفور یافت شده که در این زمینه می توان مثالهای متعددی را نیز بیان نمود. مخاطبان ترانه به دلیل اهمال و سهل انگاری بعضا کمپانی های تولید نوار و صفحه و سی دی نام حقیقی عوامل ساخت و تولید آثار موسیقیایی را به اشتباه در حافظه ی تاریخی خود ثبت می نمایند و هیچ دستگاه نظارتی که دارای قدرت کنترل در این زمینه باشد نیز یافت نمی شود تا به عنوان مرجع ، محل مراجعه مخاطبان قرار گیرد.</span></b></blockquote>
<strong><span style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: large;"><div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;">این مقدمه بهانه ای بود تا در زمینه ملودی که - سالها به اشتباه نام آهنگساز دیگری را بر روی خود یدک می کشید - صحبت نماییم:</strong></div>
<span style="color: red;"><div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;"><span style="color: red;">ملودی سقوط با اجرایی از داریوش</span></strong></div>
</span><div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;">وقتی که گل در نمیاد سواری اینور نمیاد</strong></div>
<div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;">کوه و بیابون چی چیه؟</strong></div>
<div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;">وقتی که بارون نمیاد ابر زمستون نمیاد</strong></div>
<div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;">این همه ناودون چی چیه؟</strong></div>
<div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;">ترانه سقوط در <span style="color: red;">زمستان سال 1356</span> در آلبوم گلایه ها که توسط کمپانی سی بی اس که متعلق به <span style="color: red;">ضیا آتابای</span> بود وارد بازار شد. کلام ترانه سروده ی <span style="color: red;">شهیار قنبری</span> است و بر روی کاور آلبوم منتشر شده ، به اشتباه نام <span style="color: red;">منوچهر چشم آذر</span> به عنوان سازنده ی اثر درج گردیده و طبیعی است که مخاطبان ترانه نیز، بی خبر از همه جا با استناد به مطالب ذکر شده بر روی کاورآلبوم ، سازنده ی ملودی را چشم آذر می پنداشتند اما جالب این جاست که چگونه امکان دارد آهنگسازی که به اشتباه اثر و ملودی شخص دیگری به نامش ثبت گردیده در این باره سکوت کند و نام حقیقی آهنگساز را ذکرننماید.</strong></div>
<div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;">من نیز به مانند همگان تا همین اواخر می پنداشتم منوچهر چشم آذر سازنده ی ملودی سقوط است تا این که ترانه سرای این اثر <span style="color: red;">شهیار قنبری</span> در پاسخ به یکی از بازدیدکنندگان صفحه فیس بوکش پیرامون این ترانه اینگونه نوشت:</strong></div>
<span style="color: red;"><div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;"><span style="color: red;">« دوستان، موسیقی از " فریبرز لاچینی " است ! و نه چشم آذر. دوباره کتاب چاپ ایران را نگاه کردم. چه قدر زشت است. و پر غلط! از تاریخ میلاد تا نقطه ی آخر. انگار که به عمد بوده است .»</span></strong></div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
</span><div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;">و در توضیحات تکمیلی پیرامون این ترانه نوشته اند:</strong></div>
<span style="color: red;"><div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;"><span style="color: red;">«تا آن جا که من به یاد دارم از فریبرز است، که آقای داریوش عزیز، بی اجازه، ملودی را به آقای چشم آذر داد، و بد تر از آن، تکه یی از ترانه ی دیگر م را به آن افزود ! و مقدمه را هم از واروژان ، قرض گرفتند، باز بی هیچ مشورتی ! از آقای لاچینی بپرسید . حافظه ی من، از روی جلد ( کمپانی که مدیرش آقای ضیا بود ) معتبر تر است.»</span></strong></div>
</span><div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;">به هر روی چگونه است که اشتباهی به این بزرگی رخ می دهد ولی هیچ کس لازم نمی بیند سطری در این باره توضیح دهد.</strong></div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;">من نیز که از دیدن این پاسخ متعجب و وامانده بودم موضوع را با خود داریوش ، خواننده اثر در میان گذاشتم.</strong></div>
<div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;">در پرسش نخست از <span style="color: red;">داریوش</span> با ذکر موضوع ، سازنده ی حقیقی ملودی سقوط را از ایشان پرسیدم.</strong></div>
<div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;">داریوش در پاسخ من اینگونه نوشتند:</strong></div>
<span style="color: red;"><div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;"><span style="color: red;">«شهیار کاملا درست گفته و این اشتباه از طرف کمپانی بود که اتفاق افتاده و قصد و غرضی در کار نبوده»</span></strong></div>
</span><div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;">در پرسشی دیگر از داریوش پرسیدم:</strong></div>
<div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;">نکته مبهم دیگر این است که اوورتور ابتدای ملودی که در واقع همان ملودی <span style="color: red;">بوی خوب گندم</span> است آیا به پیشنهاد منوچهر چشم آذر بر روی ملودی اصلی نشست یا <span style="color: red;">فریبرز لاچینی</span> چنین پیشنهادی داشته و اصولا قرار دادن این ملودی به معنای تداعی محتوای پس پشت ترانه بوی خوب گندم است؟ یعنی این که شنونده با شنیدن سقوط به این مضمون برسد که این ترانه ادامه ترانه بوی خوب گندم است .</strong></div>
<span style="color: red;"><div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;"><span style="color: red;">پاسخ داریوش: دقیقا همینی است که نوشته اید.</span></strong></div>
</span><div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;">با پاسخ داریوش روشن شد که ملودی ترانه سقوط، ساخته فریبرز لاچینی است و در واقع منوچهر چشم آذر تنظیم کننده این اثر است و اوورتور ابتدای ملودی نیز به پیشنهاد او بر روی کار نقش بسته.</strong></div>
<div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;">با این توضیحات نام منوچهر چشم آذر از کنار 2 ملودی خاطره ساز تاریخ موسیقی این مملکت کنار گذاشته شده است .<span style="color: red;">1- طلاق ساخته آندره لوید وبر(با صدای گوگوش)</span></strong></div>
<span style="color: red;"><div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;"><span style="color: red;">2- سقوط ساخته فریبرز لاچینی.(با صدای داریوش)</span></strong></div>
</span><div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;">البته ذکر این رویداد به این معنا نیست که چشم آذر سهمی در شکل گیری این دو آهنگ نداشته بلکه به هر روی باید تاریخ موسیقی به طور کامل روایت شود و حتی اگر چشم آذر به دلیل تبحر در حوزه تنظیم و سازشناسی نقشی استادانه در این دو اثر ایفا نموده و با رنگ آمیزی خط کلی ملودی این دو اثر را به همیشه تاریخ سپرده اما لازم است نام واقعی نویسندگان این دو ملودی یعنی آندره لوید وبر و فریبرز لاچینی نیز عنوان گردد.</strong></div>
<div style="text-align: right;">
<strong style="background-color: white;">نویسنده: حمید</strong></div>
</span></strong></div>
<div style="text-align: right;">
<b><span style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: large;"><br /></span></b></div>
<div style="text-align: right;">
<br />
<div style="text-align: right;">
<b style="background-color: white;"><span style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: large;">سه شنبه 4مرداد1390</span></b></div>
<b><div style="text-align: right;">
<b style="background-color: white;"><a href="http://www.facebook.com/hamid.delvareha"><span style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: large;">www.facebook.com/hamid.delvareha</span></a></b></div>
</b><br />
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
</div>
<strong><span style="font-family: verdana; font-size: 130%;"></span></strong></div>Unknownnoreply@blogger.com46tag:blogger.com,1999:blog-210795352673510502.post-54718947942843210002011-06-15T21:45:00.011+04:302012-07-06T13:18:14.595+04:30شاعر ، آهنگساز ، خواننده کدام هنرمندترند؟<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
<span style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif;"><a href="http://up.iranblog.com/images/07hp6jas2u7aqahoq1ds.jpg" onblur="try {parent.deselectBloggerImageGracefully();} catch(e) {}"><img alt="" border="0" src="http://up.iranblog.com/images/07hp6jas2u7aqahoq1ds.jpg" style="cursor: pointer; display: block; height: 523px; margin: 0px auto 10px; text-align: center; width: 381px;" /></a><span style="font-weight: bold;">هفته نامه اطلاعات هفتگی </span><span style="font-weight: bold;">26</span><span style="font-weight: bold;"> فروردین 1338</span></span><br />
<span style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif;"><a href="http://up.iranblog.com/images/gwrp0p5y7zqht77y8q17.jpg" onblur="try {parent.deselectBloggerImageGracefully();} catch(e) {}"><img alt="" border="0" src="http://up.iranblog.com/images/gwrp0p5y7zqht77y8q17.jpg" style="cursor: pointer; display: block; height: 345px; margin: 0px auto 10px; text-align: center; width: 300px;" /></a><span style="font-weight: bold;">منصور تهرانی هفته نامه جوانان 15 اسفند 1356</span></span><br />
<div dir="rtl" style="font-weight: bold; text-align: right;">
<div class="MsoNormal" dir="RTL">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;"><br /></span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">هفته نامه اطلاعات هفتگی 26 فروردین 1338</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">مصاحبه با <span style="color: red;">مشیر همایون شهردار، عباس شاپوری و هوشنگ مستوفی</span></span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">یکی از کسانی که این هفته در بحث ما شرکت کرده اند آقای <span style="color: red;">مشیر همایون شهردار</span> ، هنرمند قدیمی و معروف هستند که بیش از هر کس برای اظهار نظر در این مورد صلاحیت دارند . ایشان علاوه بر مقام ارجمندی که در عالم موسیقی ایران دارند، در حال حاضر <span style="color: red;">ریاست شورای موسیقی رادیو ایران</span> نیز به عهده ایشان است و امور مربوط به همه ارکسترهای رادیو ایران زیر نظر ایشان اداره می شود. </span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">ایشان در مورد بحث ما اینطور نوشته اند:</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">هفته گذشته طوماری با امضا بیش از سی نفر از مشهد به دست من رسید که درخواست داشتند که من هم در این استفتاء شرکت کنم با آنکه حالا دیگر سن و سال من ، مناسب این نیست که در این قبیل مباحث که غالبا بی سرو صدا هم نیست شرکت کنم ، مع الوصف درخواست این عده از هموطنانم را نمی توانم نادیده بگیرم و نظریات خودم را به اختصار عرض می کنم:</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 36pt; text-indent: -18pt;">
<span style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif;"><span style="font-size: 130%;">1-<span style="font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; line-height: normal;"> </span></span><span dir="RTL" style="font-size: 130%;"><span lang="FA">متاسفانه رکن اعظم مسئله ای که طرح شده از قلم افتاده است و بدون او که عبارت از <span style="color: red;">نوازنده</span> باشد هر جوابی به سئوال داده شود با اصول فنی منطبق نبوده و ناقص است زیرا بدون وجود نوازنده عمل آهنگساز ، شاعر وخواننده قابل اجرا نیست . بنابراین بایستی سئوال می شد بین این چهار، کدام یک مقام اول را حائزند؟</span></span></span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 36pt; text-indent: -18pt;">
<span style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif;"><span style="font-size: 130%;">2-<span style="font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; line-height: normal;"> </span></span><span dir="RTL" style="font-size: 130%;"><span lang="FA">باید توجه نمود مقایسه ای را که می خواهیم انجام دهیم با فرض آن است که این چهار رکن به مدد فن خود، استاد بوده و عمل آنها بدون عیب و نقص باشد زیرا عیب و نقص هر یک ، عمل دیگری را خنثی می کند. </span></span><span dir="LTR" style="font-size: 130%;"></span></span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 36pt; text-indent: -18pt;">
<span style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif;"><span style="font-size: 130%;">3-<span style="font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; line-height: normal;"> </span></span><span dir="RTL" style="font-size: 130%;"><span lang="FA">آهنگسازی و شاعری قریحه ای است که طبیعت در انسان بوجود می آورد . هر موسیقی دانی آهنگساز نمی شود ، هر فاضلی هم شاعر نتواند شد مگر آنکه آن قریحه را دارا باشد . صدای خوب را هم صاحب آن از روز تولد دارا بوده در صورتی که یک نوازنده خوب ، لااقل باید پانزده سال زحمت آموختن را شب و روز تحمل نماید. </span></span><span dir="LTR" style="font-size: 130%;"></span></span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 36pt; text-indent: -18pt;">
<span style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif;"><span style="font-size: 130%;">4-<span style="font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; line-height: normal;"> </span></span><span dir="RTL" style="font-size: 130%;"><span lang="FA">آهنگ و شعر خوب را اگر یک خواننده درجه اول برای شما بدون نوازنده بخواند هرگز لذت آن مطابق با همراه بودن با نوازنده نخواهد بود، حتی اگر آن آهنگ و شعر خوب را یک خواننده درجه دوم و سوم همراه با ساز برای شما بخواند تاثیر آن در شما بیش از آن است که خواننده درجه اول بدون نوازنده آنرا بخواند .</span></span><span dir="LTR" style="font-size: 130%;"></span></span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">برای ختم کلام چند شعر متفرق <span style="color: red;">حافظ </span>را به عنوان استدلال اهمیت نوازنده در اینجا ذکر می کنم قبلا لازم است توضیح داده شود که کلمه <span style="color: red;">مغنی</span> در لغت یعنی آوازخوان ولی از اشعار حافظ چنین بر می آید که در زمان او مغنی را به ساززن می گفته اند زیرا غالبا می گویند (مغنی بزن) کلمه بزن را فقط به نوازنده می توان گفت نه به خواننده :</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">مغنی بزن آن نوائین سرود بگو با حریفان به آواز رود</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">که بار غمم بر زمین دوخت پای به ضرب اصولم بر آور زجای</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">ضرب اصول به یکی از رنگهای کلاسیک اطلاق می شود که فقط برای رقص است. </span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">یا در این سه بیت:</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">چشم همه بر لعل لب و گردش جام است</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;"> </span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">چنگ خمیده قامت می خواندت به عشرت</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">بشنو که پند پیران هیچت زیان ندارد</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;"> </span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سراندازیم</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;"> </span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;"> </span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">بنا بر آنچه گفته شد به عقیده بنده، <span style="color: red;"> آهنگساز و نوازنده</span> متناوبا مقام اول و <span style="color: red;">شاعر</span> مقام دوم و <span style="color: red;">خواننده</span> که فقط آلت اجرای افکار آنان است مقام سوم را دارا می باشند ، زیرا نوازنده به تنهائی قادر است احساسات و احوال شما را دگرگون نماید در صورتی که خواننده به تنهائی از عهده این کار برنمی آید مگر آنکه نوازنده همراه او باشد ، بنابراین این طور باید نمره داد:</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">نوازنده و آهنگساز :50</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">شاعر:30</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">خواننده: 20</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;"> </span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">عباس شاپوری:</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">دومین شرکت کننده ی این هفته ما آقای <span style="color: red;">عباس شاپوری</span>، <span style="color: #cc0000;">نوازنده و آهنگساز </span>جوانی است که بسیاری از آهنگهای جالب او را همه شنیده اند و ایشان در این مورد اینطور نوشته اند:</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">متاسفانه در محیط ما چون سطح ذوق عمومی پایین است به مسائل اساسی در موسیقی توجه نمی شود و غالبا خیال می کنند که رکن اعظم یک اثر هنری همان خواننده ای است که اعجاز می کند و پس از ساعت ها تمرین و ممارست آهنگی را می خواند. در حالی که خواننده در کارهای هنری ما حالت یک انسترومان موسیقی را دارد یعنی همانطور که ما در ارکستر از یک ویولن خوش صدا و یا یک پیانوی خوش صدا استفاده می کنیم از خواننده هم استفاده می شود منتها سازها ، نت های یک آهنگ را از قوه به فعل در می آورند و خواننده کلماتی را که شاعر بر روی آهنگ گذاشته عینا اجرا می کند . مگر این که خواننده ای یافت شود که هنر موسیقی را خوب درک کند، سواد داشته باشد ، سلفژ بداند ، ذوق و قریحه هنری داشته باشد و خلاصه فقط یک انسترومان ساده نباشد که متاسفانه آنهم در محیط هنری ما خیلی نادر است و اما شعر و شاعر ..</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">شعر روی آهنگ ها و ترانه ها اثر کلی دارد به طوری که بایستی گفت پس از آهنگ ، شعر در درجه دوم اهمیت است ، چون کلام در روحیه شنونده اثر مستقیم دارد . اگر مضمون شعر عالی و کلمات زیبا باشد اثر یک آهنگ را در شنونده دوچند ان می کند و حالات روحی خاصی در او ایجاد می کند . از آن گذشته در کار تصنیف سازی هم مثل آهنگسازی ابتکار و ابداع دخالت دارد. بدبختانه در محیط ما به این مسائل مطلقا توجهی نمی شود و حاصل زحمات شاعر و آهنگساز همگی به پای خواننده حساب می شود و استفاده مادی و معنوی از آن اوست . به هر حال من امتیازها را این طور تقسیم می کنم. </span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">آهنگساز : 50 </span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">شاعر: 40</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">خواننده : 10</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">و سومین نفر شرکت کننده این هفته ، <span style="color: red;">هوشنگ مستوفی</span> هستند:</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">در وهله ی اول اگر حمل به بدبینی نفرمایید من معتقدم در محیطی که هنوز هنر، وسیله ی تفریح و مجلس آرائی بزرگان است و اکثریت مردم آنرا جزر و مد روز می دانند خیلی بهتر است که مطلقا نه هنری وجود داشته باشد و نه شعری و شاعری و نه آهنگسازی. </span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">ولی با این همه اگر قرار باشد که در چنین محیطی هم موسیقیدان و شاعری وجود داشته باشند از نظر من اهمیت اجرا کننده خیلی بیشتر از آهنگساز است و البته برای این مدعای خودم دلائل فراوانی دارم که تا حدود امکان، به ذکر مختصری از آنها می پردازم .</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">البته تردید نمی توان داشت که یک شعر یا آهنگ خوب را اگر خوب هم اجرا کنند بی نظیر خواهد شد ولی شاید خود شما هم به این مطلب بارها برخورده باشید که اگر بهترین اشعار یا آهنگ ها بوسیله آدم بی مایه ای اجرا شود هرگز مورد توجه قرار نخواهد گرفت بنابراین باید قبول کنیم که اجرا کننده کسی ست که پس از ساخته شدن یک اثر هنری دو مرتبه آن را خلق می کند و در حقیقت او مبین و مترجم احساسات و عواطف کسی است که آهنگ یا شعری را ساخته است پس همانطور که اگر مترجم بیسوادی بهترین و عالی ترین شاهکارهای ادبی دنیا را به زبان فارسی درآورد هیچکس از آن چیزی درک نخواهد کرد و عظمت آن اثر شناخته نخواهد شد. همانطور هم اگر کمپوزیتوری { آهنگسازی} بهترین آهنگ ها را بسازد و اجرا کننده نتواند آنرا همانطور که منظور نظر سازنده بوده است اجرا کند و مبین این احساسات قرار گیرد مردم از آن هیچ درک نخواهند کرد . برای مثال عرض می کنم که چند سال یش یک ارکستر بسیار معمولی سمفونی پنجم بتهوون را اجرا می کرد . خدا می داند گاهی صدای سازهای بادی این ارکستر به اندازه ای خارج بود که گوش بی اطلاع ترین اشخاص را هم آزار می داد ، به خصوص وقتی نوبت به مومان سوم این سمفونی رسید ، صداهای گوشخراش به قدری زیاد شد که من دیگر نتوانستم تحمل کنم و با ناراحتی شدید برخاستم و از سالن بیرون آمدم و با خود فکر می کردم که بدون تردید روح بتهوون هم در آسمان ها از بلائی که به سر این سمفونی او آمده به ارتعاش و التهاب افتاده است. فکر می کنم همین مثال برای اثبات نظریه من کافی باشد چون آنها که سمفونی پنجم اجرای ارکستر سمفونیک لندن و وین و برلن را شنیده اند خوب می دانند که اجرای یک اثر هنری تا چه اندازه در نشان دادن عظمت آن اهمیت دارد . همین قضیه در رشته تاتر هم صادق است ، شما بهترین نمایشنامه های شکسپیر را بدهید یک مشت هنرپیشه تخت حوضی ( چنانکه در محیط ما به کرات سابقه داشته) بازی کنند و آنوقت چنین اجرائی را مقایسه کنید با اجرای شکسپیرین معروف انگلستان «سر لونس اولیویه » آیا هر دو نمایشنامه را شکسپیر ننوشته ؟ پس چه چیز باعث این تفاوت فاحش است، تنها و تنها مهارت و استادی اجرا کننده . پس اجازه بدهید در پایان این مقاله خلاصه ی عقیده خودم را در یک سطر بگویم ، به نظر من اگر یک آهنگ معمولی و حتی بد را خواننده ی استادی اجرا کند بسیار امکان دارد که مورد توجه قرار گیرد ، در حالی که بهترین آهنگها را اگر بد اجرا کنند هرگز مورد توجه کسی قرار نخواهد گرفت ، پس حقیقت این است که اگر سهم آهنگساز و شاعر را در ساختن آهنگی 30 درصد بدانیم ، هفتاد درصد باقیمانده ان متعلق به اجرا کننده است . به این ترتیب :</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">خواننده: 70</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">آهنگساز: 15</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">شاعر:15</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">نظریات خوانندگان مجله:</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">هم اکنون که مشغول تنظیم این صفحه هستیم صدها نامه از خوانندگان در زمینه این بحث جلو من است که طرح همه آنها غیر ممکن به نظر می رسد. بنابراین اجازه بدهید تعدادی از آنها را این هفته خلاصه کنم و بقیه را برای هفته های بعد بگذارم که به تدریج طرح شود:</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">اسماعیل عظیم پور تبریزی:</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">نوشته اند: شاعر در سرودن تصنیف پابند وزن و قافیه نیست و این کار ساده ای است ، کار آهنگساز از همه مشکل تر است چون او خلق می کند و بوجود می آورد . خواننده فکر و خیال شاعر و آهنگساز را جان می بخشد. به این ترتیب سهم هر کدام به نظر من چنین است:</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">آهنگساز: 50 خواننده: 30 شاعر: 20</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">مهرداد کمالی: </span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">ارزش هنری کار شاعر و آهنگساز و خواننده مساوی است. زیرا هر یک به صورتی احساسات خود را جلوه می دهند.</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">اسفندیار رسائی: ارزش کار آهنگساز بیش از شاعر و خواننده است و چون کارش خلاقیت دارد:</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">آهنگساز: 80 خواننده و شاعر: 10</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">جهانگیر بیگلری: </span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">آقای مجید وفادار که می گویند خواننده حالت یک آلت موسیقی را دارد به من بگویند آیا اگر یک ویولن خوش صدا را به دست یه نوازنده ناشی بدهند چه صدائی از آن بیرون خواهد آورد ؟ چرا حق خواننده را پایمال می کنید ، ارزش کار خواننده و شاعر و آهنگساز به این مقیاس است:</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">خواننده : 60 آهنگساز: 20 شاعر: 10</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">محمد نوحی زاده :</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">چرا از وقتی که آقای پرویز یاحقی و خانم مرضیه از هم جدا شده اند دیگر خانم مرضیه ترانه خوب و تازه ای نخوانده اند. علتش این است که کسی نبود تا آهنگی و شعری برای ایشان بسازد که مورد توجه قرار بگیرد پس خواننده در درجه سوم است:</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">آهنگساز: 50 شاعر: 30 خواننده: 20</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">محمد مرادی:</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">تنها بوسیله آهنگ خوب و شعر عالی یک خواننده می تواند عرض وجود کند و اگر شاعر و آهنگساز نباشند خواننده نقشی ندارد . کارشان این طوری است:</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">آهنگساز: 45 شاعر: 35 خواننده: 20</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;"></span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-size: 130%;"><span style="color: red; font-family: Arial, Helvetica, sans-serif;">هفته نامه جوانان 15 اسفند 1356</span></span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;"><span style="color: red;">منصور تهرانی</span> با 7 ترانه روز ، قدم به مسابقه جایزه بزرگ هنری مجله جوانان می گذارد.</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">منصور تهرانی پرکار و موفق با هفت ترانه روز، این هفته رقابت پرشور خود را با ترانه سرایان دیگر آغاز نمود. <span style="color: red;">منصور تهرانی</span> گفت: خوشحالم که همزمان با برگزاری مسابقه جایزه بزرگ هنری مجله جوانان ، من با <span style="color: red;">هفت ترانه</span> موفق روز پربار و امیدوار و دلگرم به میدان آمده ام.</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">منصور اضافه می کند: ترانه هایم در سال <span style="color: red;">1356</span> هر کدام به نوبه خود در دل مردم جائی باز کردند و برای من توفیق و شادی ببار آورده اند. </span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;"><span style="color: red;">پیشکش با آهنگی از حسن شماعی زاده و با صدای گوگوش ، حرف بزن (مازیار) ، روایت (ستار) و گل واژه (ابی) با آهنگ های صادق نوجوکی ، زمزمه (حمیرا) ، ساربون (فرزین) با آهنگ های حسن شماعی زاده و شب زحمی (ابی ) با آهنگی از سلی،</span> دستاورد سال 56 من به حساب می آید و توفیق این ترانه ها در میان مردم ، سخت مرا امیدوار کرده است و خوب می دانم در نظرخواهی چهره های محبوب موزیک با آراء مردم هنردوست ، پیروزی خوبی بدست می آورم . تهرانی می گوید: امسال برگزاری مسابقه جایزه بزرگ شور و هیجان زایدالوصفی در میان دست اندرکاران موزیک برپا ساخته است و همین مسئله در کیفیت کارها و بالا بردن سطح آثار هنری موثر خواهد بود و نتایج این مسابقه که صد در صد جنبه هنری و معنوی دارد و در سالهای آینده آشکار می شود چه دیگر آنها که کارهای اصیل هنری ارئه می دادند ارج خواهند دید و بعضی از آهنگسازان و ترانه سرایان که به کلی از کار خوب دل کنده بودند با چنین مسابقه ای به رقابت اصیل و واقعی می پردازند و در کنار آثار تجارتی و مردم پسند از این به بعد ما شاهد ترانه و آهنگ و اجرای اصیل و خوب خواهیم بود.</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">منصور تهرانی در پایان می گوید: آرزو دارم در مسابقه جایزه بزرگ هم سهمی داشته باشم چون هر گونه امتیازی می تواند در آینده هنری ام تاثیر بگذارد.</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="margin-right: 18pt;">
<span lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;"> </span></div>
<div class="MsoNormal" dir="LTR" style="direction: ltr; unicode-bidi: embed;">
<span dir="RTL" lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">گردآوری و تنظیم: <span style="color: red;">حمید</span> </span></div>
<div class="MsoNormal" dir="LTR" style="color: red; direction: ltr; unicode-bidi: embed;">
<span dir="RTL" lang="FA" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 130%;">چهارشنبه 25 خرداد 1390</span></div>
<div class="MsoNormal" dir="LTR" style="direction: ltr; font-family: verdana; unicode-bidi: embed;">
<span dir="RTL" lang="FA" style="font-size: 130%;"> </span></div>
<div class="MsoNormal" dir="LTR" style="direction: ltr; font-family: verdana; unicode-bidi: embed;">
<span dir="RTL" lang="FA" style="font-size: 130%;"> </span></div>
</div>
</div>Unknownnoreply@blogger.com21tag:blogger.com,1999:blog-210795352673510502.post-51930089822886217682011-05-19T22:02:00.015+04:302011-05-20T10:12:36.965+04:30ای آسمان سروده ی ترانه مکرم یا بیژن سمندر؟<a href="http://up.iranblog.com/images/9dzzms3mknq6gbhse01w.jpg"><strong><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 347px; CURSOR: hand; HEIGHT: 362px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/images/9dzzms3mknq6gbhse01w.jpg" border="0" /></strong></a><strong> هفته نامه اطلاعات بانوان 5مرداد 1350 </strong><br /><br /><div><a href="http://up.iranblog.com/images/d9th5nu8t59jkgbvb1tx.jpg"><strong><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 278px; CURSOR: hand; HEIGHT: 696px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/images/d9th5nu8t59jkgbvb1tx.jpg" border="0" /></strong></a><strong>هفته نامه اطلاعات بانوان <span class="">هشت </span>اسفند 1352</strong><br /><br /><div align="right"><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><strong>بخش نخست:<br /></strong><strong><span style="color:#ff0000;">ای آسمان ، سروده ی ترانه مکرم یا بیژن سمندر؟<br /></span>داستان سرقت هنری گویا پایان پذیر نیست و هر از چند گاهی می بایست به واکاوی این گونه ماجراها پرداخت.طعم شیرین شهرت ، ذائقه ی یک شبه از ره رسیده ها را بسیار خوش آمده که برای دسترسی به آن دست به چنین اعمال مذمومی می زنند.برای من بسیار پرسش برانگیز است که چگونه می توان احساس یک انسان را دزدید و ملودی ، ترانه یا هر آفرینش هنری را که زاییده ی جوهره دیگری است با نام خود منتشر کرد.</strong></span><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><strong><br />این بار اما ترانه سرای جوانی از داخل کشور این افتخار را نصیب خود نموده تا نامش در فهرست سارقان ادبی حک گردد .<br />موضوع مورد بررسی پیرامون ترانه ی ای آسمان منتسب به <span style="color:#ff0000;">ترانه مکرم</span> است.<br />این ترانه در سال 1384 با صدای <span style="color:#ff0000;">غلام کویتی پور</span> و با آهنگسازی <span style="color:#ff0000;">مجید رضازاده</span> در آلبوم غریبانه 2 منتشر شد. بر اینسرت آلبوم نام <span style="color:#ff0000;">ترانه مکرم</span> به عنوان سراینده ی آن درج شده است.<br />ترانه ی مکرم در مصاحبه ای با روزنامه دنیای اقتصاد مورخه 12 اردیبهشت 1387 در پاسخ به مصاحبه کننده اینگونه بیان نموده است:<br />« شعراي مذهبي هم ميگي؟</strong></span><br /></div><br /><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>بله كار «اي آسمان» غريبانه 2 آقاي كويتيپور و سالار عشق براي امام حسين (ع) و با تو ستاره ميشوم آقاي اصفهاني براي حضرت زهرا (ع) و تعداد زيادي كار مناسبتي </strong></span><br /></div><br /><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>مذهبی هستي؟ا</strong> </span><br /></div><br /><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>اعتقادات مذهبي خيلي شديدي دارم سر كار «اي آسمان» خيلي گريه کردم.</strong> </span><br /></div><br /><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>اين حرفا رو كه به خاطر مجوز نميزني؟</strong> </span><br /></div><br /><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">آدم از اعتقاداتش سوءاستفاده نمی کند ، من هيچ موقع اهل اين بازيها نبودم ، اعتقاداتم رو هم با هيچي عوض نمی. کنم»<br />همانگونه که مشاهده می فرمایید ایشان معتقد هستند که به خاطر ترانه ی ای آسمان در استودیو از فرط اعتقاد به گریه افتاده اند.<br />اما ماجرا زمانی جالب می شود که متوجه شویم ترانه ای آسمان با نام واقعی <span style="color:#ff0000;">« آسمون بازی نکن »</span> سروده ی ترانه مکرم نیست. این ترانه ، در سال <span style="color:#ff0000;">1350</span> توسط <span style="color:#ff0000;">دکتر بیژن سمندر</span> شاعر و ترانه سرای شهیر شیرازی سروده و در تاریخ <span style="color:#ff0000;">چهارشنبه پنجم مرداد</span> <span style="color:#ff0000;">1350</span> در صفحه ی 21 هفته نامه اطلاعات بانوان با نام واقعی سراینده اش منتشر گشت.<br /><span style="color:#ff0000;">هفته نامه اطلاعات بانوان شماره 735 چهارشنبه 5 مرداد</span> <span style="color:#ff0000;">1350</span><br />آسمون بازی نکن<br />آسمون ابر تو اشکش دیگه دریا نمی شه<br />نه دیگه هیشکی غمش مثل غم ما نمی شه<br />آسمون بازی نکن آفتاب و مهتاب نمی خوام<br />دل من همچی گرفته که دیگه وا نمی شه<br />برق عشقی تو دلم هس که سرش دس خداس<br />آسمون برق نزن ، برق تو گیرا نمی شه<br />هی خیال تو میاد زاغ دلو چوب می زنه<br />تو خونه ی تنگ دلم غیر تو پیدا نمی شه<br />کجا مثل تو عزیزی دیگه پیدا می کنم<br />هر کی ام پیدا کنم مثل تو زیبا نمی شه<br />اعتبار از همه چیز رفته سمندر ، افسوس<br />حیف دنیا که دیگه مثل قدیما نمی شه<br />همانگونه که مشاهده می فرمایید این ترانه هیچ گونه درونمایه مذهبی را با خود یدک نمی کشد . زبان معلق و یکدست سمندر در ترانه ی آسمون بازی نکن در زمان اجرا متاسفانه به زبان آشفتگی عجیبی منتج شده است.<br />در اجرا کلمه آسمون به ای آسمان تغییر یافته تا زبان شکسته ترانه از بین برود ، که این خود نخستین اشتباه رخ داده است.<br /><span style="color:#ff0000;">ترانه مکرم</span> ، با برداشت 2 بیت ابتدایی ترانه سمندر و عدم اطلاع رسانی نسبت به این موضوع متاسفانه دست به یک سرقت آشکار هنری زده تا با این عمل در کارنامه هنری اش نمره ی منفی را ثبت نماید. حیف است ترانه سرایان و یا آهنگسازان جوانی که تازه وارد این عرصه شده اند با این اعمال ، کارنامه ی هنری خود را زیر سئوال ببرند. این دوستان نازنین نباید فراموش کنند که احساس آدمی قابل یغما رفتن نیست. نمی توان تراوشات روحی یک شاعر و ترانه سرا یا ملودی های یک آهنگساز را با نام خود عرضه نمود. نباید فراموش کنند که اگر نام و آثار چهره های ماندگار تاریخ ترانه سرایی معاصر ایران تا این اندازه تاثیرگذار بوده دلیل آن در تحمل سختی ها ، مرارت ها و زحمات بی پایان آنان خلاصه می شود . هیچ کدام از این بزرگان ابیات ترانه سرایان نسل پیش از خود را به سرقت نبرده اند بلکه ترانه شان را زندگی و زندگی شان را ترانه کرده اند.<br /><span style="color:#ff0000;">بخش دوم:</span><br />طی چهار ماه اخیر که به دلایل متعدد موفق به بروز رسانی این وبلاگ نشدم در حوزه ی موسیقیایی کشور اتفاقات مختلفی روی داد . انتشار آلبوم <span style="color:#ff0000;">مهرداد (طعم رویا)</span> ، <span style="color:#ff0000;">ابی (حس تنهائی)</span> ، <span style="color:#ff0000;">سیاوش قمیشی ، بیژن مرتضوی</span> و هم چنین درگذشت تاسف برانگیز <span style="color:#ff0000;">منوچهر سخائی</span> یکی از نخستین خوانندگان موسیقی پاپ در ایران ، از اهم اتفاقات روی داده بود.<br />پخش مستند <span style="color:#ff0000;">رد پای خاطره</span> از شبکه من و تو پیرامون زنگینامه ی هنری <span style="color:#ff0000;">گوگوش</span> و البته هم چنین مصاحبه ی اختصاصی رها اعتمادی با منوچهر سخایی نیز از برنامه های قابل تامل پخش شده بود . برای من دیدن سال جعلی انتشار ترانه های منوچهر سخایی در مصاحبه ی <span style="color:#ff0000;">رها اعتمادی</span> با ایشان بسیار دردناک بود . در همین جا از آقای رها اعتمادی تمنا می کنم در حوزه هایی که هیچ گونه تخصصی ندارند وارد نشوند . کلیه سال انتشار ترانه های اجرا شده توسط منوچهر سخایی در آن مصاحبه جعلی و اشتباه بود . در یک نمونه ترانه پنجره ها که در سال 49 منتشر گشته بود را با ذکر سال 56 قید نموده بودند.<br /><br />برای یادمان منوچهر سخایی مصاحبه ی جالبی را از ایشان انتخاب نموده ام که با هم می خوانیم:<br /><span style="color:#ff0000;">هفته نامه اطلاعات بانوان چهارشنبه 8 اسفند 1352 شماره 868</span><br />به دیدار <span style="color:#ff0000;">منوچهر</span> خواننده ترانه <span style="color:#ff0000;">پرستو</span> می روم. رضوان همسر منوچهر و پرستو دختر سه ساله اش در را به رویم باز می کنند . خانه منوچهر به طرزی بسیار ساده تزئین شده . رضوان که به خاطر مرگ پدرش لباس سیاه به تن دارد تا آمدن منوچهر با من به گفتگو می نشیند . چهره ای زیبا و دوست داشتنی دارد و بسیار صمیمی به نظر می رسد .<br />می پرسم چند سال است ازدواج کرده ای و در زندگی کردن با یک هنرمند با چه مشکلاتی روبرو هستی؟<br />جواب می دهد : ما <span style="color:#ff0000;">شش سال</span> است ازدواج کرده ایم و هنوز مثل روزهای اول همدیگر را دوست داریم ، به خصوص این که تولد پرستو پیوند بین ما را محکم تر کرده است . البته در زندگی هر زن و شوهری مشکلاتی هست ولی من معتقدم که انسان باید فکرش روشن باشد و از هیچ مشکلی نترسد . منوچهر برای من یک شوهر خوب و یک دوست مهربان است و من خودم را در کنار او کاملا خوشبخت حس می کنم.<br />در همین وقت منوچهر وارد می شود و پرستو به طرفش می دود و عکاس مجله با استفاده از فرصت چند عکس جالب از آنها می گیرد.<br />در مورد منوچهر و شرح حال او زیاد نوشته شده . فقط باید یادآوری کنم که منوچهر مدتی به شغل روزنامه نگاری اشتغال داشت و سه سال خبرنگار پارلمانی یکی از روزنامه ها بود.<br />گفتگو را با عنوان کردن موضوع موسیقی جاز که در ایران توسط ارکسترهای مختلف اجرا می شود و اکثر خوانندگان ایرانی آنرا می خوانند شروع می کنیم . منوچهر می گوید : یک چندی قبل برای اولین بار این موضوع را در اطلاعات بانوان مطرح کردم و گفتم که این موسیقی اسمش جاز نیست ، بهتر است بگوییم موسیقی پاپ ، چون موسیقی جاز که در واقع موسیقی اصیل سیاهپوستان است هیچ گونه شباهتی با این موسیقی که در ایران به نام جاز معروف شده ندارد . البته بعضی از هنرمندان ، حرف مرا بر علیه خودشان تلقی کردند در صورتی که خود من جز آنها بودم . خوشبختانه مقامات مسئول توجه کردند و اسم پاپ را به این موسیقی دادند.<br />منوچهر در مورد شروع کار خوانندگی خودش می گوید:<br />کار ما از اول ارائه یک نوع ملودی های ایرانی بود با اجرای به اصطلاح غربی که حالا هم همین کار را انجام می دهم که البته تا اندازه ای از نظر نحوه اجرا کامل تر شده است . این طرز اجرا به نظر من بدون این که خود ما در اول آگاهی کامل داشته باشیم خواست زمان ما بوده . جوان های ما به جنبش و حرکت احتیاج داشتند و این جنبش و حرکت را تنها در آهنگ های روز غربی بدست می آوردند . کاری که من و عده ای دیگر کردیم نتیجه اش این بود که جوان های ما رفته رفته این جنبش و حرکت را در آهنگ هائی که در ایران تولید می شد نیز یافتند و شنیدن آهنگ های روز ایرانی جانشین آهنگ های روز خارجی شد البته قبل از ما نیز به طور پراکنده این گونه آهنگ ها اجرا می شد ولی نتوانسته بود به این شدت در مردم نفوذ پیدا کنند تا نوبت به من و ویگن رسید . بین کار من و ویگن، یک تفاوت وجود داشت و آن این بود که ویگن علاقه داشت آهنگ های خارجی را با شعرهای فارسی اجرا کند و در واقع کار او دوبله آهنگ های خارجی بود ولی من همان طور که گفتم ملودی های ایرانی را با شعر فارسی و اجرای مدرن غربی می خواندم.<br />می پرسم : آیا بدون بهره گیری از سازهای خارجی هم می توان این نوع آهنگ ها را اجرا کرد ؟<br />جواب می دهد: با سازهای معدودی که به عنوان سازهای ملی معرفی شده اند مشکل است بتوانیم تحرک لازم را در آهنگ ها بوجود بیاوریم ولی شاید از اختلاط آنها بشود نتیجه خوبی بدست آورد همانطور که بیتل ها برای نواختن آهنگ های خودشان از سیتار هندی استفاده کردند.<br />از منوچهر درباره اعتقادش به موسیقی اصیل ایرانی می پرسم ؟<br />می گوید: ما چند نوع موسیقی اصیل داریم . یکی موسیقی فولکوریک است که مناطق مختلف مملکت ما آن را برای خودشان حفظ کرده اند و دیگری موسیقی کلاسیک ایران است که در گذشته یعنی قبل از ایجاد رادیو و تلویزیون و صفحه و نوار ، در مراسم مذهبی مورد استفاده قرار می گرفته و یا در نزد خواص شنوندگانی داشته . بعد از ایجاد وسایل ارتباط جمعی این نوع موسیقی برای همه قابل شنیدن شده است ولی همچنان مخصوص خواص باقی مانده است ، موسیقی کلاسیک ایران که در حقیقت همان موسیقی است که از برنامه گلها می شنویم از دیرباز برای بیان اشعار مذهبی و یا برای بیان اشعار عرفانی بوجود آمده و نباید توقع داشت که این موسیقی از طرف عموم استقبال بشود ، همان طور که اشعار عراقی و مولوی را عده کمتری درک می کنند و می فهمند موسیقی ایرانی هم درست همین حالت را دارد و به هر حال حساب آن با حساب آهنگ های روز جداست.<br />متاسفانه به هر کسی که آوازهای ایرانی را صحیح بخواند و چند دانگی هم صدا داشته باشد اجازه می دهند که هر نوع شعری را با هر نوع مفهومی بخواند در صورتی که بعضی از این صداها فقط برای خواندن اشعار کوچه باغی و بعضی دیگر برای خواندن تعزیه مناسب است . صداهائی که برای ارائه اشعار عرفانی شاعران بزرگ ایران مناسب می باشند بسیار نادرند به عنوان مثال از قوامی فاخته ای و محمودی خوانساری نام می برم که آوازشان دارای آنچنان شخصیتی است که می تواند بازگو کننده آن مفاهیم عرفانی باشد به نظر من اگر حافظ می خواست اشعار خودش را با صدای خودش بخواند حتما ترجیح می داد به سبک محمودی خوانساری بخواند.<br />در مورد خواننده های روز که مرتب بر تعدادشان اضافه می شود منوچهر می گوید:<br />اگر دقت کنیم می بینیم بسیاری از اسامی سال گذشته حالا دیگر در فهرست خوانندگان وجود ندارند و این نشان می دهد آنها که استعدادی ندارند از بین می روند و آنها که کارشان اصالت دارد خواه ناخواه باقی می مانند.<br />منوچهر سپس در مورد خواننده های معروف چنین اظهار نظر می کند :<br /><span style="color:#ff0000;">سیمین عانم :</span> فرم صدایش را تازه پیدا کرده و آهنگ هایی که می خواند با صدایش مناسب است .<br /><span style="color:#ff0000;">شماعی زاده :</span> خیلی شجاعت به خرج داد که تصمیم به خواندن گرفت.<br /><span style="color:#ff0000;">هوشمند عقیلی :</span> از آهنگی که اخیرا خواند خیلی خوشم آمد و برای صدایش خیلی مناسب بود.<br /><span style="color:#ff0000;">محمد نوری:</span> روی صدای خودش خیلی زحمت کشیده و شخصی فهمیده و با احساسی هم هست ولی علت این که ظاهرا مثل دیگران شهرت زیادی بدست نیاورده این است که نخواسته در شکل کار خود با گذشت زمان تغییری بوجود بیاورد و به عبارت دیگر روی کارهای اولیه خودش هم چنان متعصب باقی مانده که شاید هم این یک حسن باشد.<br /><span style="color:#ff0000;">عباس مهرپویا:</span> در انتخاب نوع آهنگ ها و اشعار و نحوه اجرای آنها سلیقه خوبی داشت.<br /><span style="color:#ff0000;">عارف :</span> از معدود خوانندگانی است که پشتکار زیادی دارد و این پشتکار به استعداد خدادادی او کمک بسیار می کند.<br /><span style="color:#ff0000;">داریوش:</span> خواننده ایست که وقتی برای بار اول شروع به خواندن کرد من معتقد بودم که می تواند باقی بماند ولی متاسفانه چیزی که در کمین جوانان تازه به شهرت رسیده قرار دارد ممکن است زود راه او را عوض کند و او باید با هوشیاری از این موانع بگذرد.<br /><br />نویسنده : حمید<br />پنج شنبه 29 اردیبهشت 1390<br /><br /><br /></span><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /></strong></div></div>Unknownnoreply@blogger.com61tag:blogger.com,1999:blog-210795352673510502.post-22289603942460724322011-01-26T21:54:00.014+03:302011-02-05T21:51:10.432+03:30اردلان سرفراز: 20 سال است که به من شناسنامه نمی دهند.<a href="http://up.iranblog.com/images/jil4gwzqimaw3fr495j3.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 435px; CURSOR: hand; HEIGHT: 212px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/images/jil4gwzqimaw3fr495j3.jpg" border="0" /></a> <strong>هفته نامه اطلاعات هفتگی 4 مرداد 1353</strong><br /><div><a href="http://up.iranblog.com/images/980n48hibtgvanvdlw1q.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 275px; CURSOR: hand; HEIGHT: 292px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/images/980n48hibtgvanvdlw1q.jpg" border="0" /></a><strong> هفته نامه اطلاعات بانوان چهارشنبه 23 دی 1349 </strong><br /><div><a href="http://up.iranblog.com/images/zx0xnan8fv0aymhamyyr.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 369px; CURSOR: hand; HEIGHT: 245px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/images/zx0xnan8fv0aymhamyyr.jpg" border="0" /></a><strong> هفته نامه اطلاعات هفتگی جمعه 4 مرداد</strong> <strong>1353</strong><br /><div><div><div><div><div><div><div><a href="http://up.iranblog.com/images/m6juuc8r1r506n9vnve.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 628px; CURSOR: hand; HEIGHT: 310px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/images/m6juuc8r1r506n9vnve.jpg" border="0" /></a> <strong>هفته نامه زن روز مورخ 5 مهر 1350 </strong><br /><div><a href="http://up.iranblog.com/images/x4fz42owxx98qwko6vab.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 195px; CURSOR: hand; HEIGHT: 260px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/images/x4fz42owxx98qwko6vab.jpg" border="0" /></a><strong> ویلیام خنو سازنده ملودی همیشه غایب (فریدون فروغی)هفته نامه جوانان 23 فروردین 1355<br /></strong><br /><br /><div align="right"><strong><span style="font-family:verdana;font-size:130%;">پیش از هر چیز، ایمیلی را که دو روز پیش، از<span style="color:#ff0000;"> اردلان سرفراز</span> دریافت نمودم ، طبق درخواست ایشان به اطلاع کلیه ی هموطنان عزیز می رسانم:<br />« وقتی قلم به مزدان جمهوری جهل و جنون ، تاریخ ایران را تحریف می کنند ، سرنوشت ترانه و ترانه سرایان نوین که بهتر از این نخواهد شد. انکار موجودیت ما که یکی از حیله های تبلیغاتی این نامردمان است.<br /><span style="color:#ff0000;">شما باور می کنید که جمهوری اسلامی 20 سال است که به من به عنوان یک ایرانی شناسنامه نمی دهد و از مادرم که به اداره ثبت مراجعه کرده بودند گواهی پدرش را می خواهند که ایشان فرزندشان هستند. پدری که 80 سال پیش فوت کرده است</span>.»<br />با سپاس و احترام : اردلان<br />Waghti (Ghalam be Mozdan)e Jomhuriye JAHL&JUNUN ,Tarikhe IRAN ra THRIF mikonanand, sarneweshte Tarane &Tarane sorayane NOWIN keh :behtar az in nkhahad shod!<br />( ENKARe Mojudiyate) Ma Keh Yeki az Hileh Haye Tablightiye In NAMARDOMAN ast!!<br />shoma Bawar Mikonid Keh ,jomhuriye Eslami!? 20 sal ast keh be man be onwane yek IRANI (Shenasnameh) namidahad!????&azMadaram keh:<br />be edareh sabt morajeh kardeh budanad,Gewahi(Prdarash)ra mikhahand keh :Ishan farzandeshan Hastand!! Pedari keh 80salepish<br />fot kardeh ast !!!!ba Sepas&ehteram;ardalan<br /><br /><span style="color:#ff0000;">هفته نامه اطلاعات هفتگی جمعه 4 مرداد 1353</span> </span></strong><strong><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><br /></div><div align="right"><br />به زودی<span style="color:#ff0000;"> داریوش</span> با یک ارکستر 40 نفری به میدان می آید.<br /><span style="color:#ff0000;">داریوش</span> خواننده جوان، این روزها سخت مشغول تمرین با یک ارکستر 40 نفری است . این ارکستر بزرگ که در نوع خود انحصاری می باشد توسط <span style="color:#ff0000;">واروژان</span> رهبری و اداره می گردد. <span style="color:#ff0000;">داریوش</span> از هفته آینده با این ارکستر به روی سن می آید و برنامه اجرا خواهد نمود . در <span style="color:#ff0000;">ارکستر </span><span style="color:#ff0000;">40 نفری داریوش</span> ، تنها 18 نفر ویلون می زنند و 5 جازیست دارد.<br />کلیه اعضای این ارکستر از اونیفورم یک رنگ استفاده نموده و با پاپیون روی سن خواهند آمد . <span style="color:#ff0000;">واروژان</span> رهبر ارکستر هنگام اجرا برنامه روی سن می آید و با حرکات مخصوص دست ، ارکستر را رهبری خواهد نمود.<br />برای هر شب اجرا برنامه ،<span style="color:#ff0000;"> داریوش</span> باید چهار هزار تومان به اعضا ارکسترش دستمزد بدهد ، هنوز معلوم نیست صاحبان برنامه ها برای <span style="color:#ff0000;">داریوش</span> و ارکسترش تا چند اندازه دستمزد تعیین خواهند نمود.<br /><br /><span style="color:#ff0000;">اطلاعات هفتگی جمعه 4 مرداد 1353</span><br /><span style="color:#ff0000;">ایرج جنتی عطایی</span> <span style="color:#ff0000;">همه قراردادهایش را با استودیوی «کاسپین» لغو کرد.</span><br /><span style="color:#663300;">ایرج جنتی عطایی</span> که از چند سال پیش همه فعالیت خود را در <span style="color:#ff0000;">استودیو کاسپین</span> متمرکز کرده بود ، چند ماهی است که با دکتر طبیبیان به هم زده و در دفتر کار خود که در منزل مسکونیش می باشد به کار ترانه سازی سرگرم است. ایرج که از چند سال پیش <span style="color:#ff0000;">دانشجوی هنرهای دراماتیک</span> بود ، دو هفته پیش به دریافت لیسانس این دانشکده در رشته سینما و تئاتر نائل شد و هم اکنون آماده خدمت سربازی است زیرا که در <span style="color:#ff0000;">آبان ماه امسال</span> باید خدمت سربازی را شروع کند . او اینک با <span style="color:#ff0000;">داریوش و بابک بیات</span> تیمی درست کرده اند و ایرج چند شعر در دست تهیه دارد که در روزهای آینده ضبط و پخش خواهد شد.<br /><br /><span style="color:#ff0000;">توضیح از حمید:<br /></span><span style="color:#ff0000;">ایرج جنتی عطایی</span> در گفتگو با <span style="color:#ff0000;">یغما گلرویی</span> در کتاب "مرا به خانه ام ببر" صفحه 66 ، اینگونه روایت کرده است:</div><div align="right"><br />«من رو به جرم نوشتن ترانه هایی مثل جنگل و بن بست و خونه دستگیر کرده بودن.آقای قنبری رو برای نوشتن ترانه یی مثل بوی خوب گندم . من بلافاصله بعد از آزادی به سربازی فرستاده شدم...»</span></strong><strong><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;">پیش کشیدن موضوعی چون فرستاده شده به خدمت سربازی در این قسمت جواب ، این ذهنیت را برای مخاطب بوجود می آورد که گویا این موضوع ارتباطی به ماجرای دستگیری ایرج داشته است در حالی که همانگونه که در سند نیز مشاهده می فرمایید موضوع رفتن به خدمت سربازی پس از اتمام تحصیلات ایرج در مرداد 1353 از پیش تعیین شده بود و هیچ گونه ارتباطی به موضوع دستگیری ایشان نداشته است.<br /><br /><span style="color:#ff0000;">هفته نامه اطلاعات بانوان چهارشنبه 23 دی 1349</span><br />دیگه عاشق نمی شم<br />خواننده : رامین<br />شعر : رضا عبدالهی<br /><span style="color:#ff0000;">آهنگ : بابک بیات<br /></span>این زمستون دلم هرگز بهار نداره<br />مرغ رویای شبم هرگز قرار نداره<br />آسمون خاطر من غروب سرد پاییزه<br />ستاره ی امید من چو رنگ شب غم انگیزه<br />دیگه عاشق نمی شم تا اسیر دل بشم<br />دیگه عاشق نمی شم تا اسیر دل بشم<br />شهر پاییزه دلم غروبی آتشینه<br />مرغ شبگرد دلم بیگانه یی غمینه<br />کاروانی بی نشانم در دشت خشک انتظار<br />فریاد حسرت می زنم در این بهار بی قرار<br />دیگه عاشق نمی شم تا اسیر دل بشم<br />دیگه عاشق نمی شم تا اسیر دل بشم</span></strong><strong><br /><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;">توضیح از حمید:<br />ترانه ی <span style="color:#ff0000;">« دیگه عاشق نمی شم »</span> از نخستین آهنگ های <span style="color:#ff0000;">بابک بیات</span> به شمار می رود که با صدای <span style="color:#ff0000;">رامین</span> خواننده مشهور دهه ی چهل منتشر گشت.<span style="color:#ff0000;">رامین</span> که از مقلدین <span style="color:#ff0000;">ویگن</span> به حساب می آمد کارش را با <span style="color:#ff0000;">رامش</span> آغاز کرد و ترانه های دو صدایی او با رامش در دهه ی چهل، بخش وسیعی از کارنامه هنری او را دربر می گرفت.<br />ضمنا این ترانه نخستین کار <span style="color:#ff0000;">رضا عبدالهی</span> نیز به حساب می آید .<span style="color:#ff0000;"> رضا عبدالهی</span> شاعر و ترانه سرایی بود که از آثارش می توان به ترانه های <span style="color:#ff0000;">ملامت ، پاییز ، غریب و سراب</span> با صدای<span style="color:#ff0000;"> مازیار</span> ، قدیما یادش به خیر ، دل عاشق ، بوی بارون با صدای <span style="color:#ff0000;">علی رضا عصار</span> ، اشاره نمود.<br />ملامت<br />هوای دل من در فصل تیرگی ها<br />خسته تر از خزونه<br />غمایی که دارم اندازه ی تمومه<br />ابرای آسمونه<br /><br /><span style="color:#ff0000;">هفته نامه زن روز شماره 338 مورخ 5 مهر 1350</span><br /><span style="color:#ff0000;">می تونی مشت من و وابکنی</span><br />ترانه ای جنگ افروزکه <span style="color:#ff0000;">رامش و اونیک</span> بر سر تملک آن به هم می تازند<br />اولین بار که بر صفحه تلویزیون ظاهر شد عده زیادی که او را دیدند گفتند نسخه دوم <span style="color:#ff0000;">ژرژ براسن</span> خواننده مشهور فرانسوی قدم به عالم هنر ایران گذاشت. شباهت این دو نه تنها در خطوط قیافه است بلکه حرکات و به اصطلاح ژست های خوانندگی آنها هم شباهت زیادی به یکدیگر دارد. اما او یعنی<span style="color:#ff0000;"> اونیک</span> از این همانندی اظهار بی اطلاعی می کند و می گوید : خیلی ها راجع به این شباهت به من تذکر داده اند اما من شخصا این خواننده فرانسوی را حتی روی صفحه تلویزیون ندیده ام و بنابراین اگر هم شباهتی وجود داشته باشد کاملا تصادفی است.<br /><span style="color:#ff0000;">اونیک آوانسیان</span> که 32 ساله و متولد رضائیه است ، سابقه ای طولانی در موسیقی دارد و با این که اکنون به عنوان خواننده مشهور شده ولی طی سالیان دراز یکی از <span style="color:#ff0000;">بهترین نوازندگان ماندولین</span> در ایران بوده است.<br />خودش می گوید: از روزی که <span style="color:#ff0000;">ویگن</span> شروع به خوانندگی کرد من هم نوازنده بودم منتها هرگز روی صحنه ظاهر نشدم . طی این مدت با خوانندگان مختلف همکاری داشتم اما فقط در پشت صحنه و هنگامی که برای پر کردن صفحه و ضبط صدا به استودیو می آمدند من با ارکستر آنها کار می کردم و هیچ وقت حاضر نشدم روی صحنه یا در کافه و کاباره نوازندگی کنم.<br />حرفه اصلی اونیک کتابفروشی است و موسیقی کار دوم او شمرده می شود . اولین استادش <span style="color:#ff0000;">روبیک گریگوریان</span> بوده که نوازندگی ویلون را به وی تعلیم داده است. پس از آن <span style="color:#ff0000;">اونیک</span> به سراغ <span style="color:#ff0000;">ماندولین</span> رفته و با سایر سازهای موسیقی نیز آشنائی یافته است . اما عاملی که سبب شد این نوازنده پشت پرده ، به خواننده روی صحنه مبدل شود ترانه ای بود که این روزها همه جا سر زبان هاست.<br />این ترانه که حتما به گوش شما هم رسیده است <span style="color:#ff0000;">« می تونی مشت من و وا بکنی »</span> نام دارد و نه تنها مشت <span style="color:#ff0000;">اونیک</span> را باز کرده و نوازنده ای را از پشت صحنه به عنوان خواننده به روی صحنه کشانده بلکه جنجال بزرگی بر سر آن ، بین او و رامش به پا کرده است.<br /><span style="color:#ff0000;">اونیک</span> قصه این ترانه و علت اختلافش را با <span style="color:#ff0000;">رامش</span> چنین بیان می کند:<br /><span style="color:#ff0000;">شش ماه پیش</span> ، <span style="color:#ff0000;">تورج نگهبان</span> ترانه سرای معروف ، ترانه جدیدی را که ساخته بود و همین <span style="color:#ff0000;">«می تونی مشت من و و ابکنی »</span> بود به من داد و چون می دانست به اصطلاح ته صدایی دارم گفت :« این ترانه را مخصوص تو ساخته ام و می خواهم به تو کادو بکنم اما به شرط این که خودت بخوانی »<br />من از این شعر خوشم آمد و <span style="color:#ff0000;">پرویز مقصدی</span> هم در ساختن آهنگش سنگ تمام گذاشت و اولین بار ، <span style="color:#ff0000;">چهار ماه پیش</span> من آنرا از برنامه <span style="color:#ff0000;">شش و هشت تلویزیون</span> اجرا کردم . موفقیت ترانه به حدی بود که بلافاصله صفحه شد و فروش فوق العاده ای پیدا کرد. مدتی بعد <span style="color:#ff0000;">رامش</span> که این ترانه را شنیده و خیلی خوشش آمده بود از من خواست موافقت کنم آنرا اجرا کند و من هم اجازه نامه کتبی به او دادم . حالا عده ای شایع کرده اند که اول رامش این ترانه را خوانده و من از او تقلید کرده ام و این طبعا برای من ناگوار است با این که هرگز ادعایی نداشته ام و حالا هم خودم را خواننده نمی دانم و فقط برای دل خودم سازی می زنم و آوازی می خوانم.<br />از نکات جالبی که <span style="color:#ff0000;">اونیک</span> می گفت این بود که قبل از ظاهر شدن روی صفحه تلویزیون و شهرت یافتن به عنوان خواننده همیشه تصور می کرده که اگر مردم قیافه اش را ببینند از صدای سازش هم بیزار می شوند. او چنان از قیافه اش ناامید بود که خیال می کرده فقط به درد پدر و مادرها می خورد برای ترساندن بچه ها<br />اما جالب این جاست که حالا به قول خودش بچه ها صمیمی ترین طرفداران او را تشکیل می دهند و در کوچه و خیابان به محض این که او را می بینند جلو می دوند و می گویند: می تونی مشت من و وابکنی<br />اونیک عامل اصلی موفقیت سریع خود را در این می داند که با سوز دل می خواند و صادقانه و همانطوری که واقعا هست با مردم روبرو می شود . می گوید : من عاشقم ، هفت سال هست عاشقم ؛ عاشقی پریشان و ناامید<br />شاید اولین ترانه ای که خوانده ام و می گویند گرفته وصف حالم بوده.<br />از او سئوال می کنیم که آیا به خوانندگی ادامه خواهد داد؟<br />جواب می دهد:<br />حالا که وارد میدان شده ام درست نیست جا خالی کنم. فقط سعی می کنم یک خواننده آماتور باقی بمانم.<br />دو ترانه تازه به زودی با صدای او خواهیم شنید : اولی که آهنگش از <span style="color:#ff0000;">پرویز مقصدی</span> و شعرش از <span style="color:#ff0000;">کریم محمودی</span> است عنوانی دور و دراز دارد :<br /><span style="color:#ff0000;">«کی می خواد آتیش میون من و تو به پا کنه»<br /></span>اما ترانه دومی نام ساده و کوتاهی دارد : <span style="color:#ff0000;">تو بخند<br /></span>آهنگ آنرا <span style="color:#ff0000;">اونی</span><span style="color:#ff0000;">ک</span> شخصا ساخته و شعرش را از خانم <span style="color:#ff0000;">هما میرافشار</span> هدیه گرفته است.<br /><br />گردآوری و تحقیق: حمید<br />چهارشنبه 6 بهمن 1389<br /></div></span></strong></div></div></div></div></div></div></div></div></div></div>Unknownnoreply@blogger.com19tag:blogger.com,1999:blog-210795352673510502.post-85489273625964855082010-12-22T18:08:00.013+03:302011-01-05T22:08:23.958+03:30accusation of plagiarism<a href="http://i.picasion.com/pic36/c33e248539ab8b2f39c6e3bc53e416df.gif"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 300px; CURSOR: hand; HEIGHT: 200px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://i.picasion.com/pic36/c33e248539ab8b2f39c6e3bc53e416df.gif" border="0" /></a><strong> آندره لوید وبر</strong><br /><div><a href="http://i.picasion.com/pic36/6bc56f93fc06bec8a48d3eec3da22fba.gif"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 300px; CURSOR: hand; HEIGHT: 342px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://i.picasion.com/pic36/6bc56f93fc06bec8a48d3eec3da22fba.gif" border="0" /></a> <strong>هفته نامه اطلاعات هفتگی 19 اسفند 1356</strong><br /><br /><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>Accusation of plagiarism<br /><span style="color:#ff0000;">طلاق ، ملودی منوچهر چشم آذر یا آندره لوید وبر؟</span><br /></strong></span><br /><strong><span style="font-size:130%;">یکی از پرچالش ترین موضوعات عرصه هنر، همانا مبحث <span style="color:#ff0000;">سرقت هنری</span> ازفکر و اندیشه هنرمندان سرزمین های دیگر است . عدم آَشنایی شنوندگان با ملودی ها و ترانه های معروف دنیا باعث گردیده تا بعضا شاهد اینگونه سرقت ها در جوامع جهان سومی باشیم.<br />بهانه این نوشتار ، مروری بر داستان ملودی مشهوری است که به گوش ایرانیان از سی وسه سال پیش بسیار آشناست.<br /><span style="color:#ff0000;">ملودی طلاق با اجرایی از خانم گوگوش</span></span><br /><span style="font-size:130%;">در سال <span style="color:#ff0000;">1356</span> سریال تلویزیونی <span style="color:#ff0000;">طلاق</span> به نویسندگی ، کارگردانی و بازی <span style="color:#ff0000;">مسعود اسدالهی</span> از تلویزیون ملی ایران پخش می شود. در زمستان همین سال و در قسمت های میانی سریال ، کارگردان و تهیه کننده ی آن تصمیم می گیرند تا از یک آهنگ به عنوان تیتراژ سریال استفاده کنند. آهنگی تحت همین نام با صدای <span style="color:#ff0000;">گوگوش</span> و با کلامی از <span style="color:#ff0000;">اردلان سرفراز</span> بخش ثابت تیتراژ سریال می شود . </span></strong><br /></div><div align="right"><br /><span style="font-size:130%;"><strong>بشنو همسفر من ، از این قصه ی تلخ ، راه دشوار<br />ای تو تک چراغ این شب تار<br />این که گذشتن از کنار قصه ها نیست<br />اینکه یه تصویر از سکوت آدما نیست..<br />کلامی متناسب با مضمون سریال که توسط سرفراز بر روی ملودی نوشته می شود.</strong></span></div><div align="right"><br /><span style="font-size:130%;"><strong><span style="color:#ff0000;">اردلان سرفراز</span> در کتاب از ریشه تا همیشه چاپ اول 1380 در پی نوشت این ترانه اینگونه نوشته است:<br />« برای سریال تلویزیونی طلاق ، ساخته ی هوشمندانه ی مسعود اسدالهی روی آهنگ <span style="color:#ff0000;">چشم آذر</span> در شرایطی این ترانه را نوشتم که هنوز خود نیز درگیر جمع کردن شکسته های خویش از زخم اولین بودم .»<br />اما موضوع مورد بحث این نوشتار ، کلام ترانه ی طلاق نیست بلکه ملودی خاص و متمایز این اثر است که چه در سریال و چه در آلبوم منتشر شده با صدای خواننده به نام <span style="color:#ff0000;">منوچهر چشم آذر</span> منتسب گشته و در واقع طی 33 سال اخیر همگان <span style="color:#ff0000;">منوچهر چشم آذر</span> را سازنده ی این اثر به حساب می آورند.<br />هفته نامه اطلاعات هفتگی به تاریخ <span style="color:#ff0000;">19</span><span style="color:#ff0000;"> اسفند 1356</span> در بخش اخبار هنری اش پیرامون این آهنگ اینگونه نوشته است:<br />« سریال تلویزیونی طلاق که از زمره سریال های موفق تلویزیون در سالهای اخیر بوده است ، در ردیف خبرسازترین مجموعه های تلویزیون نیز جای دارد. از جمله این که آخرین خبر پیرامون این سریال ، مربوط است به موزیک متن آن، که <span style="color:#ff0000;">گوگوش</span> خواننده معروف نیز برای نخستین بار ترانه ای با این آهنگ اجرا نموده است . این آهنگ مربوط به موسیقی متن <span style="color:#ff0000;">اپرای راک</span> است که در سالهای اخیر اپرای معروفی در اروپا و امریکا بوده است و سازنده موزیک آن، دو موسیقیدان برجسته، <span style="color:#ff0000;">تیم رایس و آندره لوید وبر</span> می باشند. با توجه به این که در سریال طلاق اشاره ای به نام این دو تن نشده است جمعی از منتقدین و دست اندرکاران مسائل هنری ، موسیقی متن سریال تلویزیونی طلاق را کپی برداری از موسیقی متن اپرای راک می دانند که در این خصوص کارگردان و تهیه کننده سریال در گفتگویی با خبرنگار ما اظهار داشت : مسئله کپی برداری در کار نبوده و این موسیقی شهرت جهانی داشته و مسلم است که از یک آهنگ خارجی استفاده شده است»<br />توجیه تهیه کننده ی سریال طلاق در نوع خود حیرت آور است . اینکه چون موسیقی شهرت جهانی داشته و مسلم بوده که از یک آهنگ خارجی استفاده شده دیگر نیازی به درج نام سازنده حقیقی آهنگ نمی دیده اند!!!</strong></span></div><div align="right"><br /><span style="font-size:130%;"><strong>همانگونه که هفته نامه اطلاعات هفتگی نوشته است ملودی ترانه ی طلاق ساخته <span style="color:#ff0000;">بارون آندره لوید وبر</span> آهنگساز انگلیسی است که در زمینه اپرا ( تئاتر موزیکال) از سرامدان این عرصه به شمار می آید.<br />وبر این ملودی را در سال 1970 میلادی برابر با 1349 شمسی برای اپرای راک مذهبی<br /><span style="color:#ff0000;">jesus Christ superstar</span></strong></span><span style="font-size:130%;"><strong>برای ترانه ای به نام <span style="color:#ff0000;">Heaven on their minds</span>سروده <span style="color:#ff0000;">تیم رایس</span> نوشت . این ترانه برای نخستین بار در سال 70 میلادی و قبل از انتشار اپرا در دو سالن معروف برادوی نیویورک و وست اند لندن ، در آلبوم </strong></span><span style="font-size:130%;"><strong><span style="color:#ff0000;">jesus christ superstar</span>وبا صدای خواننده ی معروف گروه راک دیپ پارل ، یعنی <span style="color:#ff0000;">یان گیلان</span> منتشر شد.<br />در نسخه ارجینال سال 70 نوازندگان بزرگی چون نلی هوبورد و کریس اسپیدینگ (گیتار) ، آلان اسپینر (بیس)و بروس رولاند (درامز)نوازندگی کردند.<br />اما اپرای راک Jesus Christ superstar که ملودی مورد بحث در آن گنجانده شد بوسیله تیم رایس و وبر ساخته شد.<br />این اپرا ، مشاجرات بین شخصی و سیاسی Jesus<span style="color:#ff0000;">(عیسی مسیح )</span>و Judas Iscariot( یکی از حواریون 12 گانه عیسی مسیح به نام <span style="color:#ff0000;">یهودا</span>) را برجسته می کند. اپرا بر پایه روایت انجیل از هفته آخر زندگی مسیح شکل گرفته که با مقدمه ای برای ورود مسیح و حواریونش آغازمی شود و با صلیب کشیدن او به پایان می رسد.<br />بنا بر باور مسیحیان ، یهودا یکی از 12 حواری مسیح با دریافت سی سکه نقره رشوه، ایشان را به حاکمان یهودی رم نشان داد و آنان نیز عیسی را به شیوه دردناکی به صلیب کشیدند. </strong></span></div><span style="font-size:130%;"><strong><div align="right"><br />آنچه که از شنیدن ملودی ارجینال وبر ساخته 1970 به دست می آِید آن است که متاسفانه <span style="color:#ff0000;">منوچهر چشم آذر</span> ملودی طلاق را کاملا بر اساس این ملودی برداشت کرده و درج نام ایشان در کنار ملودی طلاق دیگر کاری بیهوده و عبث است. جالب است که خواننده ی ملودی طلاق یعنی <span style="color:#ff0000;">خانم گوگوش</span> نیز همچنان مصرا چشم آذر را سازنده ی این ملودی به زبان می آورد که موید این نکته است که ایشان خالق حقیقی این اثر را نمی شناسند.<br />در سال <span style="color:#ff0000;">1387</span> و در آلبوم <span style="color:#ff0000;">شب سپید</span> مجددا گوگوش به بازخوانی ملودی طلاق با تنظیمی تازه تر پرداخت و مجددا نیز نام <span style="color:#ff0000;">منوچهر چشم آذر</span> به عنوان سازنده ی ملودی طلاق درج گشت.<br />جالب است که ملودی<span style="color:#ff0000;"> سال دوهزار</span> منوچهر چشم آذر نیز که با صدای <span style="color:#ff0000;">داریوش</span> در زمستان 56 منتشر گشت به نوعی شباهت هایی به ملودی وبر دارد.<br />گویا سرچشمه ی سرقت این دو ملودی از یک جا نشات می گیرد و <span style="color:#ff0000;">چشم آذر</span> به خوبی توانسته در روزگاری که گوش موسیقیایی مخاطبین چندان آشنا به ملودی های ناب روز دنیا نبوده ، دست به این سرقت بزرگ هنری بزند.<br />البته وزن کلامی ترانه طلاق تفاوت آشکاری با وزن کلامی ترانه <span style="color:#ff0000;">تیم رایس</span> دارد و این خود گویای این مسئله است که سرفراز تنها بر پایه ملودی تنظیم شده چشم آذر دست به سرایش طلاق زده . </strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>البته این موضوع کاملا با داستان <span style="color:#ff0000;">آهنگthe gipsy </span><span style="color:#000000;">ساخته</span> <span style="color:#ff0000;">خوزه فلیسیانو</span> آهنگساز نابینای پورتوریکویی که ملودی <span style="color:#ff0000;">وطن</span> با صدای <span style="color:#ff0000;">داریوش</span> از آن برداشت گشته متمایز است چرا که <span style="color:#ff0000;">ایرج جنتی عطایی</span> کاملا بر وزن ترانه جیپسی دست به نگارش ترانه وطن زده ، همان کاری که او همان زمان در رابطه با ملودی <span style="color:#ff0000;">پرویز مقصدی</span> انجام داد وترانه <span style="color:#ff0000;">مار در محراب</span> را سرود.<br />وقتی به ترانه <span style="color:#ff0000;">جیپسی</span> گوش می کنید انگار دارید وطن را با صدای داریوش گوش می کنید اما با تنظیمی متفاوت که البته اعتبار این عمل را نیز باید به <span style="color:#ff0000;">واروژان </span>بخشید که اینگونه به زیبایی کار را تنظیم کرده اگر چه به اعتقاد من اجرا و تنظیم فلیسیانو فوق العاده است.<br />تحقیقات بیشتر آشکار خواهد کرد که به جز این ملودی چه آثاری توسط هنرمندان وطنی به سرقت رفته اند. گفته می شود ظاهرا ملودی <span style="color:#000066;">کویر دل</span> <span style="color:#ff0000;">تورج شعبان خانی</span> با صدای<span style="color:#ff0000;"> مرجان</span> نیز برگرفته از یک ملودی فرانسوی است یا سوژه ی ترانه ی<span style="color:#ff0000;"> قصه دوماهی</span> که ظاهرا از یک داستان ایتالیایی برداشت گردیده . </strong></span><span style="font-size:130%;"><strong><br />سرقت هنری که در واقع نقض آشکار قانون کپی رایت نیز محسوب می گردد متاسفانه در موسیقی ما هم چنان ادامه دارد.<br />عدم آشنایی شنوندگان با موسیقی های روز دنیا در قالب سبک های مختلف باعث می شود تا آهنگسازان به سادگی با برداشت این ملودی ها و گاها پاره ای تغییر آن را به نام خود به خورد مخاطب بدهند و لابد نیز همگان را به تحسین وادارند.متاسفانه هم چنان این رویه به شکل گسترده در حال انجام است و ملودی های یونانی و ترکی توسط آهنگسازان هم وطن ، در اختیار شنوندگان قرار داده می شود .<br /><br />متن ترانه<br /><span style="color:#ff0000;">Heaven on their minds</span><br />ترانه سرا: تیم رایس<br />آهنگ: آندره لوید وبر<br />خواننده: یان گیلان<br />انتشار : 1970<br />My mind is clearer now</strong></span></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>. At last all too well</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>I can see where we all soon will be</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>If you strip away The myth from the man</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>You will see where we all soon will be. Jesus</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>You've started to believe</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>The things they say of you</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>You really do believe</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>This talk of God is true</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>And all the good you've done</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>Will soon get swept away</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>You've begun to matter more</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>Than the things you say</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>Listen Jesus I don't like what I see</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>All I ask is that you listen to me</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>And remember, I've been your right hand man all along.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>You have set them all on fire.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>They think they've found the new Messiah.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>And they'll hurt you when they find they're wrong.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>I remember when this whole thing began.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>No talk of God then, we called you a man.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>And believe me, my admiration for you hasn't died.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>But every word you say today</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>Gets twisted 'round some other way.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>And they'll hurt you if they think you've lied.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>Nazareth, your famous son should have stayed a great unknown</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>Like his father carving wood He'd have made good.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>Tables, chairs, and oaken chests would have suited Jesus best.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>He'd have caused nobody harm; no one alarm.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>Listen, Jesus, do you care for your race?</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>Don't you see we must keep in our place?</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>We are occupied; have you forgotten how put down we are?</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>I am frightened by the crowd.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>For we are getting much too loud.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>And they'll crush us if we go too far.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>If they go too far</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>....Listen, Jesus, to the warning I give.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>Please remember that I want us to live.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>But it's sad to see our chances weakening with every hour.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>All your followers are blind.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>Too much heaven on their minds.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>It was beautiful, but now it's sour.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>Yes it's all gone sour.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>Listen, Jesus, to the warning I give.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>Please remember that I want us to live.</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>C'mon, c'mon </strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>He won't listen to me ...</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>C'mon, c'mon </strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>He won't listen to me<br /><br />برای شنیدن آهنگ وبر به لینک زیر مراجعه فرمایید:<br /></strong></span><span style="font-size:130%;"><strong><a href="http://beemp3.com/download.php?file=3652117&song=Heaven+On+Their+Minds">http://beemp3.com/download.php?file=3652117&song=Heaven+On+Their+Minds</a><br /></strong></span></div><br /><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>برای شنیدن آهنگ جیبسی ساخته خوزه فلیسیانو نیز به لینک زیر مراجعه فرمایید:<br /></strong></span><a href="http://www.roomp3.com/mp3-23159-Jose_Feliciano_-Gipsy.html"><span style="font-size:130%;"><strong>http://www.roomp3.com/mp3-23159-Jose_Feliciano_-Gipsy.html</strong></span></a><br /><span style="font-size:130%;"><strong><br />زندگینامه ی آهنگساز حقیقی ترانه طلاق <span style="color:#ff0000;">آندره لوید وبر</span> ، ترجمه از دانشنامه ویکیپدیا </strong></span></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong><br /><span style="color:#ff0000;">آندره لوید وبر</span> متولد 22 مارچ 1948 در کینزینگتون لندن ، آهنگساز اپرا (نمایش موزیکال) است. وبر موفقیت عظیمی در اپرا کسب نموده و به همین دلیل از سوی مجله نیویورک تایمز به عنوان آهنگساز موفق در تاریخ برگزیده شد .چندین موسیقی او بیش از یک دهه در سالن های نمایش <span style="color:#ff0000;">وست اند لندن و برادوی نیویورک</span> به اجرا درآمدند</strong></span><span style="font-size:130%;"><strong>.</strong></span></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>او آهنگساز 13 اپرا ، یک مجموعه ترانه Song cycleمجموعه واریته ، موسیقی متن دو فیلم سینمایی و یک رکوییم ( موسیقی مخصوص مجلس یادبود مردگان) بوده است. وبر افتخارات زیادی نیز کسب نموده . از آن جمله دریافت لقب شوالیه گری در سال 1992 ، دریافت عنوان<span style="color:#ff0000;">Peerage</span> از دولت بریتانیا به خاطر خدماتش به موسیقی ، دریافت 7 جایزه ی تونی </strong></span><span style="font-size:130%;"><strong>Tony awards،سه جایزه گرمی ، </strong></span><span style="font-size:130%;"><strong>چهارده جایزه ایور</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>Ivor novella awards ، هفت جایزه اولیور Oliver awards ،یک جایزه گلدن گلوب ، و دریافت جایزه مرکز کندی در سال 2006 (Kennedy center )<br />چندین آهنگ معروف او به شکل فوق العاده ای هیت شده است:<br />آهنگ</strong></span><span style="font-size:130%;color:#ff0000;"><strong>The music of the night</strong></span><span style="font-size:130%;"><strong><span style="color:#000000;">از</span> اپرای <span style="color:#ff0000;">The phantom of the opera</span>(شبح اپرا) </strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>آهنگ</strong></span><span style="font-size:130%;"><strong>I don’t know how to love himازاپرای</strong></span><span style="font-size:130%;"><strong><span style="color:#ff0000;">Jesu</span><span style="color:#ff0000;">s Christ superstar</span> </strong></span><br /></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">آهنگ های</span></strong><span style="font-size:130%;"><strong>Don’t cry for me ، argentina </strong></span><span style="font-size:130%;"><strong>از اپرای </strong></span><span style="font-size:130%;"><strong>Evita</strong></span><br /></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong>Any dream will do</strong></span><span style="font-size:130%;"><strong>از اپرای Joseph and the amazing Technicolor dream coat</strong></span></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><strong><br />زندگی اولیه:<br />آندره لوید وبر متولد کینزینگتون در لندن است.پدرش <span style="color:#ff0000;">ویلیام لوید وبر</span> (1982-1914) آهنگساز و مادرش جین هرمیونه (1993-1921) نوازنده پیانو و ویولن است.برادر کوچکترش نیز جولیان لوید وبر نوازنده ی سرشناس ویولن سل است. او کار نوشتن ملودی را از دوران کودکی آغاز کرد . در سن 9 سالگی اولین قطعات اینسترومنتال از او منتشر شد. او هم چنین پروژه ای را نیز به اتفاق برادرش جولیان و عمه اش ویولا در تئاتر توی منتشر کرد.<br />تحصیلاتش را در رشته تاریخ در دانشگاه مگ دالن و آکسفورد آغاز کرد اما پس از رها کردن این رشته ، وارد دانشگاه رویال کالج شد تا موسیقی بخواند و علاقه اش نیز موسیقی اپرا بود.<br />مسیر حرفه ای<br />سالهای نخست<br />اولین همکاری مهم وبر با <span style="color:#ff0000;">تیم رایس</span> ترانه سرا ، در آهنگ <span style="color:#ff0000;">The likes of us</span> بود که اپرا بر مبنای داستان واقعی <span style="color:#ff0000;">توماس جان بارناردو</span> نوشته شده بود.این اپرا مجددا در سال 2005 در فستیوال سیدمنتون به روی صحنه رفت.هم چنین این اپرا در سال 2008 نیز توسط انجمن دراماتیک و اپرای ملی بریتانیا و با مشارکت کمپانی تولید شده وبر، منتشر شد.<br />اولین اجرای آماتور بوسیله گروه تئاتر <span style="color:#ff0000;">Children</span> در کورنوال به روی صحنه رفت. از نظر سبک شناسی این اپرا پس از نمایشات موزیکال سالن برادوی در دهه ی چهل و پنجاه میلادی مدل شد . این نمایش موزیکال با یک اوورتور سنتی که شامل یک ملودی از نواهای نمایش بود آغاز می شد و موسیقی متن آن در واقع بازگوکننده ی برخی از تاثیرات اولیه وبر از آهنگسازانی چون <span style="color:#ff0000;">ریچارد رودگرز ، فردریک لو و لیونل با</span><span style="color:#ff0000;">رت</span> به شمار می آمد. با نهایت احترام این اثر به طور محسوس متمایز از آثار دهه ی اخیر وبر است.<br />تا آن زمان رایس و وبر تعدادی آهنگ پاپ ساختند که به صورت تک آهنگ ضبط شد. خوانندگانی چون <span style="color:#ff0000;">وس ساندز ، رز هانامان ، پل راون و گری</span> <span style="color:#ff0000;">بوند</span> اجرا کنندگان این ملودی ها بودند . گزیده ای از این آثار اولیه ضبط شده ، در سال 2003 در قالب 5 مجموعه سی دی با نام Now and forever</strong></span><span style="font-size:130%;"><strong>منتشر شد.<br />در سال 1968 رایس و وبر کار نوشتن قطعه ای برای مدرسه ابتدائی پسرانه ی <span style="color:#ff0000;">کولن کورت</span> در شهر برمس که پسران 7 تا 13 ساله در آن تحصیل می کردند را بر عهده گرفتند که منتج به ساخت آهنگ<br />JoSeph and amazing Technicolor dream coat شد.<br />این اثر که بازگویی از کتاب مقدس بود به شکل مضحک ، تقلیدی از سبک های موسیقیایی <span style="color:#ff0000;">کالیسپو و کانتری</span> <span style="color:#ff0000;">میوزیک</span> بود.<br />در سال 1969 رایس و وبر آهنگی برای مسابقه آهنگ یوروویژن به نام Try it and see ساختند که برگزیده نشد.<br />طرح های این دو با ساخت کمدی موزیکال <span style="color:#ff0000;">Jesus Christ superstar</span> که بر پایه داستان کوتاه<br /><span style="color:#ff0000;">Jeeves and Wooster</span> نوشته <span style="color:#ff0000;">وودهووس</span> ادامه پیدا کرد.تیم رایس درباره این قمار بدلیل نگرانی از عدم رعایت عدالت در داستان اطمینان نداشت اما او و وبر بابت این داستان تحسین شدند. </strong></span><span style="font-size:130%;"><strong><br />دهه 70<br />وبر با تیم رایس یکبار دیگر همکاری مشترکی را با هم انجام دادند. این بار در <span style="color:#ff0000;">اپرای Evita<br /></span>این اپرا بر پایه ی زندگی <span style="color:#ff0000;">ماریا اوا دوارته دپ</span><span style="color:#ff0000;">رون</span> ملقب به <span style="color:#ff0000;">اوا پرون</span> (1952-1919) همسر دوم خوان پرون رئیس جمهور آرژانتین ساخته شد. اوا پرون به عنوان بانوی اول آرژانتین از سال 1946 تا لحظه ی مرگ به عنوان اختصار <span style="color:#ff0000;">اوا پرون</span> نامیده می شد اگر چه در زبان اسپانیولی <span style="color:#ff0000;">Evita</span> نامیده می شد.<br />این اپرا نیز به مانند اپرای پیشین ، نخست در یک آلبوم مفهومی (Concept album ) منتشر شد که <span style="color:#ff0000;">جولی</span> <span style="color:#ff0000;">کانوینگتون</span> خواننده ی بخش Eva peron بود.<br />آهنگ <span style="color:#ff0000;">Don’t cry for me، argentina</span> تک آهنگ معروفی شد و اپرای آن نیز برای بار نخست در سالن نمایش Prince Edward theatre به نمایش درآمد که در آن ستاره معروف Elaine paige نیز در نقشی کوتاه حاضر شد.<br />اولین نمایش اوا پرون در سالن تئاتر برادوی نیویورک با بازی<span style="color:#ff0000;"> پتی له پونه</span> Patti lu pone که برنده ی جایزه ی تونی به خاطر ایفای آن نقش نیز شد به نمایش درآمد. اویتا نمایش بسیار موفقیت آمیزی بود به طوری که برای 10 سال در سالن وست اند به نمایش درمی آمد.<br />در سال 1978 لوید وبر ، مجموعه تک نوازی های خود را در قالب آلبوم <span style="color:#ff0000;">Variations</span> به اتفاق برادر سولونوازش جولیان وارد بازار کرد به شکلی که در رده بندی آلبوم های پاپ ( Pop album chart ) در رتبه دوم در بریتانیا قرار گرفت.<br />تم اصلی این ملودی در تمام مدت 23 سال اخیر به عنوان آهنگ شبکه Itv 1 و شو بانک جنوب<br />South bank show مورد استفاده قرار گرفته است.<br /><span style="color:#ff0000;">دهه ی 1980</span><br />آندره لوید وبر در پروژه ی بعدی خود بدون حضور ترانه سرای همیشگی اش <span style="color:#ff0000;">تیم رایس</span> حاضر شد و در عوض از اشعار الیوت استفاده برد.<br />اپرای Catsدر سال 1981 یکی از طولانی ترین نمایشات موزیکال در لندن از لحاظ پخش بود به شکلی که 21 سال بعد اکران آن بسته شد.در سالن برادوی این اپرا برای 18 سال یک رکورد به حساب می آید که البته بعدها با نمایش اپرای جاودانه ی <span style="color:#ff0000;">(شبح اپرا)</span> <span style="color:#ff0000;">The phantom of the opera</span> رکورد آن شکسته شد.<br />اپرای Starlight express در سال 1984 یک اپرای تجاری بود که بازخورد منفی از سوی منتقدین دریافت کرد.<br />وبر یک <span style="color:#ff0000;">ریکوییم </span>( موسیقی مخصوص مجلس یادبود مردگان ) در سال 1985 به مناسبت مرگ پدرش ویلیام (مرگ 1982) نوشت.اکران نخست این ریکویم در کلیسای توماس در نیویورک در تاریخ 25 فبریه 1985 بود.<br /><span style="color:#ff0000;">Church music (موسیقی کلیسا )</span> بخشی از ساخته های آهنگساز معروف است .<br />وبر در سال 1986 موفق به دریافت جایزه معروف گرمی <span style="color:#ff0000;">Grammy awards</span> به خاطر ساخت ریکوییم در رده بندی بهترین آهنگ های کلاسیک شد.<br />وبر به مناسبت 60 سالگی ملکه الیزابت موسیقی کوتاهی تحت نام <span style="color:#ff0000;">Hearts and wickets</span> به اتفاق تیم رایس نوشت .<br />در سال 1986 وبر اپرای( شبح اپرا ) <span style="color:#ff0000;">The phantom of the opera</span> که بر مبنای داستان کوتاه <span style="color:#ff0000;">گاستون لورو</span> در سال 1911 نوشته شده بود را به نمایش گذاشت. بازیگر نقش کریستین در این نمایش همسر دوم وبر ،<span style="color:#ff0000;"> سارا برایتمن</span> Sarah brightmanبود که در کنار <span style="color:#ff0000;">میشل کروفورد</span> بازیگر نقش شبح به ایفای نقش پرداخت.<br />موضوع داستان <span style="color:#ff0000;">شبح اپرا</span> اینگونه است که در ساختمان اپرای فرانسه شبحی سکونت دارد که تماشاگران و کارکنان آنجا را گاه با حضور خود ناراحت می کند تا این که یک روز شبح عاشق <span style="color:#ff0000;">کریستین</span> یکی از خوانندگان زن گروه کر می شود و برای این که بتواند او را بدست آورد تصمیم به ربودن او می گیرد.<br /><span style="color:#ff0000;">Charls hart</span> (چارلز هارت ) ترانه ای برای این اپرا نوشت که با پاره ای اضافات توسط ریچارد استیلگو خوانده شد.<br />در سال 1989 اپرای <span style="color:#ff0000;">Aspect of love</span> ساخته شد که موسیقی آن بر پایه داستان <span style="color:#ff0000;">دیوید گارنت</span> بود.ترانه های آن نیز توسط <span style="color:#ff0000;">دون بلاک و چارلز هارت</span> سروده شدو نسخه ارجینال آن توسط <span style="color:#ff0000;">تری ور نان</span> کارگردانی شد.<br />دهه ی 90<br />وبر در سال 1992 برای بازیهای المپیک بارسلون قطعه ی <span style="color:#ff0000;">Amigos para siempre</span> یا همان<br /></div><div align="right">Friends for life با همکاری ترانه سرا <span style="color:#ff0000;">دون بلاک</span> ساخت.این آهنگ بوسیله <span style="color:#ff0000;">سارا برایتمن و خوزه کاره راس</span> خوانده شد.<br />وبر ایده نوشتن موسیقی بر پایه فیلم تحسین برانگیز <span style="color:#ff0000;">Sunset boulevard</span> ساخته <span style="color:#ff0000;">بیلی ویلدر</span> را که در دهه 70 ساخته شده بود را آغاز کرد اگر چه این پروژه تا زمان تکمیل <span style="color:#ff0000;">Aspects of love</span> بیرون نیامد. وبر به اتفاق دو همکار خود <span style="color:#ff0000;">کریستوفر هامپتون و دون بلاک</span> اعتباری برابر ، برای این پروژه بدست آورد.<br />این نمایش در سالن تئاتر Adelphi theatreدر لندن در 12 جولای 1993 به صحنه آمد .علی رغم استقبال عمومی و گسترده از این اجرا در سالن وست اند لندن ، این پروژه به دلیل هزینه های بالای تولید، شکست خورد.<br />دیگر نمایش موزیکال وبر، نمایش Whistle down the wind بود که موسیقی آن به همراه سلطان راک ، <span style="color:#ff0000;">جیم استین من</span> ساخته شد . نمایش ارجینال آن در واشنگتن کلید خورد ولی آنگونه که شایعه شد وبر چندان از این نمایش خشنود نبود و برای اجرای بعدی در برادوی لندن تجدیدنظری کلی کرد وکار را به<span style="color:#ff0000;"> گال ادواردز</span> برای کارگردانی واگذار نمود .<br />بسیاری از آثار وبر موفقیت های تجاری بزرگی کسب نموده اما زندگی هنری او بدون شکست هم نبوده مخصوصا در امریکا.آهنگ و رقص Starlight express و The woman in white تمام موفقیتش در لندن بود ولی بازخورد مشابهی در نیویورک دریافت نکرد .<br />در سال 1994 نمایش <span style="color:#ff0000;">Sunset boulevard</span> یکی از موفقیت آمیزترین نمایش اولیه در برادوی با پیشرفت وسیعی در تاریخ آن به شمار آمد به شکلی که 7 جایزه تونی را دریافت کرد.<br />دهه ی 2000<br />وبر برنامه <span style="color:#ff0000;">The sound of music</span> را نیز تولید کرد که اولین اجرای آن در نوامبر 2006 بود. او تصمیم بحث برانگیزی نیز برای انتخاب بازیگری ناشناس برای بازی نقش <span style="color:#ff0000;">Lady maria</span> گرفت .این نقش سرانجام از طریق شو تلویزیونی Reality television show به نام<br />How do you solve a problem like maria (چگونه می تونی مشکل ماریا رو حل کنی؟) شناخته شد. در حالی که وبر به عنوان داور در آن برنامه حاضر بود.<br />برنده ی آن شو ، <span style="color:#ff0000;">کانی فیشر</span> Connie fisher شناخته شد.<br />در اینجا تعدادی از فیلم های سینمایی که بر اساس نمایشات موزیکال وبر ساخته شده را مشاهده می کنید:<br /><span style="color:#ff0000;">Jesus Christ superstar</span> تولید شده در سال 1973 به کارگردانی نورمن جه ویسون ،<br /><span style="color:#ff0000;">Evita</span>تولید شده در سال 1996 به کارگردانی <span style="color:#ff0000;">الان پارکر</span> ، و اخیرا نیز فیلم <span style="color:#ff0000;">شبح اپرا</span> به کارگردانی <span style="color:#ff0000;">جوئل شوماخر</span> و همکاری وبر.<br />این فیلم در سال <span style="color:#ff0000;">2004</span> با بازی <span style="color:#ff0000;">جرارد باتلر ، امی راسم ، پاتریک ویلسون</span> نامزد دریافت 3 جایزه اسکار شد.هم چنین این فیلم در سال 2005 نامزد دریافت بهترین موسیقی فیلم برای ترانه<span style="color:#ff0000;"> تنها بودن را بیاموز</span> شد.<br />وبر در سال 2002 به اتفاق رحمان آهنگساز هندی قطعه رویاهای بمبئی <span style="color:#ff0000;">Bombay dreams</span> را ساخت.</div><div align="right">در شهریور سال 2006 وبر جایزه معتبر کندی سنتر Kennedy center honors را به اتفاق چهره های مشهوری چون <span style="color:#ff0000;">استون اسپیلبرگ ، زوبین متا ، دالی پارتون و اسموکی رابینسون</span> دریافت کرد.همچنین او به خاطر کمک برجسته اش به هنرهای اجرایی امریکایی توسط کندی سنتر معرفی شد.<br />در 11 فوریه 2007 وبر به عنوان داور مهمان در برنامه Reality television show شرکت کرد.<br />بین آپریل و جون 2007 ، وبر در برنامه Any dream will do شبکه Bbc ظاهر شد.هدفش از این حضور بابت یافتن بازیگر نقش جوزف برای بازنمایش<br />Joseph and the amazing Technicolor dream coat بود.<br />لی مد برنده ی این مسابقه شد. آرای تلفنی بینندگان در طول این برنامه ها به 500 هزار نفر رسید.<br />در اول جولای 2007 او منتخبی از آثارش را به عنوان بخشی از کنسرتی برای دیانا سازماندهی کرد .<br />در اکتبر 2009 وبر در یک جلسه مطبوعاتی به خاطر نمایش <span style="color:#ff0000;">عشق هرگز نمی میرد</span> حاضر شد.نمایشی که در آن <span style="color:#ff0000;">رامین کریملو</span> بازیگر ایرانی درنقش شبح و <span style="color:#ff0000;">Sierra boggess</span> در نقش کریستین ظاهر شدند.<br />در 26 فوریه 2010 او مجددا در برنامه جمعه شب شبکه Bbc به همراه <span style="color:#ff0000;">جاناتان رز</span> برای تبلیغ نمایش عشق هرگز نمی میرد حاضر شد.<br /><br />اتهامات سرقت هنری:<br /><span style="color:#ff0000;">آندره لوید وبر</span> نیز از کسانی است که در آثارش به سرقت هنری متهم گردیده . زندگی نامه نویس او ، <span style="color:#ff0000;">جان اسنلسون</span> اعتراف کرد که شباهت زیادی بین ملودی ابتدایی قطعه Slow movement از کنسرت ویولن <span style="color:#ff0000;">مندلسون</span> و آهنگ <span style="color:#ff0000;">I don’t know how to love him</span> از وبر وجود دارد. اما اظهار عقیده کردند که وبر یک تنش دراماتیک جدیدی نسبت به ملودی ارجینال <span style="color:#ff0000;">مندلسون</span> از طریق احساسات گیج کننده ی نقش <span style="color:#ff0000;">مری مگدالن</span> پدید می آورد.تم ابتدایی شاید حاصل کار مندلسون باشد اما طرزبرخورد و رفتار ریتمیک و هارمونیک همراه با خطوط جدید بسیار تاثیرگذار حاصل پیشرفت ملودیک وبر است.<br />در سال 1992 نیز در زمان تبلیغ آلبوم مفهومی Amused to deathروجر واترزRoger waters نوازنده گیتار بیس و عضو سابق <span style="color:#ff0000;">گروه پینک فلوید</span> مدعی شد که وبر در قسمتی از آهنگ <span style="color:#ff0000;">شبح اپرا</span> در سال 1986نت هایی تکراری از آهنگ <span style="color:#ff0000;">Echoes</span> آن گروه که در سال 1971 ساخته شده بود را به سرقت برده است با وجود این که او هیچ گاه تصمیم نگرفت تا علیه وبر اقامه دعوی در دادگاه کند.<br />اما Ray rappری رپ آهنگساز نیز ادعایی مشابه را در این باره مطرح کرد و پافشاری کرد که که وبر ایده ساخت آهنگ رااز او به سرقت برده . برخلاف روجر واترز ، <span style="color:#ff0000;">ری رپ</span> تصمیم گرفت تا پرونده ای علیه وبر در دادگاه تشکیل دهد و علیه او دادخواهی کند اما دادگاه در نهایت رای به برائت وبر داد.<br />وبر هم چنین متهم به سرقت هنری از <span style="color:#ff0000;">پوچینی</span> آهنگساز معروف در ریکویم و شبح اپرا شده است.<br />در برگه راهنمای برنامه اپرا در سانفرانسیسکو در سال 2009 ، دختر پوچینی در صفحه 42 آن نوشتار می نویسد:<br />قطعه Quello che taceta مشابهت قوی به عبارت مشابه در آهنگ شبح دارد.<br /><br />زندگی شخصی:<br />اولین ازدواج وبر در 24 جولای 1972 با <span style="color:#ff0000;">سارا هوگیل</span> Sarah hugill در سن 24 سالگی بود که از او صاحب 2 فرزند شد.ایموگن متولد 1978 و نیکولاس متولد 1979.این دو در 14 نوامبر 1983 از هم طلاق گرفتند. ازدواج دوم وبر با <span style="color:#ff0000;">سارا برایتمن</span> Sarah brightman خواننده و رقاص در 22 مارچ 1984 بود. او در نقش معروفی در نمایش <span style="color:#ff0000;">شبح اپرا</span> حاضر شد. این دو نیز در 3 ژانویه 1990 از هم جدا شدند. سومین ازدواج وبر با <span style="color:#ff0000;">مادلین گوردون</span> در 9 فوریه 1991 در لندن بود . آنها از این ازدواج صاحب 3 فرزند شدند.<br />هفته نامه <span style="color:#ff0000;">ساندی تایمز</span> در فهرست ثروتمندترین افراد در سال 2006 ، وبر را در رده 87 در بریتانیا با برآورد 700 میلیون پوند انتخاب کرده است.ثروت او در سال 2007 به 750 میلیون افزایش یافت اما نشریه<br />The publication او را در رده 101 سال 2008 برگزید.<br />او هم چنین طرفدار حزب محافظه کار در بریتانیاست و به همین خاطراجازه داد تا آهنگ<br />Take that look off your face او در فیلم تبلیغاتی حزب مورد استفاده قرار گیرد به طوری که برآورد می شود یک میلیون نفر در 80 سینما قبل از انتخابات سال 2005 بریتانیا با در دست داشتن تصاویری از تونی بلر نخست وزیر بریتانیا این فیلم را مشاهده کرده اند.<br />در اواخر سال 2009 ، وبر تحت عمل جراحی به خاطر سرطان پروستات قرار گرفت . در ژانویه 2010 اعلام کرد که از سرطان رهایی یافته است.<br />در مارچ 2010 نیز او تصمیم گرفت تا تابلوی نقاشی معروف پابلو پیکاسو را به نفع بنیاد آندره لوید وبر به حراج بگذارد. این تابلو سرانجام به قیمت 7/34 میلیون پوند به پیشنهاد تلفنی گمنام به فروش رفت.<br /><br />پی نوشت 1 : با سپاس فراوان از <span style="color:#ff0000;">کیارش</span> و بابک نازنین<br />پی نوشت 2 : در ایمیلی به <span style="color:#ff0000;">اردلان سرفراز</span> با ارائه مستندات کافی ، نظرشان را در رابطه با سازنده ی این ملودی پرسیدم . ایشان نیز در پاسخی کوتاه اینگونه نوشتند: <span style="color:#ff0000;">حدس شما درست است . بیش از این هم نیازی به توضیح نیست.<br /></span>پی نوشت3: دوستان عزیز برای شنیدن و دانلود آهنگ <span style="color:#ff0000;">اشک من</span> ساخته ی <span style="color:#ff0000;">پرویز مقصدی</span> با صدای شهره به لینک زیر مراجعه نمایند:</div><div align="right"><a href="http://www.4shared.com/audio/jyEBoi-8/0243_Shohre_Ashk-e-man.html">http://www.4shared.com/audio/jyEBoi-8/0243_Shohre_Ashk-e-man.html</a></div><div align="right">ضمنا جهت گوش دادن جلسه تمرینی آهنگ <span style="color:#ff0000;">اشک من</span> <span style="color:#ff0000;">پرویز مقصدی با داریوش</span> نیز به لینک زیر مراجعه فرمایید:</div><div align="right"><a href="http://www.4shared.com/audio/PnInhdeR/daryoosh_parviz__faraz">http://www.4shared.com/audio/PnInhdeR/daryoosh_parviz__faraz</a></div><div align="right">پی نوشت 4:</div><div align="right">پاسخ <span style="color:#ff0000;">داریوش</span> به ایمیل من پیرامون ترانه های <span style="color:#ff0000;">غم عشق و مار در محراب</span></div><div align="right">غم عشق ، آهنگی بود که ناقص ماند و بعد از سفر به خارج از کشور ، از استودیو ، دوستان صدابردار پخشش کردند. بله ، اون صدای من است .شعر سروده ی <span style="color:#ff0000;">ایرج جنتی عطایی</span> است و آهنگ را <span style="color:#ff0000;">منوچهر چشم آذر</span> ساخته و گاهی روی یک ترانه زیبا چند آهنگ ساخته شده که این شعر هم از همان بخش است.</div><div align="right">آهنگ دوم هم که شهره خوانده همانی است که شعر مار در محراب اجرا گردیده و از این تشابهات زیاد در کار هست.</div><div align="right"></div><div align="right"><br />پژوهش و ترجمه : <span style="color:#ff0000;">حمید </span><br /><span style="color:#ff0000;">چهارشنبه 1 دی ماه 1389</span> </strong></span></div></div>Unknownnoreply@blogger.com89tag:blogger.com,1999:blog-210795352673510502.post-31334358005572240072010-11-15T21:59:00.016+03:302011-05-02T15:40:21.293+04:30یادنامه حسن لشکری در گفتگوی اختصاصی با عارف<a href="http://up.iranblog.com/Files0/f77033f027a54769a010.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 324px; CURSOR: hand; HEIGHT: 370px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/Files0/f77033f027a54769a010.jpg" border="0" /></a><strong> هفته نامه جوانان 27 مرداد 1354</strong><br /><br /><div><a href="http://up.iranblog.com/Files0/cd8fcdea6912456ea050.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 516px; CURSOR: pointer; HEIGHT: 310px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/Files0/cd8fcdea6912456ea050.jpg" border="0" /></a><strong> هفته نامه جوانان دوشنبه 23 تیر 1354</strong><br /><a href="http://up.iranblog.com/Files0/86f653f8565d423ca438.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 388px; CURSOR: pointer; HEIGHT: 430px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/Files0/86f653f8565d423ca438.jpg" border="0" /></a><strong> هفته نامه جوانان دوشنبه 30 تیر 1354<br /></strong><a href="http://up.iranblog.com/Files0/95d84408ca584e048799.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 302px; HEIGHT: 297px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/Files0/95d84408ca584e048799.jpg" border="0" /></a> <strong>هفته نامه جوانان دوشنبه 3 شهریور 1354</strong><br /><br /><div><a href="http://up.iranblog.com/Files0/de10fddb07854052ad88.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 303px; HEIGHT: 300px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/Files0/de10fddb07854052ad88.jpg" border="0" /></a><strong>هفته نامه جوانان 27 مرداد 1354<br /></strong><br /><br /><div dir="rtl" align="right"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">یادنامه حسن لشکری در گفتگوی اختصاصی دلواره ها با عارف</span><br />مروری اجمالی بر تاریخ موسیقی پاپ ایران ، ما را به نام های شاخصی در حوزه آهنگسازی رهنمون می سازد. از زمان شکل گیری آن در دهه ی سی که آهنگسازانی چون <span style="color:#ff0000;">سورن ، عطا اله خرم ، انوشیروان روحا</span><span style="color:#ff0000;">نی</span> هسته ی اولیه را بنا نهادند تا آهنگسازان دهه ی چهل چون <span style="color:#ff0000;">بابک افشار ، پرویز اتابکی ، جمشید زندی ، سلیمان اکبری ، پرویز مقصدی</span> که نقش پررنگی را در تحکیم پایه های آن ایفا نمودند.<br />یکی از کسانی که درمیانه دهه ی چهل رو به آهنگسازی نهاد ، جوانی بود که دست سرنوشت اجازه نداد تا بیش از سی و دو بهار از عمرش سپری شود.<br /><span style="color:#ff0000;">حسن لشکری</span> برادر کوچکتر، بزرگ و جواد لشکری- آهنگسازان بنام دهه چهل- کار هنری اش را با <span style="color:#ff0000;">عارف</span> آغاز کرد . ملودی های عامه پسند او با صدای متفاوت عارف ، ظهور چهره ی ماندگاری را نوید می داد.<br /><span style="color:#ff0000;">حسن لشکری</span> از سال 1346 تا 1354 که بر اثر بیماری سرطان در بیمارستان آراد تهران درگذشت با خوانندگان مختلفی همکاری نمود و ملودی های مختلفی را نیز برای همیشه به یادگار گذاشت .<br />از شاخص ترین آثار او می توان به آهنگ<span style="color:#ff0000;"> تنها با گل ها</span> با صدای <span style="color:#ff0000;">هایده</span> در سال <span style="color:#ff0000;">1352</span>و با شعری از <span style="color:#ff0000;">آذر صرافپور</span> ، <span style="color:#ff0000;">آدما ، دنیا وفا نداره</span> با صدای <span style="color:#ff0000;">گوگوش</span> ، <span style="color:#ff0000;">گناهت را نمی بخشم</span> با صدای <span style="color:#ff0000;">عارف </span>اشاره کرد.<br /><br />همانگونه که اشاره شد یکی از خوانندگانی که بیشترین همکاری را با <span style="color:#ff0000;">حسن لشکری</span> داشت ، <span style="color:#ff0000;">عارف </span>خواننده سرشناس موسیقی پاپ بود.<br />طی تماسی تلفنی با <span style="color:#ff0000;">عارف</span> از ایشان درخواست نمودم تا در یادنامه <span style="color:#ff0000;">حسن لشکری</span> با من همسفر شوند و برایم از ایشان بگویند.<br /><span style="color:#ff0000;">عارف:</span><br />«<span style="color:#ff0000;"> حسن لشکری</span> یکی از بهترین دوستان من در قبل از انقلاب بودند. به شکلی که حتی در لحظه ی مرگ ، پسر و دختر من بالای سر ایشون در بیمارستان بودند. اون زمان ایشون در <span style="color:#ff0000;">متل قو</span> در تابستون ها ارگ و اکاردوئن می زدند. سازنده ی بسیاری از آهنگ های من به شمار می اومدند . تمامی آهنگ های ایشون رو <span style="color:#ff0000;">واروژان</span> تنظیم می کردند. یکی از زیباترین ساخته های ایشان آهنگ با نام تو هست . سی دی آلبومی را که در حدود 120 ترانه قدیمی که در آرشیو رادیو و تلویزیون ایران بوده را جمع آوری کرده ام که به زودی منتشر خواهم کرد که آهنگ های زیادی در این مجموعه از حسن لشکری هست. نام این آلبوم رو به دلیل پنجاه سال خوانندگی ، 50 سال با عارف نام گذاشتم.<br />از لابلای صحبت های من با عارف در این گفتگوی تلفنی:<br />اولین آهنگی که حسن لشکری برای من ساخت رو دقیقا خاطرم نیست ولی میدانم آهنگ های زیادی بود. مثلا یکی از بهترین کارهای <span style="color:#ff0000;">الهه</span> لیلی منال( لیلی چه ناله می کنی امشب به جای می دگر خون در پیاله می کنی) رو به من هم دادند و من هم اجرا کردم. آهنگ های لشکری اون زمان همه داغ و هیت بود. بدون بروبرگرد.چه اسلو و چه شاد.<br />حسن لشکری تازه ازدواج کرده بود. زمانی که با همسرشان نامزد شدند من شاهد آشنایی شون در متل قو بودم. دو دختر و پسر جوانی بودند که همدیگه رو دوست داشتند. در متل قو در شمال کشور با هم آشنا شدند. و سپس ازدواج کردند.<br />روزی که حسن در بیمارستان در ایران بستری بود به دلیل این که بچه های من <span style="color:#ff0000;">سهیلا و سهیل</span> بسیار به ایشون علاقه داشتند بالای سرشون بودند. و بسیار متاثر شدند.البته پسر من <span style="color:#ff0000;">سهیل </span>سال پیش در سن چهل سالگی به دلیل سرطان لوزالمعده در ایران درگذشت.<br />واقعا حیف شد که <span style="color:#ff0000;">حسن لشکری</span> از بین رفت. مطمئنا اگر زنده بودند تا الان سازنده بهترین آهنگ ها بودند. واقعا جای تشکر دارد که شما به معرفی ایشون پرداختید . من هیچ جایی در تلویزیون ها یا اینترنت ندیدم که تاکنون عکس یا مطلبی در رابطه با ایشان منتشر شده باشد.»<br /><br />یکی از ترانه سرایانی که در دهه ی چهل و پنجاه همکاری گسترده ای با <span style="color:#ff0000;">حسن لشکری</span> داشت ، <span style="color:#ff0000;">علی رضا طبایی</span> بود که با نام مستعار <span style="color:#ff0000;">شهرام</span> با او همکاری می کرد.<br />از <span style="color:#ff0000;">علی رضا طبایی</span> خواستم تا از همکاری هایش با <span style="color:#ff0000;">حسن لشکری</span> بگوید:<br />« تا بدان جایی که به خاطرم هست 8 ، 9 ترانه با حسن لشکری همکاری داشتم . ترانه هایی چون دختر دریاها ، شهر فرنگه چشمات ، لبان تو که توسط عارف اجرا شدند. <span style="color:#ff0000;">تنها با گل ها ، تو چشمون سیاهم</span> با صدای <span style="color:#ff0000;">هایده </span>و ترانه نگاهم با نگاهت قصه ها دارد که به صورت دو صدایی توسط هایده و عارف اجرا شد و دو ترانه با صدای الهه به نام های نوبر بهار و به سیم آخر بزنم .»<br /><br /><span style="color:#ff0000;">گزینه ای از آثار حسن لشکری:<br /></span><span style="color:#ff0000;">1- عارف:</span><br />گناهت را نمی بخشم ( ترانه سرا: پرویز وکیلی )<br />شهر فرنگه چشمات ( ترانه سرا: علی رضا طبایی )<br />دختر دریاها ( ترانه سرا : علی رضا طبایی )<br />بگو یار که بودی ( ترانه سرا: پرویز وکیلی )<br />چشمان تو ( ترانه سرا : پرویز وکیلی )<br />بیا دستی برآریم ( ترانه سرا : عبدالله الفت)<br />حیف عشق من و تو تموم بشه ( ترانه سرا : ایرج جنتی عطایی)<br />قصه کتاب ها ( ترانه سرا : ایرج جنتی عطایی)<br />لبان تو ( ترانه سرا: علی رضا طبایی )<br /><span style="color:#ff0000;">2- الهه</span><br />نوبر بهار ( ترانه سرا : علی رضا طبایی )<br />ای دل چرا ناز می کنی (شعر: عبداله الفت)<br />به سیم آخر بزنم (ترانه سرا: علی رضا طبایی )<br /><span style="color:#ff0000;">3- هایده</span><br />تو چشمون سیاهم (ترانه سرا:علی رضا طبایی )<br />نگاهم با نگاهت قصه ها دارد (ترانه سرا: علیرضا طبایی )<br />دل تو خراب و ویرون بشه ( ترانه سرا: بهمن رامین) انتشار : 1352<br />واسه دل بلا شدی ( ترانه سرا : بهمن رامین) انتشار : 1352<br />تنها با گل ها ( ترانه سرا : علی رضا طبایی ) انتشار : 1352<br /><span style="color:#ff0000;">4- گوگوش</span><br />آدما ( ترانه سرا : پرویز وکیلی ) انتشار : 1352<br />دنیا وفا نداره ( ترانه سرا : بهمن رامین ) 1352<br />دیگه من و نمی خوای ( ترانه سرا : پرویز وکیلی ) 1352<br /><span style="color:#ff0000;">5- ضیا</span><br />آخه آدم غمش و به کی بگه ( ترانه سرا: ایرج جنتی عطایی) انتشار : 1350<br /><br />سرانجام پس از 2 سال درگیری با بیماری سرطان در <span style="color:#ff0000;">23 مرداد</span> <span style="color:#ff0000;">1354</span> در سن <span style="color:#ff0000;">32 سالگی</span> و در اوج جوانی در بیمارستان آراد تهران درگذشت. آخرین کار او در همان روزهای بیماری اش شکل گرفت . آهنگی تحت نام <span style="color:#ff0000;">دیگه باید رفت </span>با شعری از <span style="color:#ff0000;">آذر صرافپور</span> که با صدای هایده اجرا شد. </span></strong></div><br /><div dir="rtl" align="right"><strong><span style="font-size:130%;"><br /><span style="color:#ff0000;">هفته نامه جوانان دوشنبه 23 تیر 1354<br /></span>آهنگساز جوان ایرانی با مرگ دست و پنجه نرم می کند.<br />در این لحظات که شما این خبر را می خوانید یک <span style="color:#ff0000;">آهنگساز جوان</span> و موفق ایرانی ، <span style="color:#ff0000;">حسن لشکری</span> در خارج از وطن ، با مرگ دست به گریبانست و پزشکان پس از انجام دو عمل جراحی خطرناک ، او را ناامیدانه و برای جلوگیری از خونریزی معده ، در داخل یخ گذاشته اند و او که آهنگساز پرشوری بود اکنون در ناامیدانه ترین وضع ، شجاعانه با مرگ می جنگد.<br /><span style="color:#ff0000;">حسن لشکری</span> که از خانواده هنرمند لشکری هاست و در زمینه تنظیم و تصنیف آهنگ های روز در میان اعضای خانواده هنرمند لشکری ، شهرت خاصی به هم زده ، از <span style="color:#ff0000;">سه سال پیش</span> از یک بیماری مرموز رنج می برد. او دو سال پیش به توصیه پزشکان راهی <span style="color:#ff0000;">لندن</span> شد و در آنجا طحال وی مورد عمل جراحی قرار گرفت و با یک بهبودی نسبی به تهران بازگشت.<br /><span style="color:#ff0000;">لشکری</span> که آهنگساز پرکار ، مسلط و موفقی بود به خاطر این بیماری ، مدت ها در سکوت به سر برد و بعد با ساختن آهنگ های شاد و غمگین برای <span style="color:#ff0000;">عارف ، امیر رسایی ، گیتی</span> و خیلی از خوانندگان محبوب روز به دوران پررونق خود بازگشت اما مثل این که این سلامت و شادکامی ، یک آرامش قبل از طوفان بود چون دوباره به بستر بیماری افتاد ، پزشکان متخصص با معاینات دقیق نظر دادند که بیماری او نامعلوم است و بدین جهت دوباره او را راهی لندن ساختند.<br />چکاب تازه ، خرج سنگین و کمرشکن مسافرت و پزشک و دارو ،<span style="color:#ff0000;"> لشکری</span> را تا حد زیادی ناامید ساخت ولی وقتی به یک بهبودی کوتاه مدت دست یافت باز هم در چهره اش شادی و امید دیدند ولی به هر حال بیماری مداوم ، گوشه گیری و ماندن در گوشه بیمارستان ها ، روحیه شاد او را در هم ریخت و حسن وقتی به ایران بازگشت یک آهنگساز دیگر بود . <span style="color:#ff0000;">همه آهنگ هایش بوی غم و تنهایی می داد.</span><br />چند ماه پیش بود که توی سالن رادیو با دوستانش حرف می زد . می گفت: آنقدر از این بیماری مشکوک خسته شده ام که گاه دلم می خواهد شکم خود را باز کنم همه جا را بکاوم و ببینم این درد و خونریزی از کجا سرچشمه می گیرد.<br />می گفت: تازه می فهمم سلامتی چقدر پرارزش و شیرین است ، کاش دوباره به آن روزهای سلامت و بی خبری و شاد بازگردم.<br />عید نوروز در حالی که همه در شادی غرق بودند ، حسن باز هم به علت خونریزی شدید در میان مرگ و زندگی دست و پا می زد و در همان حال راهی اسرائیل شد.<br />در این سفر خانمش نیز همراه او بود و در یکی از معروف ترین بیمارستان ها بستری گردید. دو عمل جراحی خطرناک روی او انجام گرفت ولی هنوز در حال اغما به سر می برد . او می خواهد با مرگ بجنگد ، او می خواهد زندگی را با همه شیرینی ها و تلخی هایش به آغوش بکشد.<br /><span style="color:#ff0000;">آهنگساز 30 ساله ایرانی</span> را پزشکان اسرائیلی از شدت خونریزی در یخ قرار داده اند ، برادرهایش همه راهی اسرائیل شدند و همسرش مرتب تلفن می زند ، بی تاب است و همه دست به دعا برداشته اند و برای حسن لشکری دعا می کنند تا او در این مبارزه سخت زندگی پیروز بیرون بیاید.<br /><br /><span style="color:#ff0000;">هفته نامه جوانان 30 تیر 1354</span><br /><span style="color:#ff0000;">حسن لشکری به تهران منتقل شد.</span><br /><span style="color:#ff0000;">حسن لشکری</span> آهنگساز معروف که برای معالجه بیماری خطرناک خود در اسرائیل به سر می برد هفته گذشته همراه پزشک متخصص اسرائیل و خانواده نگرانش به تهران بازگشت تا معالجه خود را در تهران ادامه دهد.<br /><span style="color:#ff0000;">حسن لشکری</span> که از <span style="color:#ff0000;">دو سال پیش</span> به بیماری سخت معده دچار شده و بارها برای معالجه به اروپا سفر کرده بود حدود یک ماه پیش به دنبال خونریزی شدید و در حال اغما به اسرائیل منتقل گردید. لشکری در تمام ماه گذشته وضع و حال وخیمی داشت و به همین جهت بزرگترین پزشکان از او مراقبت می نمودند و به طور دقیق حدود صدهزارتومان در این مدت کوتاه خرج پزشک و دارویش شد.<br />همسر لشکری در همه مدت بر بالین شوهرش نشسته و از او مراقبت می نمود و امید زیادی به بهبودی کامل او داشت ولی ده روز پیش حال<span style="color:#ff0000;"> لشکری</span> رو به وخامت گذاشت و پزشکان ضمن رساندن خون ، در یخ گذاشتن معده مراقبت شدیدی را از او به عمل آوردند و عاقبت هفته گذشته همسر حسن از برادران و خانواده شوهرش خواست که هر چه زودتر به اسرائیل بروند. در حالی که همه دوستان حسن در تهران برای سلامت او دست به دعا برداشته بودند بالاخره به توصیه پزشکان معالج ، یک متخصص معروف اسرائیل ، <span style="color:#ff0000;">لشکری </span>را درون هواپیما تا تهران همراهی نمود و سپس بنا به خواست خانواده آهنگساز معروف با وجود خرج سنگین در تهران ماندگار شد. این پزشک متخصص در یکی از هتل ها مقیم شده و مرتبا به<span style="color:#ff0000;"> بیمارستان آراد</span> محل بستری شدن لشکری سر می زند و تا از بهبودی نسبی او نیز اطمینان حاصل نکند به اسرائیل باز نمی گردد.<br /><span style="color:#ff0000;">حسن لشکری</span> که تا حدود زیادی لاغر و پژمرده شده بود در بیمارستان به خبرنگار جوانان گفت: راستش دوری از وطن و دوستان بیشتر مرا به ناامیدی کشیده بود و حالا که همه را در کنار خود می بینم و گاه به نوای موزیک ایرانی گوش می دهم امیدی در دلم جوانه کرده و احساس راحتی می کنم. </span></strong></div><br /><br /><div dir="rtl" align="right"><span style="color:#ff0000;"><strong><span style="font-size:130%;">هفته نامه جوانان دوشنبه 27 مرداد</span></strong><strong><span style="font-size:130%;">1354</span></strong></span><br /></div><br /><div dir="rtl" align="right"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">حسن لشکری</span> در آخرین مصاحبه قبل از مرگش با خبرنگار مجله جوانان گفت:</span></strong><br /></div><br /><div dir="rtl" align="right"><strong><span style="font-size:130%;">تنها آرزوی من این است که در وطنم بمیرم.</span></strong></div><br /><div dir="rtl" align="right"><strong><span style="font-size:130%;"></span></strong><br /></div><br /><div dir="rtl" align="right"><strong><span style="font-size:130%;">در آخرین روز هفته ، سرانجام چراغ عمر <span style="color:#ff0000;">حسن لشکری</span> یکی از <span style="color:#ff0000;">پرکارترین آهنگسازان و نوازندگان جوان</span> خاموش شد و او به دلیل بیماری <span style="color:#ff0000;">سرطان معده</span> روی تخت بیمارستان جان داد . این ماجرای تلخ در حالی روی داد که وضع مزاجی او چند روز قبل از مرگ بهتر به نظر می رسید و گویی این آخرین شعله های حیات بود که از چشمان حسن سازنده آهنگهای قشنگ روز چون <span style="color:#ff0000;">«گناهت را نمی بخشم» و «تنها با گل ها»</span> بیرون می تراوید.</span></strong><br /></div><br /><div dir="rtl" align="right"><strong><span style="font-size:130%;">حسن در زندگی زناشویی مردی خوشبخت نبود . او با <span style="color:#ff0000;">خواهر افخم مهاجر (خواننده رادیو تلویزیون)</span> ازدواج کرد اما این ازدواج همیشه با جنگ و گریز همراه بود و چنان که در همین شماره ملاحظه می کنید حتی حسن در آخرین روزهای حیات و روی تخت بیمارستان هم با همسرش کشمکش داشت و ما در ستون شایعات همین هفته که معمولا زودتر زیر چاپ می رود خبر این اختلاف را نوشته ایم و متاسفانه نتوانستیم آنرا حذف کنیم چون این صفحه یک روز قبل از فوت حسن چاپ شده بود.</span></strong><br /></div><br /><div dir="rtl" align="right"><strong><span style="font-size:130%;">خبر بیماری دردناک حسن را ، نخستین بار مجله جوانان در ایران منتشر کرد و نوشت آهنگساز جوان ایرانی در اسرائیل با مرگ دست و پنجه نرم می کند و سپس هنگامی که حسن به تهران منتقل شد و در <span style="color:#ff0000;">بیمارستان آراد</span> بستری گردید ما روی تخت بیمارستان از او عکس گرفتیم وبا او مصاحبه کردیم و حسن در این گفتگو از مردمی که خبر بیماری او را در مجله جوانان خوانده و ابراز محبت کرده بودند تشکر کرد.</span></strong><br /></div><br /><div dir="rtl" align="right"><strong><span style="font-size:130%;">حسن در این ملاقات گفت: من مدت هاست از این بیماری رنج می برم ، وقتی در اسرائیل بودم تنها آرزویم این بود که به وطنم برگردم و بین مردم وطنم در حالی که موسیقی ایرانی در گوشم طنین انداز است بمیرم و حالا از این که به وطنم بازگشته ام و خودم را بین دوستان هنرمندم می بینم خوشحالم و مرا از مرگ پروائی نیست .</span></strong><br /></div><br /><div dir="rtl" align="right"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">عارف</span> که سالها با <span style="color:#ff0000;">حسن لشکری</span> کار کرده درباره این آهنگساز فقید می گوید :</span></strong><br /></div><br /><div dir="rtl" align="right"><strong><span style="font-size:130%;">حسن برای من یک دوست و همکار خوب بود . او <span style="color:#ff0000;">بیش از 12 آهنگ خوب</span> برایم ساخته که از جمله <span style="color:#ff0000;">گناهت را نمی بخشم ، یار که بودی </span>، و بالاخره <span style="color:#ff0000;">تنها با گل ها با هایده</span> را می توانم نام ببرم.</span></strong><br /></div><br /><div dir="rtl" align="right"><strong><span style="font-size:130%;">در آخرین ملاقات ، حسن لبخند کم رنگ به لب داشت و به درستی نمی توانست حرف بزند فقط با دیدن من دستش را بالا آورده و دستم را فشرد. حسن فقط با دیدن عیادت کنندگان لبخندی می زد و بعد به دنیای پردرد خود فرو می رفت.</span></strong></div><br /><div dir="rtl" align="right"><strong><span style="font-size:130%;">سردبیر و نویسندگان مجله جوانان این ضایعه دردناک را به خانواده لشکری و جامعه هنری تسلیت می گویند.</span></strong></div><strong><span style="font-size:130%;"><br /><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="color:#ff0000;">هفته نامه جوانان دوشنبه 3 شهریور 1354</span><br />حسن لشکری دو روز قبل از مرگ همسرش را طلاق داد<br /><span style="color:#ff0000;">حسین لشکری</span> برادر هنرمند فقید <span style="color:#ff0000;">حسن لشکری</span> که هفته پیش جهان را در سن <span style="color:#ff0000;">32 سالگی</span> به علت بیماری سرطان بدرود گفت ، به خبرنگار ما توضیحات تازه ای داد و گفت: ما برادر هنرمندمان حسن را در حالی به خاک سپردیم که او در آخرین دقایق عمر بسیار گله مند بود. حسین لشکری گفت: برادر ما وقتی از همسر اول خود که خواهر افخم خواننده فرهنگ و هنر بود جدا شد با زنی به نام <span style="color:#ff0000;">سیمین</span> آشنا شد که این زن خود را واله و شیدای حسن نشان می داد اما چنان رفتاری با او کرد که حسن دو روز قبل از فوت به برادر دیگرمان <span style="color:#ff0000;">منوچهر لشکری</span> وکالت داد تا او را طلاق داد و این موضوع هم انجام شد.<br />وی افزود حسن در بیمارستان آخرین آهنگ خود را تحت عنوان <span style="color:#ff0000;">«دیگه باید رفت»</span> سرود و دلش می خواست <span style="color:#ff0000;">الهه</span> این آهنگ را بخواند که متاسفانه موفق به دیدار الهه نشد.<br /><br />تقدیم به روان پاک هنرمند جوان <span style="color:#ff0000;">حسن لشکری</span>:<br />حسن لشکری به حق پیوست یاد آن نازنین گرامی باد<br />گر چه ناکام از این جهان بگسست آن جهانش به شادکامی باد<br />روز پایان کار و روز حساب ایزدش یار باد و حامی باد<br />در کتاب زمانه تا باقی است یادگارش به نیک نامی باد<br />سیمین بهبهانی<br /><br />نویسنده :حمید<br />دوشنبه 24 آبان 1389<br /><br />پی نوشت:</div><br /><div dir="rtl" align="right"><span style="color:#ff0000;">شنیدن ملودی هایی چون تنها با گل ها (هایده ) ، آخه آدم غمش و به کی بگه (ضیا) ، آدما ، دنیا وفا نداره ( گوگوش) ، برایم تنها یک افسوس را باقی گذاشت. افسوس از بین رفتن خالق چنین ملودی هایی.</span></div><br /><div dir="rtl" align="right"><span style="color:#ff0000;">نمی دانم اگر مانده بود چه نقش آفرینی هایی که در حوزه ی آهنگسازی نمی کرد. بی تردید نقش پررنگ او در تکامل موسیقی نوین پاپ ایران انکارناپذیر است اما دردا و دریغا که بزرگان امروز هیچ گاه از او یاد نمی کنند و همیشه خود را پایه گذار چنین سبکی به شمار می آورند اما حقیقت را نمی توان برای همیشه پنهان کرد .</span><br /><br /><br /></div></span></strong><strong></strong></div></div>Unknownnoreply@blogger.com25tag:blogger.com,1999:blog-210795352673510502.post-53139316171691034692010-10-21T22:35:00.009+03:302010-12-03T12:02:08.616+03:30مسعود هوشمند ترانه سرا درگذشت.<a href="http://up.iranblog.com/Files73/1073bdce13c846eaad2a.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 291px; CURSOR: hand; HEIGHT: 300px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/Files73/1073bdce13c846eaad2a.jpg" border="0" /></a><strong> هفته نامه جوانان 25 مرداد 1355<br /></strong><div><a href="http://up.iranblog.com/Files73/e7b1644a963b490f98b2.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 232px; CURSOR: hand; HEIGHT: 529px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/Files73/e7b1644a963b490f98b2.jpg" border="0" /></a><strong> هفته نامه جوانان 22 شهریور 1355<br /></strong><br /><div align="right"><strong><span style="font-family:verdana;font-size:130%;">به بهانه مرگ <span style="color:#ff0000;">مسعود هوشمند</span> ترانه سرا<br />تاک<br />« تو یه تاک قد کشیده پا گرفتی روی سینم<br />واسه پا گرفتن تو عمریه که من زمینم<br />راز قد کشیدنت رو عمریه دارم می بینم<br />داری می رسی به خورشید ولی من بازم همینم<br />می زنند چوب زیر ساقت واسه لحظه های رستن<br />ریختن آب زیر پاهات هی منو شستن و شستن<br />توی سرما وتو گرما واسه تو نجاتم عمری<br />تو هجوم باد وحشی سپر بلاتم عمری<br />آدما هجوم آوردن برگ های سبزتو بردن<br />توی پاییز و زمستون ساقتو به من سپردن<br />سنگینیت رو سینه من سایه ات هم نصیب مردم<br />میوه هاتم که آخر سر که می شن قسمت هر خم<br />نه دیگه پا می شم اینبارخالی از هر شک و تردید<br />می رم اون بالا ها مغرور تا بشینم جای خورشید<br />تن به سایه ها نمیدم بسه هر چی سختی دیدم<br />اینقدر زجر کشیدم تا به آرزوم رسیدم<br />بذار آدما بدونن میشه بیهوده نپوسید<br />می شه خورشید شد و تابید میشه آسمونو بوسید »<br /><br />« وقتی جای خنده ، غم می شینه روی لبام<br />تشنه ی نوازشم خسته از خستگیام<br />وقتی که دستای من گرمی دستی می خواد<br />وقتی یک لحظه خوشی به سراغم نمیاد<br />تو می تونی غمامو خاک کنی گونه های خستمو پاک کنی<br />تو می تونی دلمو شاد کنی، من و از درد و غم آزاد کنی»<br /><br /><span style="color:#ff0000;">مسعود هوشمند</span> ترانه سرا، یک شنبه 25 مهر- در سن 64 سالگی - در تهران درگذشت. او که نام کاملش <span style="color:#ff0000;">علی</span> <span style="color:#ff0000;">اکبر هوشمند لنگرودی</span> بود در سال 1325 در بخش 2 تهران سابق یعنی میدان بهارستان به دنیا آمد. دیپلم ادبی اش را از دبیرستان دارالفنون گرفت و پس از ورود در دانشگاه در رشته حقوق قضایی فارغ التحصیل شد . او که از همان پیش از انقلاب علاوه بر ترانه سرایی به عنوان منشی دادیار شعبه 9 دادسرای تهران نیز مشغول به فعالیت شده بود از سال 1350 کار ترانه سرایی اش را با همکاری <span style="color:#ff0000;">حسین واثقی</span> زوج همیشگی اش آغاز کرد.مسعود هوشمند و حسین واثقی سالها با یکدیگر همکاری نمودند . اولین همکاری این دو با صدای عماد رام و در فیلم سینمایی نقره داغ منتشر شد.<br />بیشترین حاصل همکاری <span style="color:#ff0000;">مسعود هوشمند و حسین واثقی</span> در پیش از انقلاب با اجرای <span style="color:#ff0000;">عهدیه و مرتضی</span> همراه بود. مسعود هوشمند مجموعا در 51 فیلم سینمایی همکاری داشت که بیشترین آنها توسط خانم عهدیه اجرا شد. گر چه کاملا روشن است که ترانه های منتشر شده از او در فیلم های سینمایی بیشتر جنبه تجارتی داشت اما توانایی های اودر عرصه ترانه سرایی بسیار فراتر از آثار منتشر شده ی تجارتی او بودند.<br />به جز <span style="color:#ff0000;">حسین واثقی</span> یار همیشگی هوشمند ، آهنگسازان نامی دیگری نیز با او همکاری نمودند : سلطان موسیقی پاپ ایران <span style="color:#ff0000;">پرویز مقصدی ، پرویز اتابکی ، داود اردلان و سیاوش قمیشی</span> .<br />خوانندگان فراوانی نیز ترانه های او را اجرا کردند . به جز عهدیه ، مرتضی و ایرج مهدیان که خواننده ی ترانه های او در فیلم های سینمایی بودند خوانندگان مشهور و معروفی چون <span style="color:#ff0000;">داریوش ، ابی ، گوگوش ، عماد رام ، فریدون فروغی ، سیاوش قمیشی ، شاهرخ ، رامش ، عارف ، سلی ، افشین مقدم ، فرزین ، گیتی ، احمد رضا نبی زاده ،</span> دینامیک و.. نیز اجرای کننده ی ترانه های او بودند.<br />پس از انقلاب به مانند بسیاری از همکارانش دست به ساخت ترانه ها و سرودهایی به مناسبت انقلاب زد. از شاخص ترین آنها کار جهاد بود که با همکاری علی درخشان ساخته شد و توسط جوان 18 ساله ی آن روزها یعنی هاتف اجرا گشت.<br />شاخص ترین ترانه ی مسعود هوشمند به زعم من ترانه<span style="color:#ff0000;"> تاک</span> با صدای <span style="color:#ff0000;">سیاوش قمیشی</span> بود که در سال1372 منتشر گشت.<br />گزینه ی ترانه های مسعود هوشمند:<br /><span style="color:#ff0000;">داریوش :<br /></span>1-لالایی ( لالا می گم برات خوابت نمی آد بزرگت می کنم یادت نمی آد) انتشار 1350 آهنگ : پرویز مقصدی<br />2- شب اومد ( بازم آفتاب غروب کرد و شب اومد ) انتشار 1351 آهنگ: صدرالدین مهوان<br />3- خار ( ای خدا من به کسی کاری ندارم ولی زخم از همه خوردن شده کارم) آهنگ : حسین واثقی 1352<br /><span style="color:#ff0000;">ابی :</span><br />4- عطش (عطش موندن با تو تو دلم ریشه دوونده چشم من مرگ دلم رواز توی چشم تو خونده) آهنگ : حسین واثقی 1351<br />5- چرا چرا(شبامون آیه بیداری شدن روزامون ساکت و تکراری شدن) آهنگ و تنظیم : فرشاد واثقی 1351<br />6- سادگی :( همیشه سبز می خشکد همیشه ساده می بازد همیشه لشکر اندوه به قلب ساده می تازد) آهنگ:سیاش قمیشی<br /><span style="color:#ff0000;">گوگوش :<br /></span>7- گاهی خنده گاهی گریه (بعد تو این دل رسوا به کسی دل نمی بنده ) آهنگ : پرویز مقصدی<br /><span style="color:#ff0000;">گیتی<br /></span>8- عشق اول و آخر آهنگ: پرویز مقصدی 1352<br /><span style="color:#ff0000;">فریدون فروغی :<br /></span>9- فتنه چکمه پوش ( روزم از شب روسیاتر شبم از شهر بی صداتر) آهنگ: حسین واثقی 1351<br /><span style="color:#ff0000;">سیاوش قمیشی :<br /></span>10- تاک :(تو یه تاک قد کشیده پا گرفتی روی سینم واسه پا گرفتن تو عمریه که من زمینم ) آهنگ: قمیشی </span></strong><strong><span style="font-family:verdana;font-size:130%;">1372 </span></strong><strong><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><br /><span style="color:#ff0000;">شاهرخ :<br /></span>11- غریبه ( یه مسافر یه غریبه یه شبم بی پنجره می روم با کوله بار سرگذشت و خاطره) آهنگ: حسین واثقی 1354<br /><span style="color:#ff0000;">مرتضی :<br /></span>12- عشق زودگذر( گل نیلوفر) ( دلم از دیدن تو سیر نمی شه به کنارم تو بمون دیر نمی شه) 1352 پرویز مقصدی<br />13- چلچراغ (آهنگ: پرویز مقصدی ) انتشار 1355<br />14- معشوقه ( آهنگ: حسین واثقی ) انتشار 1352<br /><span style="color:#ff0000;">شهره:</span><br />15- بت سنگی (آهنگ : سیاوش قمیشی ) انتشار 1365<br />16- اشک من ( سکوتم قصه ای تلخ است شبم بی روزن و تاریک همیشه شادی از من دور غم اما با دلم نزدیک )آهنگ: پرویز مقصدی انتشار 1356<br /><span style="color:#ff0000;">فرزین :</span><br />17- خداحافظ ( درون کوچه قلبم چه غمگینانه می پیچد صدای تو که می گفتی به جز تو دل نمی بندم ) آهنگ و تنظیم : داود اردلان 1355<br /><span style="color:#ff0000;">عهدیه :</span><br />18- با من بمان آهنگ: غربی<br /><span style="color:#ff0000;">احمدرضا نبی زاده</span><br />19- هیزم نیمه نیمه ( آهنگ: پرویز مقصدی ) 1356<br /><span style="color:#ff0000;">افشین مقدم</span><br />20- پاکباخته ( کسی که با غم تو سوخته و ساخته منم )<br /><span style="color:#ff0000;">سلی</span><br />21- خورشید هفت آسمون آهنگ: پرویز اتابکی 1354<br /><span style="color:#ff0000;">حمید شب خیز</span><br />22- کودک بابا<br /><span style="color:#ff0000;">رامش</span><br />23- شرم بوسه(اون دو تا چشات مث ستاره دل می شه صیدش به یه اشاره)<br />24- سازش( این منم که با تو خوبم برای چشات می میرم)<br /><span style="color:#ff0000;">اسی<br /></span>25- بگو ( آهنگ: اسی تنظیم : داود اردلان ) انتشار 1359<br />26- هرگز ( آهنگ: اسی تنظیم : داود اردلان ) انتشار 1359<br /><span style="color:#ff0000;">هاتف:</span><br />27 – جهاد ( خلق بیدار شدند همه آماده جنگ) انتشار 1358 تنظیم : علی درخشان<br /><span style="color:#ff0000;">شهرام صولتی</span><br />28- کوله بار آهنگ سیاوش قمیشی<br /><span style="color:#ff0000;">شهرام شب پره</span><br />29- می تونی ( وقتی جای خنده غم می شینه روی لبام تشنه ی نوازشم خسته ازخستگیام ) آهنگ : سیاوش قمیشی انتشار 1363<br />در پایان برای یادکرد او این سند را تقدیم حضورتان می کنم.<br /><br /><span style="color:#ff0000;">هفته نامه جوانان دوشنبه 22 شهریور 1355<br /></span><span style="color:#ff0000;">مسعود هوشمند</span> ترانه سرای جوان همین هفته به خواستگاری رامش می رود.<br />این هفته خبرنگاران جوانان ، به دنبال شایعاتی که از چندی پیش شنیده بودند و تحقیقاتی که درباره صحت و سقم آن کردند سرانجام اطلاع یافتند که شایعات ، حقیقت دارد و به زودی <span style="color:#ff0000;">مسعود هوشمند</span> ، ترانه سرای جوان از رامش خواننده خوش صدا خواستگاری خواهد کرد.<br />اعتراف بعد از انکار<br />خبرنگاران ما وقتی از صحت شایعات مطلع شدند، بی درنگ به سراغ مسعود رفتند و او را به هر زحمتی بود به حرف کشیدند . مسعود که ترانه های موفقی برای اکثر خوانندگان ، از جمله <span style="color:#ff0000;">ابی ، داریوش ، گوگوش ، مرتضی ، شاهرخ ، هایده و مهستی</span> ساخته و بسیاری از این ترانه ها به عنوان معروف ترین ترانه شناخته شده است ابتدا زیر بار نمی رفت که چنین خبری صحت دارد و مرتبا می گفت دست بردارید بابا شوخی نکنید اما وقتی دید نشانی های خبرنگاران ما کاملا درست است ناچار از بیان حقایق شد و ماجرا از آغاز تا امروز شرح داد.<br />هفته آیِنده خواستگاری می کنم.<br />مسعود که در عین ترانه سرایی ، <span style="color:#ff0000;">منشی دادیار تحقیق شعبه 9 دادسرای تهران</span> نیز هست، 30 سال دارد و صاحب <span style="color:#ff0000;">چهار برادر و یک خواهر</span> است . او جریان علاقه اش به رامش و چگونگی خواستگاری خود را این طور تعریف کرد:<br />چند روز پیش در دفتر کار آقای <span style="color:#ff0000;">منوچهر بی بیان</span> مدیر استودیو <span style="color:#ff0000;">آپولو</span><span style="color:#ff0000;">ن</span> نشسته بودم و با هم از هر دری حرف می زدیم که ناگهان صحبت ازدواج من به میان آمد و این که از چه دختری خوشم می آید . من هم که <span style="color:#ff0000;">رامش</span> را دختری موفق و هنرمندی خوش صدا می دانم از وی نام بردم و مخصوصا تاکید کردم که رامش دختر خوبی است و من عاشق صدایش هستم.<br />دوستم <span style="color:#ff0000;">منوچهر بی بیان</span> پیشنهاد کرد که اگر موافق هستم برای من از رامش خواستگاری کند ، من هم قبول کردم و حالا قرار است اواخر همین هفته وی برای طرح موضوع با رامش به خانه اش برود که امیدوارم جواب مثبت هم بگیرد.<br /><span style="color:#ff0000;">با همکاری رامش و چشم آذر مخالفم.<br /></span>مسعود در پاسخ این سئوال که درباره آینده هنری رامش ، در صورت ازدواج با تو چه نظری داری ؟ گفت:<br />در این صورت من تمام شعرهایم را به رامش می دهم و ضمن این که او را از ادامه همکاری با <span style="color:#ff0000;">ناصر چشم آذر</span> آهنگساز مشهور باز می دارم از آهنگ های <span style="color:#ff0000;">پرویز مقصدی</span> برای ترانه های رامش استفاده می کنم . با این توضیح متوجه می شوید که با ادامه فعالیت های هنری همسر آینده ام مخالفتی ندارم که هیچ، حتی کمکش هم می کنم.<br />رابطه ای هم بوده؟<br />در پاسخ سئوال دیگر که رابطه ات با رامش چگونه است؟ مسعود گفت:<br />راستش من رامش را از بیست ، سی روز پیش تاکنون ندیده ام ، آخرین بار در استودیو پاپ رامش را دیدم که سرگرم ضبط آهنگ بود و به امید خدا اواخر این هفته به اتفاق دوستم منوچهر بی بیان که با هم به خواستگاری خواهیم رفت بار دیگر ایشان را زیارت خواهیم کرد.<br /><br />اگر جواب رد بدهد.<br />ترانه سرای جوان در پاسخ سئوال دیگر راجع به این که اگر <span style="color:#ff0000;">رامش</span> جواب رد داد چه خواهی کرد؟ سری تکان داد و گفت:<br />خوب این حق هر دختری است . چه می شود کرد؟ ولی امیدوارم چنین جوابی نشنوم. ضمنا در صورت ازدواج با رامش مسلما از سروصدا و شایعه دور خواهیم بود و زوج هنری موفق و آرامی تشکیل خواهیم داد . هم چنین دوست ندارم با مادر و پدر رامش زندگی کنم و داماد سرخانه باشم چون این از استقلال عمل آدم می کاهد.<br />تایید صحت خبر<br /><span style="color:#ff0000;">منوچهر بی بیان</span> مدیر استودیو <span style="color:#ff0000;">آپولون</span> در گفتگوی کوتاهی در این باره گفت:<br />نمی دانم شما از کجا فهمیدید ولی حالا که خبر دارید ، بله ، موضوع کاملا درست است. من و مسعود با هم درباره زن و ازدواج صحبت می کردیم که مسعود از رامش به عنوان زن ایده آل خود نام برد و من که با این خواننده آشنائی نزدیک و صمیمانه ای دارم قرار است تا جمعه آینده به خواستگاری بروم که البته مسعود هم با من خواهد بود و امیدوارم خبر موافقت رامش را خودم به طور اختصاصی به شما خبرنگاران کنجکاو و موفق جوانان بدهم .<br />یاد و نامش گرامی باد. </span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-family:Verdana;font-size:130%;"></span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-family:verdana;font-size:130%;">پی نوشت:</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-family:verdana;font-size:130%;">ملودی ترانه <span style="color:#ff0000;">اشک من</span> ، ساخته <span style="color:#ff0000;">پرویز مقصدی</span> در سال 1356 بود. این ملودی در سال 1358 توسط داریوش در قالب ترانه ای تحت نام <span style="color:#ff0000;">مار در محراب</span> بازخوانی شد.با شنیدن ترانه و ملود ی اشک من نمی توان تاثیرپذیری ایرج جنتی عطایی در سرودن ترانه ی مار در محراب از این ملودی و ریتم را کتمان کرد.حقیقتا پس از شنیدن ترانه ی اشک من ، دچار بهت شدم.</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-family:verdana;font-size:130%;">با تشکر از بابک نازنین جهت ارسال ملودی اشک من ساخته سلطان بی بدیل موسیقی پاپ ایران <span style="color:#ff0000;">پرویز مقصدی.</span><br /><br />نویسنده : حمید<br />پنج شنبه 29 مهر 1389<br /><br /></div></span></strong></div>Unknownnoreply@blogger.com13tag:blogger.com,1999:blog-210795352673510502.post-1053621860945920722010-10-08T20:42:00.013+03:302010-10-15T00:00:25.848+03:30بازخوانی یک پرونده : نماز در گفتگو با اسفندیار منفردزاده<a href="http://up.iranblog.com/Files73/c160bd010f37464fb979.jpg"><span style="font-family:verdana;"><img style="display: block; margin: 0px auto 10px; width: 472px; height: 308px; text-align: center;" alt="" src="http://up.iranblog.com/Files73/c160bd010f37464fb979.jpg" border="0" /></span></a><span style="font-family:verdana;"> <strong>هفته نامه اطلاعات هفتگی 7 مهر 1351</strong><br /></span><div><a href="http://up.iranblog.com/Files73/2ab512a61fd648deab6e.jpg"><span style="font-family:verdana;"><img style="display: block; margin: 0px auto 10px; width: 433px; height: 287px; text-align: center;" alt="" src="http://up.iranblog.com/Files73/2ab512a61fd648deab6e.jpg" border="0" /></span></a><span style="font-family:verdana;"> <strong>هفته نامه فردوسی 27 آذر 1351 </strong></span></div><div><strong><br /></strong><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style=";font-family:verdana;font-size:130%;" >بازخوانی یک پرونده</span></strong></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style="font-family:verdana;"><strong><span style="font-size:130%;"></span></strong><br /></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="font-family:verdana;"><span style="color: rgb(255, 0, 0);">نماز</span> در گفتگو با <span style="color: rgb(255, 0, 0);">اسفندیار منفردزاده</span> <o:p></o:p></span></span></strong></span></p><br /><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style=";font-family:verdana;font-size:130%;" >اگر خاطرتان باشد حدود سه سال پیش ، سندی در رابطه با اظهارنظر <span style="color: rgb(255, 0, 0);">عباس پهلوان</span> سردبیر هفته نامه فردوسی چاپ 27 آذر 1351 به نام <span style="color: rgb(255, 0, 0);">« <u>ملاحظات صفحه مستهجن»</u></span> <span style=""></span>منتشر نمودم.</span></strong></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="font-family:verdana;">توجه کنید!« در آن سند <span style="color: rgb(255, 0, 0);">عباس پهلوان</span> به تندی پیرامون <u><span style="color: rgb(255, 0, 0);">این <span style=""></span>شعر پشت صفحه ترانه نماز سروده شهیار قنبری</span> ( <o:p></o:p></u></span></span></strong></span></p><br /><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style="font-family:verdana;"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style="font-size:130%;">با خیال تو من ای کاش نمی خوابیدم </span></strong></span><br /></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style="font-family:verdana;"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style="font-size:130%;">و تمامیت مردانگی ام را به تو ای کاش نمی بخشیدم </span></strong></span><br /></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style="font-family:verdana;"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style="font-size:130%;">من چه می دانستم </span></strong></span><br /></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style=";font-family:verdana;font-size:130%;" >تو به من می گفتی خون روی علف از دامن توست </span></strong></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="font-family:verdana;">من چه می دانستم من شهیدم تو شهادت دادی)<o:p></o:p></span></span></strong></span></p><br /><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="font-family:verdana;">به اظهار عقیده پرداخته بود و در تقبیح آن اثر ، جملات شدیداللحنی را <span style="color: rgb(255, 0, 0);"><span style="color: rgb(0, 0, 0);">نیز</span><u>ایشان اینگونه بیان نموده بود:<o:p></o:p></u></span></span></span></strong></span></p><br /><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style="font-family:verdana;"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style="font-size:130%;">«چشممان روشن که پس از رواج صفحه های مبتذل با صدای خواننده های جور واجور و با اشعار بند تنبانی و مستهجن ، حالا « صفحه شعر گونه مبتذل » هم به بازار آمده است و نمونه آن شعری است که آقایی با لحن خیلی سوزناک با موزیک و دام و دومب می خواند .</span></strong></span><br /></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="font-family:verdana;">این به اصطلاح شعر پشت صفحه ای به نام <span style="color: rgb(255, 0, 0);">نماز</span> ضبط شده است که آهنگ آن از <span style="color: rgb(255, 0, 0);">اسفندیار منفردزاده است</span> و جوانی به نام <span style="color: rgb(255, 0, 0);">فروغی</span> آنرا خوانده ولی خصوصیات آن روی آن که شعری بدون آواز است معلوم نیست. آقایی که شعر بند تنبانی را دکلمه می کند در طول قرائت شعر ، <span style=""></span>صحبت از دراز کشیدن خودش با دختری<span style=""> </span>می کند روی علف ها ... و اینکه تمام مردی<span style=""> </span>خود را بطرف بخشیده و طرف مربوطه<span style=""> </span>چند قطره خون از دامنش را به عنوان تمام زنانگیش<span style=""> </span>به او تقدیم کرده است<span style=""> </span>آنهم با چه سوزی . شعر را قرائت می کند<span style=""> </span>که حال آدمیزاد بهم می خورد<span style=""> </span>و لابد پس فردا، <span style=""></span>این شعر گونه مزخرف<span style=""> </span>و مستهجن اسلحه ای می شود در دست عده ای<span style=""> </span>که شیر دود بکشند طرف شعر معاصر و وسیله ای برای<span style=""> </span>اتهام<span style=""> </span>و بدنام کردن<span style=""> </span>آن ... و خطر دیگرش اینکه عده ای شهرت طلب هم بلند شوند و پولی دست و پا کنند و بخواهند اراجیف سانتی مانتال و گاه کلمات مستهجن خود را به نام نوای عاشقانه روی صفحات ضبط کنند و به بازار صادر فرمایند . اگر ترانه و ترانه سازی ضابطه ای ندارد و خوانندگی با معیارهای گذشته<span style=""> </span>آن به کلی متفاوت است<span style=""> </span>تا جاییکه آهنگساز معروفی مثل <span style="color: rgb(255, 0, 0);">منفرد زاده</span> هم آهنگش را به جوان بد صدایی می دهد تا آنرا بخواند ، اگر هر گونه اراجیفی به اسم ترانه شهرت ایرانگیر پیدا می کند و بر صدر می نشیند و عزت می بیند دلیل ندارد که بگذاریم اینگونه اراجیف به اسم دکلمه شعر رایج شود و عده ای از کنار آن به نوایی برسند»<o:p></o:p></span></span></strong></span></p><br /><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style="font-family:verdana;"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style="font-size:130%;">با توجه به تاریخ انتشار سند که <span style="color: rgb(255, 0, 0);">آذر ماه 1351</span> را با خود یدک می کشید تاریخ انتشار ترانه<u><span style="color: rgb(255, 0, 0);"> نماز</span></u> را این تاریخ می پنداشتم<span style=""> </span>اما </span></strong></span><br /></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style="font-family:verdana;"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style="font-size:130%;">اجازه می خواهم تا سندی همراه با نام <span style="color: rgb(255, 0, 0);">«<u> نیاز- داریوش</u> »</span> را با شما قسمت کنم و به مرور فرضیه های موجود بپردازیم: </span></strong></span><br /></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt;" align="right"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="font-family:verdana;">هفته نامه اطلاعات هفتگی در شماره 1605 <span style="color: rgb(255, 0, 0);">جمعه 7 مهر 1351</span> در خبرهای هنری اش نوشته است<span style=""> : </span><span style=""></span><o:p></o:p></span></span></strong></span></p><br /><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color: rgb(255, 0, 0);font-family:verdana;" >داریوش به شیراز رفت.</span></span></strong></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style="font-family:verdana;"><strong><span style="color: rgb(255, 0, 0);font-size:130%;" ></span></strong><br /></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="font-family:verdana;">«داریوش هفته پیش برای اجرای کنسرت به مدت ده روز به شیراز رفت . او که هم اکنون ترانه جدیدی به نام <span style="color: rgb(255, 0, 0);">نیاز</span> از ساخته های <span style="color: rgb(255, 0, 0);">منفردزاده</span> با شعر <span style="color: rgb(255, 0, 0);">شهیار قنبری</span> در دست تمرین دارد تصمیم گرفته است از مسافرت شیراز دست خالی برنگردد و با همت آهنگسازش قرار است چند ترانه محلی شیرازی نیز با خودش بیاورد»<o:p></o:p></span></span></strong></span></p><br /><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="font-family:verdana;">مطمئنا شما نیز به من حق می دهید تا با خواندن و دیدن چنین سندی به کلیت ماجرا مشکوک شوید. بگذارید یکبار دیگر صورت مساله را با هم مرور کنیم:<o:p></o:p></span></span></strong></span></p><br /><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="font-family:verdana;">در سند مربوط به <span style="color: rgb(255, 0, 0);">مهر 51</span> هیچ سخنی از انتشار اثر<span style="color: rgb(255, 0, 0);">«<u> نماز»</u></span> <span style=""></span>موجود نیست . سخن از این است که ترانه« <u><span style="color: rgb(255, 0, 0);">نیاز»</span></u><span style="color: rgb(255, 0, 0);"> </span><span style=""></span>جهت تمرین در اختیار داریوش قرار گرفته و پس از چندی نیز در <span style="color: rgb(255, 0, 0);">آذر 51</span> عباس پهلوان پیرامون ترانه« <span style="color: rgb(255, 0, 0);"><u>نماز</u> »</span> به صحبت می پردازد.<o:p></o:p></span></span></strong></span></p><br /><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style="font-family:verdana;"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style="font-size:130%;">برای رها شدن از این سردرگمی هیچ راهی به جز طرح موضوع و پرسش از <u>خالقان اثر </u>نمی توان یافت.</span></strong></span><br /></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="font-family:verdana;">لذا موضوع را با <span style="color: rgb(255, 0, 0);">اسفندیار منفردزاده</span> سازنده و تنظیم کننده <span style=""></span>آهنگ ترانه <span style="color: rgb(255, 0, 0);">«</span><u><span style="color: rgb(255, 0, 0);"> نماز»</span> </u><span style=""></span>در میان گذاشتم<span style=""> </span>، ایشان نیز در پاسخ اینگونه نوشتند:<o:p></o:p></span></span></strong></span></p><br /><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style="font-family:verdana;"><strong><span style="font-size:130%;"><span dir="rtl" style="" lang="FA">آقای حمید شما نوشته و پرسیده بودید؛</span></span></strong><br /></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span dir="rtl"></span><span dir="rtl" style="" lang="FA"><span dir="rtl"></span><strong><span style=";font-family:verdana;font-size:130%;" >« آنچه که باعث تعجب من نیز شد همین است که<u><span style="color: rgb(255, 0, 0);"> این </span><span style="color: rgb(255, 0, 0);">سند</span></u> قبل از انتشار ترانه نماز با صدای فریدون فروغی پخش شده است. یعنی آهنگ نماز <span style="color: rgb(255, 0, 0);">آذر 1351</span> پخش شده که حتی من مطلبی نیز به قلم <span style="color: rgb(255, 0, 0);">عباس پهلوان</span> البته بر علیه شهیار و فریدون در آذر 51 دارم .ولی مطلب نماز با صدای داریوش مربوط به <span style="color: rgb(255, 0, 0);">مهر 51</span> است پس با<span style=""> </span>تمامی تفاسیر شما <u><span style="color: rgb(255, 0, 0);">معتقد هستید</span></u>..... با احترام» حمید</span></strong></span></p><br /><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style="font-family:verdana;"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style="font-size:130%;">آقای حمید <span style=""></span>اشتباه نکنید ! «سند » مورد استناد شما با نام <span style="color: rgb(255, 0, 0);">« نیاز »</span> به <span style="color: rgb(255, 0, 0);">داریوش</span> سنجاق شده است نه به نام <span style="color: rgb(255, 0, 0);">«نماز»</span> عزیزم، « من <u><span style="color: rgb(255, 0, 0);">معتقد</span></u> نیستم که...- بلکه برای آگاهی شما حقیقت جویان بازگوئی می کنم؛</span></strong></span><br /></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><strong><span style="font-size:130%;"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><span style=""></span><span style="font-family:verdana;">نام شعر <span style="color: rgb(255, 0, 0);">شهیارقنبری</span> و کاری از من ترانه <span style="color: rgb(255, 0, 0);">«نماز»</span> بوده و هست و خواهد بود. بهتر است همگان بدانند که <span style="color: rgb(255, 0, 0);">«نیاز»</span> نام جعلی و منتخب <span style="color: rgb(255, 0, 0);">ساواک</span>، چندماه پس از پخش صفحه آن بوده است و این اثر- یعنی «<u>من نمازم </u>...»- بوسیله من بر شعر زیبای شهیار قنبری برای صداهای <span style="color: rgb(255, 0, 0);">رامش و فریدون فروغی</span> ساخته ، پرداخته و ضبط شد که بنام « نماز» بر روی صفحه تکثیر شد و بی آنکه به رادیو تلویزیون ها بدهم در فروشگاه ها پخش شد.</span></span><span dir="ltr"></span><span style=""><span dir="ltr"></span><span style="font-family:verdana;"> </span></span></span></strong></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style="font-family:verdana;"><strong><span style="font-size:130%;"><span dir="rtl" style="" lang="FA">بد نیست بدانید؛ با آن که دو ترانه <span style="color: rgb(255, 0, 0);">« رسول رستاخیز و...»</span> را که بوسیله شاعر خوب ترانه ، آقای <span style="color: rgb(255, 0, 0);">جنتی عطائ</span><span style="color: rgb(255, 0, 0);">ی</span> با فشار و درخواست ساواک در <span style="color: rgb(255, 0, 0);">مدح شاه و انقلاب سفید</span> سروده شد و<span style="color: rgb(255, 0, 0);"> داریوش</span> <span style=""></span>به همان مناسبت در روز <span style="color: rgb(255, 0, 0);">ششم بهمن 1353</span><span style="color: rgb(0, 0, 0);">آن</span> را <span style=""></span>زنده درتلویزیون خواند، اما داریوش هرگز مزدور ساواک نبود تا نام « نیاز- بیان میل جنسی» را <span style=""></span>به جای نام اصلی آن « نماز»، به نشریه ای داده باشد تا آنکه <span style=""></span>برای شما « سند» شده باشد.</span></span></strong><br /></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style="font-family:verdana;"><strong><span style="font-size:130%;"><span dir="rtl" style="" lang="FA">با آنکه هیچ گاه «نماز» برای داریوش در نظر گرفته نشده بود اما هوش زیاد لازم نیست تا بدانیم که؛</span><span dir="ltr"></span><span style=""><span dir="ltr"></span> </span></span></strong><br /></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="font-family:verdana;"><span dir="rtl" style="" lang="FA">خبر<u><span style="color: rgb(255, 0, 0);">«داریوش به شیراز رفت»</span> </u>در آن مجله برای جلب توجه مردم زیر نام <span style="color: rgb(255, 0, 0);">داریوش</span> به <span style=""></span>تبلیغ نام جعلی «نیاز» بوده است و دوم؛ نام قنبری، همیشه شهیار بوده نه شهریار، سوم؛ کو، کجاست؟ چه شد <span style=""></span>آن ترانه های محلی شیرازی که-اطلاعات هفتگی- از قول داریوش وعده اش را داده بود؟</span><span dir="ltr"></span><span style=""><span dir="ltr"></span> </span></span></span></strong></p><br /><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><strong><span style="font-size:130%;"><span dir="rtl" lang="FA" style="font-family:verdana;">آقای حمید شما نوشتید؛ ــ «آنچه که باعث تعجب من نیز شد همین است که .... آهنگ نماز <span style="color: rgb(255, 0, 0);">آذر 1351</span> پخش شده که حتی من مطلبی نیز به قلم عباس پهلوان البته بر علیه شهیار و فریدون در آذر 51 دارم....با احترام» حمید</span><span style=""><o:p></o:p></span></span></strong></p><br /><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style=""><strong><span style="font-size:130%;"><span style=""></span><span style="font-family:verdana;"><span dir="rtl" lang="FA">حمید عزیزم، شما چرا خیال می کنید که؛ تاریخ مطلب آقای پهلوان-ماه آذر- تاریخ پخش ترانه «نماز» بوده است؟ - آنچه آذر51 پخش شد بی تردید،<u>«نیاز» </u>بوده است نه «نماز» که<span style="color: rgb(255, 0, 0);"> مرا سه بار برای بازجوئی به خانه های مخفی« ساواک»<span style=""> </span>پیش از<u> انقلاب اسلامی</u> فرا خواندند و بازجو می گفت؛ -« شماها به اسلام توهین کرده اید و قم را به هم زده اید!»-<span style=""> <span style="color: rgb(0, 0, 0);"></span></span></span><span style="color: rgb(0, 0, 0);">می دانم شهیار قنبری و ناشر اثر، خسرو لاوی(استریو دیسکو) را نیز به همان خانه ها برده بودند</span></span><span dir="ltr"></span><span dir="ltr"></span><span style="color: rgb(0, 0, 0);"><span style=""> .</span></span></span></span></strong></span><span style="font-family:verdana;"><br /></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style=""><strong><span style="font-size:130%;"><span style=""></span><span dir="rtl" lang="FA" style="font-family:verdana;">پس از آن بود که خانم <span style="color: rgb(255, 0, 0);">رامش و فریدون فروغی</span> بدون اجازه و رضایت شهیار قنبری و من، با آن که موسیقی بدون کلام را به ایشان ندادم، ناگزیر شدند تنها روی کلمه «نماز»، کلمه <span style="color: rgb(255, 0, 0);">«نیاز»</span> را بازخوانی کنند تا بتوانند <span style=""></span>بنام «نیاز» از رسانه های دولتی حافظ حرمت اسلام، پخش کنند <span style=""></span>واعتراض آقای پهلوان به گستاخی شاعر برای آسیب رساندن<span style=""> </span>به روند پرشتاب همه گیر شدن ترانه بود و از آن پس تلاش شد <span style=""></span>با نام جعلی« نیاز» تبلیغ شود اما مردمان با نام «نماز» به خاطر سپردند تا بخشی از خاطره هاشان شود. </span></span></strong></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style="font-family:verdana;"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><strong><span style="font-size:130%;">چند سال پیش دوباره جوانی خام بدون اجازه من و شهیار ،<span style=""> </span>شاید برای بیان امیال جنسی و خوش آیند هم نوعان خود در قدرت ، «نیاز» خوانی کرد .</span></strong></span><br /></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style="font-family:verdana;"><strong><span style="font-size:130%;"><span dir="rtl" style="" lang="FA">دیگر این که؛</span><span dir="ltr"></span><span style=""><span dir="ltr"></span> </span></span></strong><br /></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style="font-family:verdana;"><strong><span style="font-size:130%;"><span dir="rtl" style="" lang="FA">عزیزم، پاسخ من و اشاره ام به «نمکدان و...» اشاره لازم ـ نه کافی ـ به <u><span style="color: rgb(255, 0, 0);">پرسش شما در باره مطلب آقای عباس پهلوان بر علیه شهیار و فریدون فروغی</span></u> بود، که ندانستم کجای این پرسش و پاسخ به من مربوط می شده <span style=""></span>است؟</span><span dir="ltr"></span><span style=""><span dir="ltr"></span> </span></span></strong><br /></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style="font-family:verdana;"><strong><span style="font-size:130%;"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><span style="color: rgb(255, 0, 0);">ماجرای دعوای لفظی و پرتاب نمکدان </span>را اگرمی خواهید <span style=""></span>بیشتر و دقیق تر بدانید، بهتر است از هر دو طرف، آقای شهیار قنبری و آقای پهلوان بپرسید.</span><span dir="ltr"></span><span style=""><span dir="ltr"></span> </span></span></strong><br /></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style="font-family:verdana;"><strong><span style="font-size:130%;"><span dir="rtl" style="" lang="FA">امید که روشن و شفاف نوشته باشم</span></span></strong><br /></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style=""><strong><span style="font-size:130%;"><span dir="rtl" lang="FA"><span style="font-family:verdana;">بدرود، <span style="color: rgb(255, 0, 0);">اسفندیار منفردزاده</span></span></span></span></strong></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style=""><strong><span style="font-size:130%;"><span dir="rtl" lang="FA"><span style="font-family:verdana;"><span style="color: rgb(255, 0, 0);"><br /></span></span></span></span></strong></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right; font-weight: bold; color: rgb(255, 0, 0);" align="right"><span style="font-size:130%;">پی نوشت:</span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right; font-weight: bold; color: rgb(255, 0, 0);" align="right"><span style="font-size:130%;">نظریات مطرح شده توسط اسفندیار منفردزاده به معنای تایید گفته های ایشان توسط من نیست. به اعتقاد من سند منتشر شده توسط هفته نامه اطلاعات هفتگی پیرامون تمرین ترانه نیاز توسط داریوش ، نمی توانسته دسیسه و توطئه ای طراحی شده باشد . لذا به اعتقاد من شخص آقای داریوش اقبالی می بایست پیرامون این ماجرا اظهار نظر کنند که آیا ترانه نماز توسط اسفندیار منفردزاده در اختیار ایشان نیز قرار گرفته بود یا خیر ؟</span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style="font-size:130%;"><span style="font-weight: bold;"><span style="color: rgb(255, 0, 0);">به اعتقاد من این سند یکی از تاریخی ترین اسناد موجود پیرامون ترانه ی نماز می باشد و نادیده انگاشتن آن هیچ چیزی از صورت مساله پاک نخواهد کرد</span>.</span></span><br /><span style=""><strong></strong></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style=""><strong><span style="font-size:130%;"><span dir="rtl" lang="FA"><span style="font-family:verdana;"><span style="color: rgb(255, 0, 0);"></span></span></span></span></strong></span></p><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span style=""><strong><span style="font-size:130%;"><span dir="rtl" lang="FA"><span style="font-family:verdana;"><span style="color: rgb(255, 0, 0);"><o:p></o:p></span></span></span></span></strong></span></p><br /><br /><p class="MsoNormal" style="margin: 0cm 0cm 0pt; text-align: right;" align="right"><span dir="rtl" style="" lang="FA"><o:p><strong><span style=";font-family:verdana;font-size:130%;" ></span></strong></o:p></span></p></div>Unknownnoreply@blogger.com18tag:blogger.com,1999:blog-210795352673510502.post-86695918199941860232010-09-24T09:29:00.007+03:302010-09-24T17:23:06.753+03:30پرویز حجازی خودکشی کرد.<a onblur="try {parent.deselectBloggerImageGracefully();} catch(e) {}" href="http://up.iranblog.com/Files/b665b42c4a6c46608d3e.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 449px; CURSOR: pointer; HEIGHT: 537px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/Files/b665b42c4a6c46608d3e.jpg" border="0" /></a><span style="FONT-WEIGHT: bold">هفته نامه اطلاعات هفتگی جمعه 17 دی 1355</span><br /><a onblur="try {parent.deselectBloggerImageGracefully();} catch(e) {}" style="FONT-WEIGHT: bold" href="http://up.iranblog.com/Files/cab755cfa42049da98b4.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 416px; CURSOR: pointer; HEIGHT: 451px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/Files/cab755cfa42049da98b4.jpg" border="0" /></a><span style="FONT-WEIGHT: bold">هفته نامه اطلاعات هفتگی جمعه 17 دی 1355</span><br /><a onblur="try {parent.deselectBloggerImageGracefully();} catch(e) {}" href="http://up.iranblog.com/Files/6c804d8f6f2b4c589d36.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 418px; CURSOR: pointer; HEIGHT: 538px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/Files/6c804d8f6f2b4c589d36.jpg" border="0" /></a><span style="FONT-WEIGHT: bold">اطلاعات هفتگی جمعه 8 اسفند 1348 بهروز وثوقی و پوری بنایی</span><br /><div dir="rtl" style="FONT-WEIGHT: bold; TEXT-ALIGN: rightfont-family:verdana;" ><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;"><br /></span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;"><span style="COLOR: rgb(255,0,0)">هفته نامه اطلاعات هفتگی جمعه 17 دی 1355 شماره 1824</span></span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;"><span style="COLOR: rgb(255,0,0)">پرویز حجازی</span> ، کاباره دار معروف با خوردن 150 قرص خواب آور خودکشی کرد!</span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;"><span style="COLOR: rgb(255,0,0)">پرویز حجازی</span> کاباره دار مشهور تهرانی ، مردی که عنوان صیاد بزرگ ستاره ها را به دنبال نام خود داشت <span style="font-size:+0;"></span>، ساعت 8:30 دقیقه بعداز ظهر روز شنبه این هفته با خوردن بیش از 150 قرص خواب آور دست به خودکشی زد و برای همیشه چشم از جهان فرو بست. </span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;">خبرنگار هنری اطلاعات هفتگی نیم ساعت پس از حادثه (9 شب روز شنبه) از حادثه آگاه شد و تا 7:30 دقیقه صبح یک شنبه به همراهی <span style="COLOR: rgb(255,0,0)">حمید حجازی ( برادر پرویز ) ، کیومرث بوذرجمهری مدیر کاباره باکارا ، شاهرخ ( خواننده) ، امیر رسایی</span><span style="COLOR: rgb(255,0,0)"> </span><span style="COLOR: rgb(255,0,0)">خواننده و همسرش</span> از شب تا صبح به پی گیری و تحقیق در مورد چگونگی و علت خودکشی این کاباره دار مشهور پرداخت و آنچه در زیر از نظرتان می گذرد حاصل 11 ساعت تلاش مداوم خبرنگار ما است که تنها خبرنگاری بود که موفق شد گزارش دقیق و لحظه به لحظه این ماجرا را تهیه کند.</span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;">می خواهم استراحت کنم ، کسی مزاحم نشود. </span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">فرحناز</span> دختر 16 ساله و دو تن خدمتکار منزل <span style="color:#ff0000;">پرویز حجازی</span> اولین کسانی بودند که از مرگ حجازی حرف زدند چون آنها اولین کسانی بودند که از مرگ آگاه شدند . فرحناز در حالی که به شدت می گرید می گوید:</span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;">ساعت 3 بعد از ظهر بود که بابا به خانه آمد و یکراست به اتاق کارش رفت و به من و خدمتکاران گفت : <span style="font-size:+0;"></span>من می خواهم استراحت کنم خواهش می کنم کسی مزاحم من نشود، <span style="font-size:+0;"></span>اگر کسی به سراغم آمد و یا تلفن زد بگویید من به اصفهان سفر کرده ام و در تهران نیستم ، حال بابا آن طور که از چهره اش پیدا بود کاملا طبیعی بود و با روزهای دیگر هیچ فرقی نداشت ، البته نه با همه روزهای دیگر ، چون از <span style="color:#ff0000;">5 ماه پیش</span> بابا خیلی غمگین بود و ما هیچ کدام نمی دانستیم علت غمگین بودن او چیست . به هر حال بابا وارد اتاق کارش شد و من هم به اتاق خود رفتم و خدمتکاران هم در آشبزخانه و حمام مشغول به کار شدند. </span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;">بابا حالش بهم خورده ، بابا رنگ صورتش مثل گچ سفید شده ، بابا داره می میره</span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;">دقیقا یادم نمی آِید ساعت چند بود ، فقط می دانم مدتی از <span style="color:#ff0000;">هفت بعد از ظهر</span> گذشته بود که من از اتاقم خارج شدم و برای انجام کاری به هال آمدم که ناگهان چشمم به بابا افتاد که بر روی کاناپه افتاده است ، سر و دست های بابا از روی کاناپه آویزان شده بود . در یک لحظه جلوی چشمم سیاه شد و خانه دور سرم شروع به چرخیدن کرد ، به هر ترتیب بود خودم را به بابا رساندم و دیدم رنگش مثل گچ سفید شده ، دهانش کف کرده بود و از درد به خود می پیچید ، با فریادهای پی در پی من<span style="font-size:+0;"> </span>، خدمتکاران خودشان را به من رساندند و بلافاصله به اورژانس تهران تلفن کردند ، حال بابا خیلی بد بود ، در کنارش یک شیشه بزرگ خالی قرص خواب آور بود و در کنار دیگرش گوشی تلفن بر روی زمین افتاده بود ، فهمیدم که بابا قرص خورده است و وقتی با مرگ روبرو شده از کارش پشیمان شده و خودش را از اتاق خارج کرده تا توسط تلفن دیگران را از ماجرا باخبر کند ، اما موفق نشده بود ، چند دقیقه بعد آمبولانس بیمارستان از راه رسید و دو دکتر و یک پرستار خودشان را بالای سر بابا رساندند و بلافاصله دستور حمل او را به بیمارستان دادند ، اما پیش از آنکه بابا را به داخل آمبولانس منتقل کنند مقدار زیادی خون از دهان بابا بیرون ریخت و کار از کار گذشت و بابا مرد.</span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;">پانزده دقیقه پس از <span style="COLOR: rgb(255,0,0)">مرگ پرویز حجازی</span> ماموران کلانتری 5 تهران به محل حادثه رسیدند و در اتاق کار پرویز حجازی ، <span style="color:#ff0000;">دو نامه</span> جداگانه که یکی از آنها در یک صفحه کاغذ و دیگری در دو صفحه کاغذ نوشته شده بود پیدا کردند ، این نامه ها را حجازی قبل از خوردن قرص ها نوشته است:</span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;">آنطور که شنیدیم گویا از این قرار است:</span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;">ناراحتی های اصلی من که جانم را به لب رسانده است از<span style="color:#ff0000;"> سه نفر</span> سرچشمه می گیرد:</span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;"><span style="COLOR: rgb(255,0,0)">پونه ، جمیله ، و آقای ش</span> یکی از طلبکارانم .</span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;">همه آنها که از دور و نزدیک با من آشنا هستند آگاه هستند که علت ناراحتی من از <span style="COLOR: rgb(255,0,0)">پونه</span> به خاطر چیست . در مورد <span style="COLOR: rgb(255,0,0)">جمیله</span> هم او چون صاحب <span style="COLOR: rgb(255,0,0)">33 درصد از کل کاباره باکارا </span>است به خاطر همین موضوع او مرتب این و آن را به سراغ من می فرستد تا در کل کاباره با من شریک بشود یا آن را تصاحب کند در صورتی که من همیشه حق او را داده ام و..</span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;">باز شنیدیم در نامه دیگر <span style="COLOR: rgb(255,0,0)">پرویز حجازی</span> وصیت نامه خود را نوشته است و برادرش <span style="COLOR: rgb(255,0,0)">حمید حجازی</span> را صاحب اختیار همه اموال خود قرار داده و به وی وکالت داده است تا به حسابهایش رسیدگی کند و هر چه از پولش باقی می ماند برای همسر انگلیسی اش <span style="COLOR: rgb(255,0,0)">جیسی</span> و فرزندانش که به غیر از یکی ، بقیه در امریکا زندگی می کنند بفرستد.</span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;">نزدیک ترین <span style="COLOR: rgb(255,0,0)">دوستان پرویز حجازی</span> درباره علت خودکشی او چه می گویند:</span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;"><span style="COLOR: rgb(255,0,0)">کیومرث بوذرجمهری</span> که از مدت ها قبل حجازی اختیار همه کارهای خود را به وی داده بود ، <span style="COLOR: rgb(255,0,0)">امیر رسایی </span>و همسرش و <span style="COLOR: rgb(255,0,0)">ثریا بهشتی</span> از نزدیک ترین دوستان و آشنایان پرویز حجازی بودند که حجازی از 7 ماه قبل تا به حال ، همه وقت خود را با آنها می گذراند. </span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;"><span style="COLOR: rgb(255,0,0)">رسایی و همسرش</span>، <span style="font-size:+0;"></span>درباره علت خودکشی حجازی می گویند :</span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;">پرویز این روزها درگیری های زیادی داشت و<span style="COLOR: rgb(255,0,0)"> از 5 سال پیش با پونه (خواننده ) زندگی می کرد ،</span> البته همسرش از این موضوع آگاهی کامل داشت و در این مورد با پرویز بدون هیچ گونه درگیری و ناراحتی توافق کرده بود تا این که از دو ماه پیش ،<span style="COLOR: rgb(255,0,0)"> پونه</span> سر ناسازگاری را با پرویز گذاشت و با او قطع رابطه کرد و همین موضوع پرویز را خیلی ناراحت کرده بود و مرتب نزد ما درد دل می کرد که این دختر هر کجا می نشیند از من بد می گوید .</span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;"><span style="COLOR: rgb(255,0,0)">کیمورث بوذرجمهری</span> در ادامه حرف های رسایی و همسرش گفت:</span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;">هفته قبل پرویز به من گفت برو پیش <span style="COLOR: rgb(255,0,0)">پونه </span>و به او بگو حالا که از پیش من رفته به طور کلی مرا فراموش کند و اینجا و آنجا پشت سرم حرف نزند ، من هم پیش پونه رفتم و پیغام پرویز را به او رساندم. </span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;">اموال حجازی پس از مرگ چه می شود:</span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;">آن طور که شایع است در حال حاضر حساب و کتاب های<span style="COLOR: rgb(255,0,0)"> حجازی</span> به طرز عجیبی به هم ریخته است. به طوری که چند نفر از دوستان او می گویند حجازی این اواخر مرتب می گفت من نمی دانم چقدر پول دارم و چقدر بدهکارم و باید یکی را پیدا کنم که به حساب هایم رسیدگی کند ،<span style="COLOR: rgb(255,0,0)"> حجازی</span> در حال حاضر صاحب قسمتی از<span style="COLOR: rgb(255,0,0)"> کازینو ساحلی شکوفه نو و 67 درصد کاباره باکارا</span> است و از طرفی همسر و فرزندانش به غیر از <span style="COLOR: rgb(255,0,0)">فرحناز 16 ساله</span> از مرگ وی باخبر نشده بودند. </span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;"><span style="COLOR: rgb(255,0,0)">جسد پرویز حجازی</span> ساعت 3:5 بامداد روز یک شنبه به پزشکی قانونی دادسرای تهران منتقل شد و ساعت 8 صبح همان روز در حالی که عده ای از هنرمندان جنازه وی را تشیع می کردند به بهشت زهرا منتقل شد و در یک مقبره دفن گردید. </span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;">پزشکان قانونی کشیک دادسرای تهران علت مرگ را <span style="COLOR: rgb(255,0,0)">مسمومیت شدید بر اثر افراط در خوردن قرص والیوم با مشروب (ویسکی )</span> اعلام کردند . آنطور که شایع است عده ای می گویند پرویز حجازی بالغ بر 20 میلیون تومان بدهی داشته است. </span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;">از آنجا که<span style="COLOR: rgb(255,0,0)"> پرویز حجازی</span> کلیه مکالمات تلفنی خود را ضبط می کرد و در غیاب او نیز سکرتر تلفنی داشته است ماموران اداره آگاهی آخرین نوار مکالمات تلفنی او را ضبط کرده اند تا با شنیدن آن به علت واقعی خودکشی حجازی پی ببرند.</span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;">چندی قبل <span style="COLOR: rgb(255,0,0)">پرویز حجازی</span> که از ناراحتی معده رنج می برد در سفری که به اروپا کرد در یکی از بیمارستان های لندن بستری شد و پزشکان طی یک عمل جراحی نیمی از معده او را برداشتند . </span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;"><span style="COLOR: rgb(255,0,0)">پرویز حجازی</span> آنطور که دوستانش معتقدند برای <span style="COLOR: rgb(255,0,0)">سومین بار</span> بود که دست به خودکشی می زد. بار اول حدود 5 سال پیش این کار را کرد که اطرافیان وی به موقع باخبر شدند او را از مرگ نجات دادند . بار دیگر بهمن ماه سال گذشته بود که حجازی اقدام به خودکشی کرد و مقدار زیادی قرص خواب آور خورده بود که باز دوستان و آشنایان به موقع او را به بیمارستان لقمان الدوله ادهم رساندند و او از مرگ نجات پیدا کرد.</span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;"><span style="COLOR: rgb(255,0,0)">پرویز حجازی</span> در گفتگویی که با مدیر کاباره خود انجام داده بود قرار بود <span style="COLOR: rgb(255,0,0)">امل ساین</span> که به تهران آمد او را برای اجرای برنامه به مدت یک هفته در باکارا دعوت کند.</span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;"></span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;">نیمکت خاطرات : </span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;"><span style="COLOR: rgb(255,0,0)">هفته نامه اطلاعات هفتگی جمعه 8 اسفند 1348</span></span></p><p class="MsoNormal" style="COLOR: rgb(153,51,0)"><span style="font-size:130%;">بهروز وثوقی و پوری بنایی </span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;"></span></p><p class="MsoNormal" style="COLOR: rgb(255,0,0)"><span style="font-size:130%;">گردآوری و تنظیم : حمید</span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;">جمعه 2 مهر 1389 </span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;"></span></p><p class="MsoNormal"><span style="font-size:130%;"></span></p></div>Unknownnoreply@blogger.com4tag:blogger.com,1999:blog-210795352673510502.post-30636222446780732262010-09-14T20:37:00.003+04:302011-02-07T23:07:38.573+03:30داریوش ( قسمت پایانی)<a href="http://up.iranblog.com/Files7/792ffa0a00a34c7a8ceb.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 381px; CURSOR: hand; HEIGHT: 286px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/Files7/792ffa0a00a34c7a8ceb.jpg" border="0" /></a><strong> داریوش و همسرش ونوس<br /></strong><div><a href="http://up.iranblog.com/Files7/49fba06487d746a690dd.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 366px; CURSOR: hand; HEIGHT: 275px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/Files7/49fba06487d746a690dd.jpg" border="0" /></a><strong>کاور آلبوم صحنه 3 انتشار 1381<br /></strong><div><a href="http://up.iranblog.com/Files7/690bfacc8a484bd9984a.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 367px; CURSOR: hand; HEIGHT: 360px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/Files7/690bfacc8a484bd9984a.jpg" border="0" /></a> <strong>آلبوم دوباره می سازمت وطن 1382</strong><br /><div><a href="http://up.iranblog.com/Files7/caa4742db1fb4e02aaac.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 299px; CURSOR: hand; HEIGHT: 228px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://up.iranblog.com/Files7/caa4742db1fb4e02aaac.jpg" border="0" /></a><strong> آلبوم دنیای این روزای من</strong> <strong>1389</strong><br /><br /><div dir="rtl" align="right"><strong><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">داریوش<br /></span>قسمت پایانی<br />در سال <span style="color:#ff0000;">1380</span> داریوش فصل تازه ای را در زندگی اش آغاز می کند . او در مصاحبه ای تلویزیونی با حمید شب خیز، پرده از <span style="color:#ff0000;">سی سال</span> رنج در برابر مواد مخدر برمی دارد و بیان می کند که مصرف مواد مخدر را کنار گذاشته است.<br />در<span style="color:#ff0000;"> بهمن سال 1380</span> رادیو بی بی سی ، خبر از اجرای غزل <span style="color:#ff0000;">سیمین بهبهانی</span> به نام <span style="color:#ff0000;">دوباره می سازمت وطن</span> توسط داریوش میدهد . رادیو بی بی سی در مصاحبه ای با خانم <span style="color:#ff0000;">سیمین بهبهانی</span> ماجرا را از او جویا می شود و ایشان ضمن خواندن متن کامل غزل «دوباره می سازمت وطن» این موضوع را تایید می کند و اشاره می دارد که این شعر را در <span style="color:#ff0000;">اواخر سال 1360</span> سروده ، در روزگاری که جنگ بوده و اوضاع داخلی کشور نیز بسیار وخیم بوده ، بسیاری از دخترو پسرهای زیر سنین چهارده را نیز اعدام می کردند و مملکت بوی خون می داد.<br />داریوش آهنگ دوباره می سازمت وطن را در شهر پاریس و با ارکستر سمفونیک پاریس و با تنظیم <span style="color:#ff0000;">اریک</span> تنظیم کننده سیاه پوست فرانسوی ، که پیش از انقلاب در ایران زندگی می کرد ، ضبط می کند. او برای ضبط این آهنگ مبلغ 50000 کرون به استودیو ورسای پاریس می دهد.<br />ویدئوی دوباره می سازمت وطن، در <span style="color:#ff0000;">اسفند 1380</span> از تلویزیون های ماهواره ای در لس آنجلس پخش می شود و بازتاب گسترده ای در محافل داخلی پیدا می کند تا بدان جا که در تبلیغات انتخاباتی تابستان 1384 ، نامزد اصلاح طلبان با همین شعار در صحنه حاضر می شود و اعتراض سیمین بهبهانی را نیز یدک می کشد. سیمین بهبهانی در اعتراض به حرکت <span style="color:#ff0000;">معین</span> کاندیدای اصلاح طلبان اشاره می کند که کتاب او در وزارت ارشاد ی که در دست اصلاح طلبان بود سالها خاک می خورد .<br />در سال 1381 ویدئوی تازه ای از داریوش منتشر می شود.<br /><span style="color:#ff0000;">دلم می خواد گریه کنم</span> ، ترانه ی <span style="color:#ff0000;">ایرج جنتی عطایی</span> است که با صدای داریوش منتشر می شود و چندی بعد در آلبومی تحت نام <span style="color:#ff0000;">صحنه 3</span> گنجانده می شود. آلبومی که شامل ملودی های اجرا شده در کنسرت داریوش در دوبی بوده است.<br />در <span style="color:#ff0000;">فروردین 1382</span> آلبوم <span style="color:#ff0000;">معشوق همین جاست</span> با صدای مشترک <span style="color:#ff0000;">داریوش ، رامش و فرامرز اصلانی</span> وارد بازار می شود. در حالی که بسیارانی منتظر شنیدن آلبوم <span style="color:#ff0000;">صفر</span> بودند .<br />این آلبوم توسط <span style="color:#ff0000;">فرزین فرهادی</span> نوازنده ساکسیفون آهنگسازی و تنظیم شد.<br />آلبوم <span style="color:#ff0000;">معشوق همین جاست</span> سروده ی حضرت مولانا بود و این آلبوم را داریوش در راستای حرکت در راه پیام رسانی و هم چنین مبارزه با مواد مخدر وارد بازار کرد. کلیه اشعار انتخاب شده در آلبوم معشوق همین جاست نیز اشعاری بودند که در آن برای انسان هایی که از اصل خود دور افتاده بودند پیام رسانی می شد.<br />مشخص است که کلیه اشعار آگاهانه و بدون شعار جهت رساندن ندای پاکی و رهایی گزینش شده بود.<br />نکته دیگر در این آلبوم که نمی دانم آگاهانه بوده یا تصادفی ، این است که تمام افرادی که به نحوی در این آلبوم حضور داشتند هنرمندانی بودند که به نوعی در زندگی اشان درگیر مواد مخدر بوده اند . از <span style="color:#ff0000;">فرامرز اصلانی ، رامش تا داریوش و علی رضا میبدی و حتی شهره آغداشلو</span>.<br />ای قوم به حج رفته کجایید کجایید </span></strong><br /></div><div dir="rtl" align="right"><strong><span style="font-family:verdana;font-size:130%;">معشوق همین جاست بیایید بیایید.<br />نکته دیگر این که تمام ملودی های این آلبوم بلاتوقف و پشت سر هم منتشر شده اند . یعنی هیچ گونه توقفی در ملودی ها وجود ندارد و یک دکلمه پل آهنگ بعدی است.<br />داریوش در <span style="color:#ff0000;">بهار 1382</span> در مصاحبه ای با <span style="color:#ff0000;">بهزاد بلور</span> در پاریس در رابطه با این آلبوم صحبت کرد.<br />در <span style="color:#ff0000;">مرداد 1382</span> آلبوم دوباره می سازمت وطن وارد بازار می شود. </span></strong></div><strong><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><div dir="rtl" align="right"><br />در این آلبوم 5 اجرا از داریوش موجود بود.<br /><span style="color:#ff0000;">1- دوباره می سازمت وطن 2 - حرکت 3- آذربایجان 4- ایران نگاه کن 5- افسانه ها</span></div><span style="color:#ff0000;"><div dir="rtl" align="right"><br /></span>از نکات قابل اشاره در باب این آلبوم می توان موارد زیر را نام برد:<br />1- ترانه ی حرکت به منظور تظاهرات روز دانشجو یعنی <span style="color:#ff0000;">16 آذر</span> <span style="color:#ff0000;">1381</span> ساخته و پخش شد. این روز را هیچ گاه فراموش نمی کنم.<br />2- <span style="color:#ff0000;">محمد شمس</span> آهنگساز ، نخستین همکاری اش را در پس از انقلاب با داریوش انجام داد. البته مجادلات و بحث های تکراری ترانه سرا و آهنگساز «حرکت» بر روی اینترنت نیز یکی از نکات جالب این داستان بود که به ختم همکاری این دو هنرمند انجامید.<br />3- ترانه ی<span style="color:#ff0000;"> آذربایجان</span> را نیز <span style="color:#ff0000;">زویا زاکاریان</span> برای گروهی از تجزیه طلبان آذربایجان سرود. گروهی که همیشه ندای جدایی آذربایجان را از خاک ایران سر می دهند. </div><div dir="rtl" align="right"><br />آلبوم بعدی داریوش آلبوم <span style="color:#ff0000;">راه من</span> بود که در بهمن 1383 توسط شرکت آونگ وارد بازار شد.<br />راه من شامل آثار زیر بود:<br /><span style="color:#ff0000;">1</span><span style="color:#ff0000;">-راه من 2- کار من 3- چکاوک 4- روزنه 5- موج 6- روز اول 7 – تلنگر</span><br />آلبوم راه من توسط <span style="color:#ff0000;">فرید زولاند</span> آهنگسازی و تهیه شد.<br />در روز انتشار آلبوم راه من ، سایت شخصی ابی نیز اجرایی از ترانه ی <span style="color:#ff0000;">راه من</span> را با صدای ایشان منتشر کرد. انتشار ترانه ی راه من با صدای ابی منجر به مجادلات <span style="color:#ff0000;">فرید زولاند و </span><span style="color:#ff0000;">ابی</span> شد. فرید زولاند در مصاحبه ای با شهیار قنبری در رابطه با این کار اظهار داشت که این کار را نخست قرار بود ابی بخواند و حتی در بخش هایی از کار بیژن مرتضوی نیز ویولن نواخت اما به دلایلی از انتشار آن منصرف می شود .ابی نیز در مصاحبه ای اشاره داشت که تحریرهای راه من را نخست او ساخته و پرداخته است.<br />نکات مورد اشاره در رابطه با راه من<br />1- ترانه ی راه من سروده <span style="color:#ff0000;">شهیار قنبری</span> بر مبنای ترانه <span style="color:#ff0000;">my way</span> کار <span style="color:#ff0000;">فرانک سیناترا</span> نوشته شده بود که در سال 1969 منتشر شد.<br />2- آلبوم راه من پس از آلبوم <span style="color:#ff0000;">نامه به وطن و نون و پنیر و سبزی </span>سومین آلبومی است که کلیه ملودی های آن توسط فرید زولاند نوشته شده بود.<br />3- ملودی راه من توسط فرید زولاند بر روی ترانه نوشته شده بود. </div><div dir="rtl" align="right"><br />آلبوم بعدی داریوش آلبوم <span style="color:#ff0000;">معجزه خاموش</span> بود که در <span style="color:#ff0000;">دی 1387</span> وارد بازار شد.<br /><span style="color:#ff0000;">1-</span><span style="color:#ff0000;"> شطرنج 2 – تقویم 3- ساعت شوم 4- شبتاب 5- دلتنگم 6- معجزه خاموش 7- همدرد 8- تصویر رویا 9- آواز پری ها 10- راهی</span><br />پیرامون ای آلبوم به طور مفصل در همین وبلاگ صحبت شد. </div><div dir="rtl" align="right"><br />جدیدترین آلبوم داریوش نیز با نام <span style="color:#ff0000;">دنیای این روزای من</span> در خرداد 1389 وارد بازار شد.<br />در این آلبوم ترانه های زیر موجود بود:<br /><span style="color:#ff0000;">1- به نام من 2- سراب ردپای تو 3- من از تو 4- دنیای این روزای من 5- سلول بی مرز 6- قیصر 7- اینجا چراغی روشنه</span><br />در این آلبوم داریوش با دو ترانه سرا و آهنگساز داخل میهن همکاری نمود. موج همکاری های گسترده تهران ، لس آنجلس سرانجام پس از انتشار ترانه ضعیف <span style="color:#ff0000;">مریم حیدرزاده</span> ( وعده ما لب دریا) دامن داریوش را نیز گرفت. <span style="color:#ff0000;">روزبه بمانی و علی رضا افکاری</span> دو هنرمند داخل کشوری بودند که در این آلبوم با داریوش همکاری کردند.اگر چه در میان همکاری های داریوش و بچه های داخل به اعتقاد من بهترین اجرا، ترانه و ملودی <span style="color:#ff0000;">خون بازی</span> است که با اجرای منحصر به فرد داریوش به مناسبت حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 منتشر گشت.<br />اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم ترانه های <span style="color:#ff0000;">روزبه بمانی</span> ترانه های متوسطی در این آلبوم بودند. البته برای شخص من ملودی های <span style="color:#ff0000;">علیرضا افکاری</span> دلنشین تر از دیگر عوامل ساخت آلبوم بودند . به اعتقاد من ترانه <span style="color:#ff0000;">شکنجه گر</span> از بهترین های این آلبوم محسوب می شد. </div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="color:#ff0000;">قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد<br />تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد<br />عذاب می کشم ولی عذاب من گناه نیست<br />وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست</span> </div><div dir="rtl" align="right"><br />اما نکته ای که باید بیان نمود این است که در آلبوم <span style="color:#ff0000;">معجزه ی خاموش </span>، ترانه ی نویی از هیچ کدام از همکاران همیشگی داریوش نمی شنویم. شاید همین اسیر شدن در چرخه تکرار بود که داریوش را به سراغ ترانه سرایان داخل کشور برد.<br />البته اگر جایگزینی بزرگانی چون <span style="color:#ff0000;">جنتی عطایی و قنبری</span> با ترانه سرایانی اتفاق بیفتد که تفکر پشت ترانه اشان موجود باشد اثرگذاری آن بیشتر خواهد بود. کلیت ترانه های <span style="color:#ff0000;">روزبه بمانی</span> متاسفانه بر یک سیکل مبهم اتفاق می افتد. تصویرپردازی های تکراری ، عدم نوآوری و ضعف تالیف به اعتقاد من از بزرگترین نقطه ضعف های او محسوب می گردد. هنگامی که او به سراغ سوژه های تازه می رود (شطرنج) آنقدر دچار سردرگمی می شود که شنونده را نیز با خود به این گرداب می کشاند.<br />شنیده ها در رابطه با کار آینده داریوش حاکی از این است که قرار است آلبومی توسط او و همسر پسرعمویش با نام خانم <span style="color:#ff0000;">فتانه اقبالی </span>تحت نام <span style="color:#ff0000;">انسان</span> منتشر شود.<br />در حوزه ترانه معترض ایران بلاشک نامش در کنار <span style="color:#ff0000;">فرهاد و فریدون فروغی</span> برای همیشه تاریخ ثبت گشته است. روح <span style="color:#ff0000;">فرهاد و فریدون فروغی</span> قرین رحمت باد و نام <span style="color:#ff0000;">داریوش</span> همیشه پابرجا.</span></strong><strong><br /></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">144- دلم می خواد گریه کنم</span><br />کلام : ایرج جنتی عطایی<br />ملودی : بابک بیات<br />تنظیم : رامین زمانی<br />پیانو: امیر بدخش<br />انتشار : 1381<br />مطلع : رازقی پرپر شد باغ در چله نشست<br />تو به خاک افتادی کمر عشق شکست </span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">145- غلام قمر</span><br />کلام : مولانا<br />ملودی و تنظیم : فرزین فرهادی<br />انتشار : فروردین 1382<br />مطلع : من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو<br />پیش من جز شخن شمع و شکر هیچ مگو</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">146- تو نه چنانی که منم</span><br />کلام : مولانا<br />ملودی و تنظیم : فرزین فرهادی<br />انتشار : فروردین 1382<br />مطلع : تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی<br />تو نه برآنی که منم من نه بر انم که تویی</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">147- در این عشق بمیرید</span><br />کلام : مولانا<br />ملودی و تنظیم : فرزین فرهادی<br />انتشار : 1382</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">148- دوباره می سازمت وطن</span><br />کلام : سیمین بهبهانی<br />ملودی : داریوش<br />تنظیم : اریک<br />انتشار : مرداد 1382<br />مطلع : دوباره می سازمت وطن اگر چه با خشت جان خویش<br />ستون به سقف تو می زنم اگر چه با استخوان خویش</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">149- حرکت </span><br />کلام : محمد علی اصفهانی<br />ملودی و تنظیم : محمد شمس<br />انتشار : مرداد 1382<br />مطلع : حرکت ازا ین بیش شتابان کنیم<br />ولوله در ولوله باران کنیم</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">150- آذربایجان</span><br />کلام : زویا زاکاریان<br />ملودی : وطن دوست<br />تنظیم : آرمن آهارونیان<br />انتشار : مرداد 1382<br />مطلع : ای سر سبز وطن آذرآبادگان من<br />از تو جدا یک دم مباد خاک ایران من</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">151- ایران نگاه کن</span><br />کلام : منوچهر نام آور آزاد<br />ملودی و تنظیم : محمد شمس<br />انتشار : مرداد </span><span style="font-family:verdana;font-size:130%;">1382</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">152 – افسانه ها</span><br />کلام : تورج نگهبان<br />ملودی و تنظیم : کاوه حقیقی<br />انتشار : مرداد 1382<br />مطلع : افسانه ی عشق و جنون رفته ز خاطر تاکنون<br />آن تک سوار قصه ها با اسب خود شد واژگون</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">153- صبح بهار</span><br />کلام : محمد علی اصفهانی<br />ملودی و تنظیم : محمد شمس<br />انتشار : 1383 در برنامه رادیویی آینه<br />مطلع : ببار ای ابر باران بار باران را<br />بیار ای شرشر باران بهاران را</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">154- راه من</span><br />کلام : شهیار قنبری<br />ملودی: فرید زولاند<br />تنظیم : تیگران ساکیان<br />انتشار : بهمن 1383<br />مطلع : اینک زیر نورافکن اوج شعر من<br />آخرین پرده، قصه قصه ی مردی که غرورش را رها نکرده</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">155- کار من</span><br />کلام : شهیار قنبری<br />ملودی : فرید زولاند<br />تنظیم : تیگران ساکیان<br />انتشار : بهمن 1383<br />مطلع : منم که جنگلی بی زمین بودم<br />به جرم کشف گل در اوین بودم</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">156- چکاوک</span><br />کلام : ایرج جنتی عطایی<br />ملودی : فرید زولاند<br />تنظیم : تیگران ساکیان<br />انتشار : بهمن 1383<br />مطلع : کجای این جنگل شب پنهوون می شی خورشیدکم<br />پشت کدوم سد سکوت پر می کشی چکاوکم</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">157- روزنه</span><br />کلام : ایرج جنتی عطایی<br />ملودی : فرید زولاند<br />تنظیم : تیگران ساکیان<br />انتشار : بهمن 1383<br />مطلع : تو روزنه نوری در خانه ی ظلمت پوش<br />دیباچه ی آغازی بر متن شب خاموش</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">158- موج</span><br />کلام : اردلان سرفراز<br />ملودی : فرید زولاند<br />تنظیم : آندرانیک<br />انتشار : بهمن 1383<br />مطلع :<br />من آن موجم که آرامش ندارم<br />به آسانی سر سازش ندارم</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">159- روز اول<br /></span>کلام : اردلان سرفراز<br />ملودی : فرید زولاند<br />تنظیم : تیگران ساکیان<br />انتشار : بهمن 1383<br />مطلع : گفتی از عشقم حذر کن چه بد کردم نکردم<br />یادمو از سر به در کن چه بد کردم نکردم</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">160- تلنگر</span><br />کلام : اردلان سرفراز<br />ملودی : فرید زولاند<br />تنظیم : تیگران ساکیان<br />انتشار : بهمن 1383<br />مطلع :<br />نه زمین خاک قدیمی نه هوا همون هواست<br />تا چشام کار می کنه هر چی مونده نابجاست</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">161- وعده ما لب دریا</span><br />کلام : مریم حیدرزاده<br />ملودی و تنظیم : رامین زمانی<br />انتشار : 1384<br />مطلع : عصر ما عصر فریبه عصر اسمای غریبه<br />عصر پژمردن گلدون چترای سیاه تو بارون</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">162- آهای جوون<br /></span>کلام : مینا اسدی<br />ملودی و تنظیم : محمد شمس<br />انتشار : 1385</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">163- شطرنج</span><br />کلام : روزبه بمانی<br />ملودی : داریوش<br />تنظیم : هومن محمدی<br />انتشار : دی 1387<br />مطلع : از پس پرده نگاه کن مث شطرنج زمونه<br />هر کسی مث یه مهره توی این بازی می مونه</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">164- تقویم</span><br />کلام : اردلان سرفراز<br />ملودی : فرید زولاند<br />تنظیم : منوچهر چشم آذر<br />انتشار : دی 1387<br />مطلع : تاریخ مرگ و ماتم است تقویم کهنه روی میز<br />هر برگ آن را پاره کن میان شعله ها بریز</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">165- ساعت شوم<br /></span>کلام : ایرج جنتی عطایی<br />ملودی و تنظیم : بابک سعیدی<br />انتشار : دی 1387</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">166- شبتاب</span><br />کلام : شهیار قنبری<br />ملودی : فرید زولاند<br />تنظیم :واهان اسکندریان<br />انتشار : دی 1387</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">167- دلتنگم</span><br />کلام : ایرج جنتی عطایی<br />ملودی و تنظیم : بابک سعیدی<br />امروز چه دلتنگم امروز چه دلتنگم<br />مث من که مث من گم ترانه کمرنگم<br />انتشار : دی 1387</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">168- معجزه خاموش<br /></span>کلام : ایرج جنتی عطایی<br />ملودی و تنظیم : بابک سعیدی<br />انتشار : دی 1387<br />طعم خیس اندوه و اتفاق افتاده<br />یه آه خداحافظ یه معجزه ساده</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">169- همدرد</span><br />کلام : منوچهر نام آور آزاد<br />ملودی : محمد شمس<br />تنظیم : تیگران ساکیان<br />با تو ای همدرد ای عشق با تو درمان یافت این دل<br />خانه ات جاوید آباد از تو سامان یافت این دل</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">170- تصویر رویا</span><br />کلام : روزبه بمانی<br />ملودی : مهدی یراحی<br />تنظیم :بهروز صفاریان<br />انتشار : دی 1387<br />شب از مهتاب سر می ره تمام ماه تو آبه<br />شبیه عکس یک رویاست تو خوابیدی جهان خوابه</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">171- آواز پری ها</span><br />کلام : ایرج جنتی عطایی<br />ملودی : فرید زولاند<br />تنظیم : واهان<br />انتشار : دی 1387<br />شعله زد عشق و من از نو نو شدم<br />گم شدم از عشق تو مملو شدم</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">172- راهی</span><br />کلام : اردلان سرفراز<br />ملودی : فرید زولاند<br />تنظیم : واهان<br />در تب و تاب رفتنم به فکر راهی شدنم<br />تو ای همیشه همسفر مرا شناختی تو اگر</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">173- نترسون</span><br />کلام : ایرج جنتی عطایی<br />ملودی : فرید زولاند<br />تنظیم : تیگران ساکیان<br />انتشار : مرداد 1388</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">174- سوار خواهد آمد</span><br />کلام : سیمین بهبهانی<br />ملودی و تنظیم : هومن محمدی ( دپارس)<br />انتشار : مرداد 1388</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">175- انسان</span><br />کلام : معینی کرمانشاهی<br />ملودی و تنظیم : هومن محمدی<br />انتشار : مرداد 1388</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">176- خون بازی</span><br />کلام : روزبه بمانی</span></div><div dir="rtl" align="right"><span style="font-family:verdana;font-size:130%;">ملودی و تنظیم : علیرضا افکاری<br />انتشار : بهمن 1388<br />مطلع : آخرین سنگر سکوته حق ما گرفتنی نیست<br />آسمونشم بگیرید این پرنده مردنی نیست</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">177- به نام من</span><br />کلام : روزبه بمانی<br />آهنگ و تنظیم : علی رضا افکاری<br />انتشار : بهار 1389<br />مطلع : ببین تمام من شدی اوج صدای من شدی<br />بت منی شکستمت وقتی خدای من شدی</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">178- سراب ردپای تو</span><br />کلام : روزبه بمانی<br />ملودی و تنظیم: علی رضا افکاری<br />انتشار : بهار 1389<br />مطلع : سراب ردپای تو کجای جاده پیدا شد<br />کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">179- من از تو</span><br />کلام : روزبه بمانی<br />ملودی و تنظیم : علی رضا افکاری<br />انتشار : بهار 1389</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">180- دنیای این روزای من</span><br />کلام : روزبه بمانی<br />ملودی و تنظیم : علی رضا افکاری<br />انتشار : بهار 1389<br />دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده<br />انقد دورم از تو که دنیا فراموشم شده</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">181- سلول بی مرز</span><br />کلام : روزبه بمانی<br />ملودی و تنظیم : علیرضا افکاری<br />انتشار : بهار 1389</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">182- شکنجه گر</span><br />کلام : روزبه بمانی<br />ملودی و تنظیم : علی رضا افکاری<br />مطلع : رو به تو سجده می کنم دری به کعبه باز نیست<br />بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">183- قیصر</span><br />کلام : روزبه بمانی<br />ملودی و تنظیم : علیرضا افکاری<br />انتشار : بهار 1389<br />مطلع : این روزا گوزن و سر نمی برند<br />می شکنن شاخشو می فرستن تو باغ</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">184- اینجا چراغی روشنه</span><br />کلام : روزبه بمانی<br />ملودی و تنظیم : علیرضا افکاری<br />انتشار: بهار 1389<br />مطلع : هر جا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه<br />ای ترس تنهایی من اینجا چراغی روشنه</span></div><div dir="rtl" align="right"><br /><span style="font-family:verdana;font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">185- سیصد گل سرخ</span><br />کلام : محمدعلی اصفهانی<br />ملودی و تنظیم : هومن محمدی<br />مطلع : سیصد گل سرخ یک گل نصرانی<br />ما را ز سر بریده می ترسانی<br />انتشار: خرداد 1389 </span></div><br /><p><span style="font-family:verdana;font-size:130%;">نویسنده : حمید</span></p><p><span style="font-family:verdana;font-size:130%;">سه شنبه 23 شهریور 1389</p><br /><div dir="rtl" align="right"><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /></div></span></strong></div></div></div>Unknownnoreply@blogger.com25