۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

accusation of plagiarism

آندره لوید وبر
هفته نامه اطلاعات هفتگی 19 اسفند 1356

Accusation of plagiarism
طلاق ، ملودی منوچهر چشم آذر یا آندره لوید وبر؟

یکی از پرچالش ترین موضوعات عرصه هنر، همانا مبحث سرقت هنری ازفکر و اندیشه هنرمندان سرزمین های دیگر است . عدم آَشنایی شنوندگان با ملودی ها و ترانه های معروف دنیا باعث گردیده تا بعضا شاهد اینگونه سرقت ها در جوامع جهان سومی باشیم.
بهانه این نوشتار ، مروری بر داستان ملودی مشهوری است که به گوش ایرانیان از سی وسه سال پیش بسیار آشناست.
ملودی طلاق با اجرایی از خانم گوگوش

در سال 1356 سریال تلویزیونی طلاق به نویسندگی ، کارگردانی و بازی مسعود اسدالهی از تلویزیون ملی ایران پخش می شود. در زمستان همین سال و در قسمت های میانی سریال ، کارگردان و تهیه کننده ی آن تصمیم می گیرند تا از یک آهنگ به عنوان تیتراژ سریال استفاده کنند. آهنگی تحت همین نام با صدای گوگوش و با کلامی از اردلان سرفراز بخش ثابت تیتراژ سریال می شود .


بشنو همسفر من ، از این قصه ی تلخ ، راه دشوار
ای تو تک چراغ این شب تار
این که گذشتن از کنار قصه ها نیست
اینکه یه تصویر از سکوت آدما نیست..
کلامی متناسب با مضمون سریال که توسط سرفراز بر روی ملودی نوشته می شود.

اردلان سرفراز در کتاب از ریشه تا همیشه چاپ اول 1380 در پی نوشت این ترانه اینگونه نوشته است:
« برای سریال تلویزیونی طلاق ، ساخته ی هوشمندانه ی مسعود اسدالهی روی آهنگ چشم آذر در شرایطی این ترانه را نوشتم که هنوز خود نیز درگیر جمع کردن شکسته های خویش از زخم اولین بودم .»
اما موضوع مورد بحث این نوشتار ، کلام ترانه ی طلاق نیست بلکه ملودی خاص و متمایز این اثر است که چه در سریال و چه در آلبوم منتشر شده با صدای خواننده به نام منوچهر چشم آذر منتسب گشته و در واقع طی 33 سال اخیر همگان منوچهر چشم آذر را سازنده ی این اثر به حساب می آورند.
هفته نامه اطلاعات هفتگی به تاریخ 19 اسفند 1356 در بخش اخبار هنری اش پیرامون این آهنگ اینگونه نوشته است:
« سریال تلویزیونی طلاق که از زمره سریال های موفق تلویزیون در سالهای اخیر بوده است ، در ردیف خبرسازترین مجموعه های تلویزیون نیز جای دارد. از جمله این که آخرین خبر پیرامون این سریال ، مربوط است به موزیک متن آن، که گوگوش خواننده معروف نیز برای نخستین بار ترانه ای با این آهنگ اجرا نموده است . این آهنگ مربوط به موسیقی متن اپرای راک است که در سالهای اخیر اپرای معروفی در اروپا و امریکا بوده است و سازنده موزیک آن، دو موسیقیدان برجسته، تیم رایس و آندره لوید وبر می باشند. با توجه به این که در سریال طلاق اشاره ای به نام این دو تن نشده است جمعی از منتقدین و دست اندرکاران مسائل هنری ، موسیقی متن سریال تلویزیونی طلاق را کپی برداری از موسیقی متن اپرای راک می دانند که در این خصوص کارگردان و تهیه کننده سریال در گفتگویی با خبرنگار ما اظهار داشت : مسئله کپی برداری در کار نبوده و این موسیقی شهرت جهانی داشته و مسلم است که از یک آهنگ خارجی استفاده شده است»
توجیه تهیه کننده ی سریال طلاق در نوع خود حیرت آور است . اینکه چون موسیقی شهرت جهانی داشته و مسلم بوده که از یک آهنگ خارجی استفاده شده دیگر نیازی به درج نام سازنده حقیقی آهنگ نمی دیده اند!!!

همانگونه که هفته نامه اطلاعات هفتگی نوشته است ملودی ترانه ی طلاق ساخته بارون آندره لوید وبر آهنگساز انگلیسی است که در زمینه اپرا ( تئاتر موزیکال) از سرامدان این عرصه به شمار می آید.
وبر این ملودی را در سال 1970 میلادی برابر با 1349 شمسی برای اپرای راک مذهبی
jesus Christ superstar
برای ترانه ای به نام Heaven on their mindsسروده تیم رایس نوشت . این ترانه برای نخستین بار در سال 70 میلادی و قبل از انتشار اپرا در دو سالن معروف برادوی نیویورک و وست اند لندن ، در آلبوم jesus christ superstarوبا صدای خواننده ی معروف گروه راک دیپ پارل ، یعنی یان گیلان منتشر شد.
در نسخه ارجینال سال 70 نوازندگان بزرگی چون نلی هوبورد و کریس اسپیدینگ (گیتار) ، آلان اسپینر (بیس)و بروس رولاند (درامز)نوازندگی کردند.
اما اپرای راک Jesus Christ superstar که ملودی مورد بحث در آن گنجانده شد بوسیله تیم رایس و وبر ساخته شد.
این اپرا ، مشاجرات بین شخصی و سیاسی Jesus(عیسی مسیح )و Judas Iscariot( یکی از حواریون 12 گانه عیسی مسیح به نام یهودا) را برجسته می کند. اپرا بر پایه روایت انجیل از هفته آخر زندگی مسیح شکل گرفته که با مقدمه ای برای ورود مسیح و حواریونش آغازمی شود و با صلیب کشیدن او به پایان می رسد.
بنا بر باور مسیحیان ، یهودا یکی از 12 حواری مسیح با دریافت سی سکه نقره رشوه، ایشان را به حاکمان یهودی رم نشان داد و آنان نیز عیسی را به شیوه دردناکی به صلیب کشیدند.

آنچه که از شنیدن ملودی ارجینال وبر ساخته 1970 به دست می آِید آن است که متاسفانه منوچهر چشم آذر ملودی طلاق را کاملا بر اساس این ملودی برداشت کرده و درج نام ایشان در کنار ملودی طلاق دیگر کاری بیهوده و عبث است. جالب است که خواننده ی ملودی طلاق یعنی خانم گوگوش نیز همچنان مصرا چشم آذر را سازنده ی این ملودی به زبان می آورد که موید این نکته است که ایشان خالق حقیقی این اثر را نمی شناسند.
در سال 1387 و در آلبوم شب سپید مجددا گوگوش به بازخوانی ملودی طلاق با تنظیمی تازه تر پرداخت و مجددا نیز نام منوچهر چشم آذر به عنوان سازنده ی ملودی طلاق درج گشت.
جالب است که ملودی سال دوهزار منوچهر چشم آذر نیز که با صدای داریوش در زمستان 56 منتشر گشت به نوعی شباهت هایی به ملودی وبر دارد.
گویا سرچشمه ی سرقت این دو ملودی از یک جا نشات می گیرد و چشم آذر به خوبی توانسته در روزگاری که گوش موسیقیایی مخاطبین چندان آشنا به ملودی های ناب روز دنیا نبوده ، دست به این سرقت بزرگ هنری بزند.
البته وزن کلامی ترانه طلاق تفاوت آشکاری با وزن کلامی ترانه تیم رایس دارد و این خود گویای این مسئله است که سرفراز تنها بر پایه ملودی تنظیم شده چشم آذر دست به سرایش طلاق زده .

البته این موضوع کاملا با داستان آهنگthe gipsy ساخته خوزه فلیسیانو آهنگساز نابینای پورتوریکویی که ملودی وطن با صدای داریوش از آن برداشت گشته متمایز است چرا که ایرج جنتی عطایی کاملا بر وزن ترانه جیپسی دست به نگارش ترانه وطن زده ، همان کاری که او همان زمان در رابطه با ملودی پرویز مقصدی انجام داد وترانه مار در محراب را سرود.
وقتی به ترانه جیپسی گوش می کنید انگار دارید وطن را با صدای داریوش گوش می کنید اما با تنظیمی متفاوت که البته اعتبار این عمل را نیز باید به واروژان بخشید که اینگونه به زیبایی کار را تنظیم کرده اگر چه به اعتقاد من اجرا و تنظیم فلیسیانو فوق العاده است.
تحقیقات بیشتر آشکار خواهد کرد که به جز این ملودی چه آثاری توسط هنرمندان وطنی به سرقت رفته اند. گفته می شود ظاهرا ملودی کویر دل تورج شعبان خانی با صدای مرجان نیز برگرفته از یک ملودی فرانسوی است یا سوژه ی ترانه ی قصه دوماهی که ظاهرا از یک داستان ایتالیایی برداشت گردیده .

سرقت هنری که در واقع نقض آشکار قانون کپی رایت نیز محسوب می گردد متاسفانه در موسیقی ما هم چنان ادامه دارد.
عدم آشنایی شنوندگان با موسیقی های روز دنیا در قالب سبک های مختلف باعث می شود تا آهنگسازان به سادگی با برداشت این ملودی ها و گاها پاره ای تغییر آن را به نام خود به خورد مخاطب بدهند و لابد نیز همگان را به تحسین وادارند.متاسفانه هم چنان این رویه به شکل گسترده در حال انجام است و ملودی های یونانی و ترکی توسط آهنگسازان هم وطن ، در اختیار شنوندگان قرار داده می شود .

متن ترانه
Heaven on their minds
ترانه سرا: تیم رایس
آهنگ: آندره لوید وبر
خواننده: یان گیلان
انتشار : 1970
My mind is clearer now
. At last all too well
I can see where we all soon will be
If you strip away The myth from the man
You will see where we all soon will be. Jesus
You've started to believe
The things they say of you
You really do believe
This talk of God is true
And all the good you've done
Will soon get swept away
You've begun to matter more
Than the things you say
Listen Jesus I don't like what I see
All I ask is that you listen to me
And remember, I've been your right hand man all along.
You have set them all on fire.
They think they've found the new Messiah.
And they'll hurt you when they find they're wrong.
I remember when this whole thing began.
No talk of God then, we called you a man.
And believe me, my admiration for you hasn't died.
But every word you say today
Gets twisted 'round some other way.
And they'll hurt you if they think you've lied.
Nazareth, your famous son should have stayed a great unknown
Like his father carving wood He'd have made good.
Tables, chairs, and oaken chests would have suited Jesus best.
He'd have caused nobody harm; no one alarm.
Listen, Jesus, do you care for your race?
Don't you see we must keep in our place?
We are occupied; have you forgotten how put down we are?
I am frightened by the crowd.
For we are getting much too loud.
And they'll crush us if we go too far.
If they go too far
....Listen, Jesus, to the warning I give.
Please remember that I want us to live.
But it's sad to see our chances weakening with every hour.
All your followers are blind.
Too much heaven on their minds.
It was beautiful, but now it's sour.
Yes it's all gone sour.
Listen, Jesus, to the warning I give.
Please remember that I want us to live.
C'mon, c'mon
He won't listen to me ...
C'mon, c'mon
He won't listen to me

برای شنیدن آهنگ وبر به لینک زیر مراجعه فرمایید:
http://beemp3.com/download.php?file=3652117&song=Heaven+On+Their+Minds

برای شنیدن آهنگ جیبسی ساخته خوزه فلیسیانو نیز به لینک زیر مراجعه فرمایید:
http://www.roomp3.com/mp3-23159-Jose_Feliciano_-Gipsy.html

زندگینامه ی آهنگساز حقیقی ترانه طلاق آندره لوید وبر ، ترجمه از دانشنامه ویکیپدیا

آندره لوید وبر متولد 22 مارچ 1948 در کینزینگتون لندن ، آهنگساز اپرا (نمایش موزیکال) است. وبر موفقیت عظیمی در اپرا کسب نموده و به همین دلیل از سوی مجله نیویورک تایمز به عنوان آهنگساز موفق در تاریخ برگزیده شد .چندین موسیقی او بیش از یک دهه در سالن های نمایش وست اند لندن و برادوی نیویورک به اجرا درآمدند
.
او آهنگساز 13 اپرا ، یک مجموعه ترانه Song cycleمجموعه واریته ، موسیقی متن دو فیلم سینمایی و یک رکوییم ( موسیقی مخصوص مجلس یادبود مردگان) بوده است. وبر افتخارات زیادی نیز کسب نموده . از آن جمله دریافت لقب شوالیه گری در سال 1992 ، دریافت عنوانPeerage از دولت بریتانیا به خاطر خدماتش به موسیقی ، دریافت 7 جایزه ی تونی Tony awards،سه جایزه گرمی ، چهارده جایزه ایور
Ivor novella awards ، هفت جایزه اولیور Oliver awards ،یک جایزه گلدن گلوب ، و دریافت جایزه مرکز کندی در سال 2006 (Kennedy center )
چندین آهنگ معروف او به شکل فوق العاده ای هیت شده است:
آهنگ
The music of the nightاز اپرای The phantom of the opera(شبح اپرا)
آهنگI don’t know how to love himازاپرایJesus Christ superstar
آهنگ هایDon’t cry for me ، argentina از اپرای Evita
Any dream will doاز اپرای Joseph and the amazing Technicolor dream coat

زندگی اولیه:
آندره لوید وبر متولد کینزینگتون در لندن است.پدرش ویلیام لوید وبر (1982-1914) آهنگساز و مادرش جین هرمیونه (1993-1921) نوازنده پیانو و ویولن است.برادر کوچکترش نیز جولیان لوید وبر نوازنده ی سرشناس ویولن سل است. او کار نوشتن ملودی را از دوران کودکی آغاز کرد . در سن 9 سالگی اولین قطعات اینسترومنتال از او منتشر شد. او هم چنین پروژه ای را نیز به اتفاق برادرش جولیان و عمه اش ویولا در تئاتر توی منتشر کرد.
تحصیلاتش را در رشته تاریخ در دانشگاه مگ دالن و آکسفورد آغاز کرد اما پس از رها کردن این رشته ، وارد دانشگاه رویال کالج شد تا موسیقی بخواند و علاقه اش نیز موسیقی اپرا بود.
مسیر حرفه ای
سالهای نخست
اولین همکاری مهم وبر با تیم رایس ترانه سرا ، در آهنگ The likes of us بود که اپرا بر مبنای داستان واقعی توماس جان بارناردو نوشته شده بود.این اپرا مجددا در سال 2005 در فستیوال سیدمنتون به روی صحنه رفت.هم چنین این اپرا در سال 2008 نیز توسط انجمن دراماتیک و اپرای ملی بریتانیا و با مشارکت کمپانی تولید شده وبر، منتشر شد.
اولین اجرای آماتور بوسیله گروه تئاتر Children در کورنوال به روی صحنه رفت. از نظر سبک شناسی این اپرا پس از نمایشات موزیکال سالن برادوی در دهه ی چهل و پنجاه میلادی مدل شد . این نمایش موزیکال با یک اوورتور سنتی که شامل یک ملودی از نواهای نمایش بود آغاز می شد و موسیقی متن آن در واقع بازگوکننده ی برخی از تاثیرات اولیه وبر از آهنگسازانی چون ریچارد رودگرز ، فردریک لو و لیونل بارت به شمار می آمد. با نهایت احترام این اثر به طور محسوس متمایز از آثار دهه ی اخیر وبر است.
تا آن زمان رایس و وبر تعدادی آهنگ پاپ ساختند که به صورت تک آهنگ ضبط شد. خوانندگانی چون وس ساندز ، رز هانامان ، پل راون و گری بوند اجرا کنندگان این ملودی ها بودند . گزیده ای از این آثار اولیه ضبط شده ، در سال 2003 در قالب 5 مجموعه سی دی با نام Now and forever
منتشر شد.
در سال 1968 رایس و وبر کار نوشتن قطعه ای برای مدرسه ابتدائی پسرانه ی کولن کورت در شهر برمس که پسران 7 تا 13 ساله در آن تحصیل می کردند را بر عهده گرفتند که منتج به ساخت آهنگ
JoSeph and amazing Technicolor dream coat شد.
این اثر که بازگویی از کتاب مقدس بود به شکل مضحک ، تقلیدی از سبک های موسیقیایی کالیسپو و کانتری میوزیک بود.
در سال 1969 رایس و وبر آهنگی برای مسابقه آهنگ یوروویژن به نام Try it and see ساختند که برگزیده نشد.
طرح های این دو با ساخت کمدی موزیکال Jesus Christ superstar که بر پایه داستان کوتاه
Jeeves and Wooster نوشته وودهووس ادامه پیدا کرد.تیم رایس درباره این قمار بدلیل نگرانی از عدم رعایت عدالت در داستان اطمینان نداشت اما او و وبر بابت این داستان تحسین شدند.

دهه 70
وبر با تیم رایس یکبار دیگر همکاری مشترکی را با هم انجام دادند. این بار در اپرای Evita
این اپرا بر پایه ی زندگی ماریا اوا دوارته دپرون ملقب به اوا پرون (1952-1919) همسر دوم خوان پرون رئیس جمهور آرژانتین ساخته شد. اوا پرون به عنوان بانوی اول آرژانتین از سال 1946 تا لحظه ی مرگ به عنوان اختصار اوا پرون نامیده می شد اگر چه در زبان اسپانیولی Evita نامیده می شد.
این اپرا نیز به مانند اپرای پیشین ، نخست در یک آلبوم مفهومی (Concept album ) منتشر شد که جولی کانوینگتون خواننده ی بخش Eva peron بود.
آهنگ Don’t cry for me، argentina تک آهنگ معروفی شد و اپرای آن نیز برای بار نخست در سالن نمایش Prince Edward theatre به نمایش درآمد که در آن ستاره معروف Elaine paige نیز در نقشی کوتاه حاضر شد.
اولین نمایش اوا پرون در سالن تئاتر برادوی نیویورک با بازی پتی له پونه Patti lu pone که برنده ی جایزه ی تونی به خاطر ایفای آن نقش نیز شد به نمایش درآمد. اویتا نمایش بسیار موفقیت آمیزی بود به طوری که برای 10 سال در سالن وست اند به نمایش درمی آمد.
در سال 1978 لوید وبر ، مجموعه تک نوازی های خود را در قالب آلبوم Variations به اتفاق برادر سولونوازش جولیان وارد بازار کرد به شکلی که در رده بندی آلبوم های پاپ ( Pop album chart ) در رتبه دوم در بریتانیا قرار گرفت.
تم اصلی این ملودی در تمام مدت 23 سال اخیر به عنوان آهنگ شبکه Itv 1 و شو بانک جنوب
South bank show مورد استفاده قرار گرفته است.
دهه ی 1980
آندره لوید وبر در پروژه ی بعدی خود بدون حضور ترانه سرای همیشگی اش تیم رایس حاضر شد و در عوض از اشعار الیوت استفاده برد.
اپرای Catsدر سال 1981 یکی از طولانی ترین نمایشات موزیکال در لندن از لحاظ پخش بود به شکلی که 21 سال بعد اکران آن بسته شد.در سالن برادوی این اپرا برای 18 سال یک رکورد به حساب می آید که البته بعدها با نمایش اپرای جاودانه ی (شبح اپرا) The phantom of the opera رکورد آن شکسته شد.
اپرای Starlight express در سال 1984 یک اپرای تجاری بود که بازخورد منفی از سوی منتقدین دریافت کرد.
وبر یک ریکوییم ( موسیقی مخصوص مجلس یادبود مردگان ) در سال 1985 به مناسبت مرگ پدرش ویلیام (مرگ 1982) نوشت.اکران نخست این ریکویم در کلیسای توماس در نیویورک در تاریخ 25 فبریه 1985 بود.
Church music (موسیقی کلیسا ) بخشی از ساخته های آهنگساز معروف است .
وبر در سال 1986 موفق به دریافت جایزه معروف گرمی Grammy awards به خاطر ساخت ریکوییم در رده بندی بهترین آهنگ های کلاسیک شد.
وبر به مناسبت 60 سالگی ملکه الیزابت موسیقی کوتاهی تحت نام Hearts and wickets به اتفاق تیم رایس نوشت .
در سال 1986 وبر اپرای( شبح اپرا ) The phantom of the opera که بر مبنای داستان کوتاه گاستون لورو در سال 1911 نوشته شده بود را به نمایش گذاشت. بازیگر نقش کریستین در این نمایش همسر دوم وبر ، سارا برایتمن Sarah brightmanبود که در کنار میشل کروفورد بازیگر نقش شبح به ایفای نقش پرداخت.
موضوع داستان شبح اپرا اینگونه است که در ساختمان اپرای فرانسه شبحی سکونت دارد که تماشاگران و کارکنان آنجا را گاه با حضور خود ناراحت می کند تا این که یک روز شبح عاشق کریستین یکی از خوانندگان زن گروه کر می شود و برای این که بتواند او را بدست آورد تصمیم به ربودن او می گیرد.
Charls hart (چارلز هارت ) ترانه ای برای این اپرا نوشت که با پاره ای اضافات توسط ریچارد استیلگو خوانده شد.
در سال 1989 اپرای Aspect of love ساخته شد که موسیقی آن بر پایه داستان دیوید گارنت بود.ترانه های آن نیز توسط دون بلاک و چارلز هارت سروده شدو نسخه ارجینال آن توسط تری ور نان کارگردانی شد.
دهه ی 90
وبر در سال 1992 برای بازیهای المپیک بارسلون قطعه ی Amigos para siempre یا همان
Friends for life با همکاری ترانه سرا دون بلاک ساخت.این آهنگ بوسیله سارا برایتمن و خوزه کاره راس خوانده شد.
وبر ایده نوشتن موسیقی بر پایه فیلم تحسین برانگیز Sunset boulevard ساخته بیلی ویلدر را که در دهه 70 ساخته شده بود را آغاز کرد اگر چه این پروژه تا زمان تکمیل Aspects of love بیرون نیامد. وبر به اتفاق دو همکار خود کریستوفر هامپتون و دون بلاک اعتباری برابر ، برای این پروژه بدست آورد.
این نمایش در سالن تئاتر Adelphi theatreدر لندن در 12 جولای 1993 به صحنه آمد .علی رغم استقبال عمومی و گسترده از این اجرا در سالن وست اند لندن ، این پروژه به دلیل هزینه های بالای تولید، شکست خورد.
دیگر نمایش موزیکال وبر، نمایش Whistle down the wind بود که موسیقی آن به همراه سلطان راک ، جیم استین من ساخته شد . نمایش ارجینال آن در واشنگتن کلید خورد ولی آنگونه که شایعه شد وبر چندان از این نمایش خشنود نبود و برای اجرای بعدی در برادوی لندن تجدیدنظری کلی کرد وکار را به گال ادواردز برای کارگردانی واگذار نمود .
بسیاری از آثار وبر موفقیت های تجاری بزرگی کسب نموده اما زندگی هنری او بدون شکست هم نبوده مخصوصا در امریکا.آهنگ و رقص Starlight express و The woman in white تمام موفقیتش در لندن بود ولی بازخورد مشابهی در نیویورک دریافت نکرد .
در سال 1994 نمایش Sunset boulevard یکی از موفقیت آمیزترین نمایش اولیه در برادوی با پیشرفت وسیعی در تاریخ آن به شمار آمد به شکلی که 7 جایزه تونی را دریافت کرد.
دهه ی 2000
وبر برنامه The sound of music را نیز تولید کرد که اولین اجرای آن در نوامبر 2006 بود. او تصمیم بحث برانگیزی نیز برای انتخاب بازیگری ناشناس برای بازی نقش Lady maria گرفت .این نقش سرانجام از طریق شو تلویزیونی Reality television show به نام
How do you solve a problem like maria (چگونه می تونی مشکل ماریا رو حل کنی؟) شناخته شد. در حالی که وبر به عنوان داور در آن برنامه حاضر بود.
برنده ی آن شو ، کانی فیشر Connie fisher شناخته شد.
در اینجا تعدادی از فیلم های سینمایی که بر اساس نمایشات موزیکال وبر ساخته شده را مشاهده می کنید:
Jesus Christ superstar تولید شده در سال 1973 به کارگردانی نورمن جه ویسون ،
Evitaتولید شده در سال 1996 به کارگردانی الان پارکر ، و اخیرا نیز فیلم شبح اپرا به کارگردانی جوئل شوماخر و همکاری وبر.
این فیلم در سال 2004 با بازی جرارد باتلر ، امی راسم ، پاتریک ویلسون نامزد دریافت 3 جایزه اسکار شد.هم چنین این فیلم در سال 2005 نامزد دریافت بهترین موسیقی فیلم برای ترانه تنها بودن را بیاموز شد.
وبر در سال 2002 به اتفاق رحمان آهنگساز هندی قطعه رویاهای بمبئی Bombay dreams را ساخت.
در شهریور سال 2006 وبر جایزه معتبر کندی سنتر Kennedy center honors را به اتفاق چهره های مشهوری چون استون اسپیلبرگ ، زوبین متا ، دالی پارتون و اسموکی رابینسون دریافت کرد.همچنین او به خاطر کمک برجسته اش به هنرهای اجرایی امریکایی توسط کندی سنتر معرفی شد.
در 11 فوریه 2007 وبر به عنوان داور مهمان در برنامه Reality television show شرکت کرد.
بین آپریل و جون 2007 ، وبر در برنامه Any dream will do شبکه Bbc ظاهر شد.هدفش از این حضور بابت یافتن بازیگر نقش جوزف برای بازنمایش
Joseph and the amazing Technicolor dream coat بود.
لی مد برنده ی این مسابقه شد. آرای تلفنی بینندگان در طول این برنامه ها به 500 هزار نفر رسید.
در اول جولای 2007 او منتخبی از آثارش را به عنوان بخشی از کنسرتی برای دیانا سازماندهی کرد .
در اکتبر 2009 وبر در یک جلسه مطبوعاتی به خاطر نمایش عشق هرگز نمی میرد حاضر شد.نمایشی که در آن رامین کریملو بازیگر ایرانی درنقش شبح و Sierra boggess در نقش کریستین ظاهر شدند.
در 26 فوریه 2010 او مجددا در برنامه جمعه شب شبکه Bbc به همراه جاناتان رز برای تبلیغ نمایش عشق هرگز نمی میرد حاضر شد.

اتهامات سرقت هنری:
آندره لوید وبر نیز از کسانی است که در آثارش به سرقت هنری متهم گردیده . زندگی نامه نویس او ، جان اسنلسون اعتراف کرد که شباهت زیادی بین ملودی ابتدایی قطعه Slow movement از کنسرت ویولن مندلسون و آهنگ I don’t know how to love him از وبر وجود دارد. اما اظهار عقیده کردند که وبر یک تنش دراماتیک جدیدی نسبت به ملودی ارجینال مندلسون از طریق احساسات گیج کننده ی نقش مری مگدالن پدید می آورد.تم ابتدایی شاید حاصل کار مندلسون باشد اما طرزبرخورد و رفتار ریتمیک و هارمونیک همراه با خطوط جدید بسیار تاثیرگذار حاصل پیشرفت ملودیک وبر است.
در سال 1992 نیز در زمان تبلیغ آلبوم مفهومی Amused to deathروجر واترزRoger waters نوازنده گیتار بیس و عضو سابق گروه پینک فلوید مدعی شد که وبر در قسمتی از آهنگ شبح اپرا در سال 1986نت هایی تکراری از آهنگ Echoes آن گروه که در سال 1971 ساخته شده بود را به سرقت برده است با وجود این که او هیچ گاه تصمیم نگرفت تا علیه وبر اقامه دعوی در دادگاه کند.
اما Ray rappری رپ آهنگساز نیز ادعایی مشابه را در این باره مطرح کرد و پافشاری کرد که که وبر ایده ساخت آهنگ رااز او به سرقت برده . برخلاف روجر واترز ، ری رپ تصمیم گرفت تا پرونده ای علیه وبر در دادگاه تشکیل دهد و علیه او دادخواهی کند اما دادگاه در نهایت رای به برائت وبر داد.
وبر هم چنین متهم به سرقت هنری از پوچینی آهنگساز معروف در ریکویم و شبح اپرا شده است.
در برگه راهنمای برنامه اپرا در سانفرانسیسکو در سال 2009 ، دختر پوچینی در صفحه 42 آن نوشتار می نویسد:
قطعه Quello che taceta مشابهت قوی به عبارت مشابه در آهنگ شبح دارد.

زندگی شخصی:
اولین ازدواج وبر در 24 جولای 1972 با سارا هوگیل Sarah hugill در سن 24 سالگی بود که از او صاحب 2 فرزند شد.ایموگن متولد 1978 و نیکولاس متولد 1979.این دو در 14 نوامبر 1983 از هم طلاق گرفتند. ازدواج دوم وبر با سارا برایتمن Sarah brightman خواننده و رقاص در 22 مارچ 1984 بود. او در نقش معروفی در نمایش شبح اپرا حاضر شد. این دو نیز در 3 ژانویه 1990 از هم جدا شدند. سومین ازدواج وبر با مادلین گوردون در 9 فوریه 1991 در لندن بود . آنها از این ازدواج صاحب 3 فرزند شدند.
هفته نامه ساندی تایمز در فهرست ثروتمندترین افراد در سال 2006 ، وبر را در رده 87 در بریتانیا با برآورد 700 میلیون پوند انتخاب کرده است.ثروت او در سال 2007 به 750 میلیون افزایش یافت اما نشریه
The publication او را در رده 101 سال 2008 برگزید.
او هم چنین طرفدار حزب محافظه کار در بریتانیاست و به همین خاطراجازه داد تا آهنگ
Take that look off your face او در فیلم تبلیغاتی حزب مورد استفاده قرار گیرد به طوری که برآورد می شود یک میلیون نفر در 80 سینما قبل از انتخابات سال 2005 بریتانیا با در دست داشتن تصاویری از تونی بلر نخست وزیر بریتانیا این فیلم را مشاهده کرده اند.
در اواخر سال 2009 ، وبر تحت عمل جراحی به خاطر سرطان پروستات قرار گرفت . در ژانویه 2010 اعلام کرد که از سرطان رهایی یافته است.
در مارچ 2010 نیز او تصمیم گرفت تا تابلوی نقاشی معروف پابلو پیکاسو را به نفع بنیاد آندره لوید وبر به حراج بگذارد. این تابلو سرانجام به قیمت 7/34 میلیون پوند به پیشنهاد تلفنی گمنام به فروش رفت.

پی نوشت 1 : با سپاس فراوان از کیارش و بابک نازنین
پی نوشت 2 : در ایمیلی به اردلان سرفراز با ارائه مستندات کافی ، نظرشان را در رابطه با سازنده ی این ملودی پرسیدم . ایشان نیز در پاسخی کوتاه اینگونه نوشتند: حدس شما درست است . بیش از این هم نیازی به توضیح نیست.
پی نوشت3: دوستان عزیز برای شنیدن و دانلود آهنگ اشک من ساخته ی پرویز مقصدی با صدای شهره به لینک زیر مراجعه نمایند:
ضمنا جهت گوش دادن جلسه تمرینی آهنگ اشک من پرویز مقصدی با داریوش نیز به لینک زیر مراجعه فرمایید:
پی نوشت 4:
پاسخ داریوش به ایمیل من پیرامون ترانه های غم عشق و مار در محراب
غم عشق ، آهنگی بود که ناقص ماند و بعد از سفر به خارج از کشور ، از استودیو ، دوستان صدابردار پخشش کردند. بله ، اون صدای من است .شعر سروده ی ایرج جنتی عطایی است و آهنگ را منوچهر چشم آذر ساخته و گاهی روی یک ترانه زیبا چند آهنگ ساخته شده که این شعر هم از همان بخش است.
آهنگ دوم هم که شهره خوانده همانی است که شعر مار در محراب اجرا گردیده و از این تشابهات زیاد در کار هست.

پژوهش و ترجمه : حمید
چهارشنبه 1 دی ماه 1389

۸۹ نظر:

ناشناس گفت...

درود حمید عزیز
اگر منوچهرچشم آذر جایی خود را سازنده این آهنگ معرفی کرده باشد ،اتهام سرقت هنری به او می چسبد .
مسعود اسدالهی در آنکات دقیقا گفت که این آهنگ رادر لندن شنیده وآن را با دهان برای چشم آذر زده ! وباقی قضایا.
درمورد "قصه دو ماهی "اطلاعات بیشتری دارید ؟
بازهم بابت زحمتی که متقبل میشوید تشکر میکنم .
ارادتمندکاوه

حمید گفت...

کاوه عزیز
1-در سریال تلویزیونی طلاق نام منوچهر چشم آذر به عنوان سازنده موسیقی معرفی گردیده(در برنامه مسعود اسدالهی در تلویزیون live بارها تیتراژ این سریال پخش شده است)
2-در کاور آلبوم هایی که در بازار موجود بوده ، نام منوچهر چشم آذر در کنار نام آهنگ طلاق حک شده.
3-ریتم ملودی سال دوهزار ، ریتم تغییر شده ی ملودی طلاق است و باز هم نام منوچهر چشم آذر در کنار این ملودی دیده می شود. این موضوع را با چند تن از آهنگسازان در میان گذاشتم که همگی تایید کردند.
4-توجیهاتی از نوع توجیهات اسدالهی عذر بدتر از گناه است . اگر روایت شما صحیح باشد که می بایست در سریال تلویزیونی نام آندره لوید وبر حک می گردید تا دیگر جامعه هنری به روایت سند ضمیمه این مطلب اعتراضی به این ماجرا وارد نمی کردند.
این آهنگ ، مصداق بارز سرقت هنری است.
5- پیرامون قصه ی دو ماهی نیز اطلاعاتم را به زودی با شما در میان خواهم گذاشت.

ناشناس گفت...

یعنی واروژان هم وطن را به سرقت برده است؟ ولی مگر نام خود را به عنوان آهنگساز نوشته است؟ در کتاب زمزمه های یک شب 30 ساله که نام خوزه فلیسانو به عنوان آهنگساز آمده است.
جریان مار در محراب چیست؟ آن هم سرقت ادبی است؟

محمد

حمید گفت...

محمد عزیز
خیر،همانگونه که نوشته ام داستان آهنگ وطن متمایز از داستان آهنگ طلاق است.واروژان هیچ سرقتی نکرده بلکه ملودی خوزه فیلیسیانو را تنظیم دوباره کرده . هیچ گاه نیز واروژان را سازنده ملودی وطن معرفی نکرده اند.
اما در کنار آهنگ طلاق همیشه نام منوچهر چشم آذر به عنوان سازنده درج می شود.(در خوانش مقاله دقت فرمایید!)
ملودی ماردرمحراب ساخته پرویز مقصدی در سال 1355 با کلامی متفاوت توسط خانم شهره منتشر شد.دقیقا بر وزن کلام مسعود هوشمند که توسط خانم شهره اجرا شد ، ایرج جنتی عطایی کلام مار در محراب را نوشته است.

ناشناس گفت...

ممنون از جواب شما
آخه در متن مقاله صحبتی از با اجازه بودن یا بی اجازه بودن "وطن" نکرده اید. و همین برای من ایجاد شبهه کرد.

اسم آن آهنگ شهره چیست؟

از موسیقی طلاق برای متن سریال هم استفاده شد؟ یا فقط در تیتراژ؟ (چون در آن بریده روزنامه نوشته است مربوط است به موزیک متن آن که گوگوش...)

محمد

ناشناس گفت...

درباره‌ی ترانه‌ی قصه‌ی دوماهی منتظر مطلب شما می‌مانم. اما توجه داشته باشید که قصه‌ی دوماهی در ژانر هنری ترانه قرار دارد و قصه‌ی مورد ادعای شما در ژانر ادبیات داستانی. چنین مواردی مسلما در دسته‌ی سرقت ادبی یا هنری قرار نمی‌گیرد و معمولا عنوان‌ش اقتباس است. مثل ترانه‌ی حریق شهرقصه- با صدای مهرداد و گوگوش- که برگرفته شده از نمایشنامه‌ی شهر قصه- نوشته‌ی بیژن مفید- است.
در مورد آهنگ پرویز مقصدی ورژن اجرا شده توسط شهره را نشنیده‌ام اما خود داریوش این آهنگ را پیش از مار در محراب با کلام دیگری اجرا کرده است. متاسفانه نام ترانه را نمی‌دانم. اما کلام‌ش از ایرج جنتی‌عطایی‌ست؛ با چنین مطلعی" چه سخته گم شدن در خود/ به یک بیهوده دل بستن"

حمید گفت...

محمد عزیز
پیرامون آهنگ وطن از آن رو که نام خوزه فلیسیانو به عنوان سازنده حقیقی اثر توسط خواننده درج گشته دیگر نمی توان بحث سرقت هنری را مطرح کرد. آهنگ وطن ساخته ی فلیسیانوست ، با هر تنظیمی که با آن همراه باشد.
در باب با اجازه بودن یا بی اجازه بودن آن نیز نمی توان نظر محکمی ارائه نمود اگر چه حدس من در این باره با توجه به رویکرد هنرمندان ما در موقعیت های مشابه دال بر بی اجازه بودن آن است.
نام آهنگ پرویز مقصدی "اشک من" است که توسط شهره با ترانه ای از مسعود هوشمند اجرا شد.
البته در کامنت پیشین سهوا سال انتشار را 55 عنوان کردم که با پوزش سال انتشار 1356 است.
مطلع:
سکوتم قصه ای تلخ است شبم بی روزن و تاریک
همیشه شادی از من دور ، غم اما با دلم نزدیک
در باب آهنگ طلاق
من تنها تیتراژ آن سریال را دیده ام . در تیتراژ این آهنگ جای گرفته بود اما همانگونه که در سند مشاهده می فرمایید عنوان موسیقی متن نیز آمده.

حمید گفت...

اما در رابطه با دو مفهوم متفاوت سرقت هنری و اقتباس باید به این نکته ی مهم نیز توجه داشت:
آن زمان که شاعری سوژه ی را اقتباس می کند در صورتی که منبع اولیه را ذکر نکند دیگر تفاوتی با سرقت هنری ندارد.
در رابطه با ترانه ی "قصه دوماهی"
سازنده ی این آهنگ یعنی بابک افشار در گفتگویی با خانم آنسه امیری بیان داشته اند که شهیار قنبری سوژه ی این ترانه را از یک قصه بسیار قدیمی ایتالیایی برداشت کرده اند . حتی اشاره داشته اند که در متن اولیه اشتباهات زیادی نیز در ترانه موجود بوده که توسط آهنگساز اصلاح شده بود.
حال اگر این روایت صحیح باشد که شهیار متهم به سرقت ادبی است از آن رو که اشاره ای به منبع اقتباس خود نکرده.
در رابطه با آهنگ مار در محراب
همانگونه که اشاره شد آهنگ اشک من توسط پرویز مقصدی در سال 56 در یک آلبوم کاملا رسمی(امون از دل مو) که حتی سال انتشار نیز بر روی آن درج گشته ، منتشر شده است.
آلبومی که کلیه آهنگهای آن توسط مقصدی نوشته شده بود و خوانندگانی چون احمدرضانبی زاده، شهره و شهرام صولتی آنها را اجرا کرده بودند.
آن ترانه ای را که اشاره نمودید تاکنون من نشنیده ام و البته تصور هم نمی کنم از ایرج جنتی عطایی باشد.
اگر نام دقیق ترانه را هم ذکر بفرمایید که عالی است.

ناشناس گفت...

من متاسفانه نام اون ترانه رو یادم نیست. اما به خاطر دارم که این ترانه رو روی یک صفحه شنیدم که ترانه دومش هم کار پرویز مقصدی بود با ترانه ای از جنتی عطایی. متاسفانه نام ترانه دوم رو هم به خاطر ندارم. اما چنین مطلعی داشت:
"چلچراغ روشن بیگانه بودی؛ سوختم و بیهوده خاموشت نکردم"
چیزی که من رو مطمئن تر میکنه در باب اینکه ترانه اولیه هم سروده جنتی عطایی ست شباهت انکارناپذیر بخش آغازین اون ترانه با ترانه مار در محراب هست.
ترانه ای که من ازش صحبت میکنم اینگونه آغاز میشد:
"برای من که دلگیرم چه اندوه آوری ای عشق
فراز تلخ فریادم فرود خنجری ای عشق|
(یا چیزی نزدیک به این)
ترانه مار در محراب هم اینگونه آغاز میشه:
"برای من که در بندم چه اندوه آوری ای تن
فراز وحشت داری فرود خنجری ای تن"
که تصور من اینه که آهنگ مقصدی ابتدا با ترانه ای عاشقانه همراه شده و بعدتر با گذشت زمان تصمیم گرفته اند ترانه ای سیاسی-اجتماعی به روی همان آهنگ بگذارند.
اما درباره ترانه قصه دوماهی. به نظرم همچنان باید منتظر مطلب شما موند. تا متوجه بشیم نام اون قصه ایتالیایی و نام نویسنده چیه و در چه سالی منتشر شده. بعد باید دنبال قصه گشت و مطالعه اش کرد تا معلوم بشه آیا شباهتی هست یا نه. وگرنه فقط با تکیه به حرفای بابک افشار که فکر میکنم جایی هم به صورت رسمی یا به شکل مصاحبه منتشر نشده نمیشه نظر داد. اما درباره مسئله اقتباس و سرقت هنری. میتونم این مثال رو بزنم براتون که فیلم "بیل را بکش" ساخته تارانتینو رو تماشا کنید. این فیلم مملو از بازسازی سکانس های فیلم های دیگره. در تیتراژ فیلم هم هیچ اشاره ای به این موضوع نشده. هیچکس هم به این فیلم و کارگردانش اتهام سرقت هنری نزده. و این در مورد اثری ست که با محل اقتباس در یک ژانر قرار دارند؛ یعنی هر دو فیلم سینمایی هستند. تاثیر گرفتن یک ترانه از یک قصه که دیگه به نظرم هیچ جوره نمیتونه سرقت هنری محسوب بشه. میشه فرض کرد که قصه مورد ادعای آقای افشار درباره دو ماهی ست که یکی شون توسط مرغ ماهیخوار خورده میشه. خب بر چه اساسی بازتاب چنین قصه ای در قالب ترانه میتونه سرقت هنری باشه؟ مثلا یغما گلرویی ترانه ای داره درباره قیصر. هیچ اشاره ای هم نکرده که محل اقتباسش کجاست. آیا بازتاب دادن قصه یک فیلم سینمایی در قالب ترانه سرقت هنری محسوب میشه؟ بعید میدونم.
بیشتر به نظرم باید به مواردی پرداخت که ترانه سراهای ما نام و مضمون ترانه هاشون رو از شعرها و ترانه های دیگران برداشتن و به این موضوع هم اشاره نکردن. مثلا ترانه دریایی با مطلع "کمکم کن" از ترانه "کمک" پینک فلوید میاد. یا پیش از شهیار قنبری و داریوش، فرانک سیناترا ترانه ای به نام "راه من" خونده. یا موارد مشابه از حضور ترکیبات و توصیفات شاعران مثل شاملو و فروغ و ... در ترانه های جنتی و قنبری و سرافراز. به نظرم چنین مواردی به سرقت ادبی هنری نزدیک ترند تا مورد قصه دوماهی.

ناشناس گفت...

من متاسفانه نام اون ترانه رو یادم نیست. اما به خاطر دارم که این ترانه رو روی یک صفحه شنیدم که ترانه دومش هم کار پرویز مقصدی بود با ترانه ای از جنتی عطایی. متاسفانه نام ترانه دوم رو هم به خاطر ندارم. اما چنین مطلعی داشت:
"چلچراغ روشن بیگانه بودی؛ سوختم و بیهوده خاموشت نکردم"
چیزی که من رو مطمئن تر میکنه در باب اینکه ترانه اولیه هم سروده جنتی عطایی ست شباهت انکارناپذیر بخش آغازین اون ترانه با ترانه مار در محراب هست.
ترانه ای که من ازش صحبت میکنم اینگونه آغاز میشد:
"برای من که دلگیرم چه اندوه آوری ای عشق
فراز تلخ فریادم فرود خنجری ای عشق|
(یا چیزی نزدیک به این)
ترانه مار در محراب هم اینگونه آغاز میشه:
"برای من که در بندم چه اندوه آوری ای تن
فراز وحشت داری فرود خنجری ای تن"
که تصور من اینه که آهنگ مقصدی ابتدا با ترانه ای عاشقانه همراه شده و بعدتر با گذشت زمان تصمیم گرفته اند ترانه ای سیاسی-اجتماعی به روی همان آهنگ بگذارند.
اما درباره ترانه قصه دوماهی. به نظرم همچنان باید منتظر مطلب شما موند. تا متوجه بشیم نام اون قصه ایتالیایی و نام نویسنده چیه و در چه سالی منتشر شده. بعد باید دنبال قصه گشت و مطالعه اش کرد تا معلوم بشه آیا شباهتی هست یا نه. وگرنه فقط با تکیه به حرفای بابک افشار که فکر میکنم جایی هم به صورت رسمی یا به شکل مصاحبه منتشر نشده نمیشه نظر داد. اما درباره مسئله اقتباس و سرقت هنری. میتونم این مثال رو بزنم براتون که فیلم "بیل را بکش" ساخته تارانتینو رو تماشا کنید. این فیلم مملو از بازسازی سکانس های فیلم های دیگره. در تیتراژ فیلم هم هیچ اشاره ای به این موضوع نشده. هیچکس هم به این فیلم و کارگردانش اتهام سرقت هنری نزده. و این در مورد اثری ست که با محل اقتباس در یک ژانر قرار دارند؛ یعنی هر دو فیلم سینمایی هستند. تاثیر گرفتن یک ترانه از یک قصه که دیگه به نظرم هیچ جوره نمیتونه سرقت هنری محسوب بشه. میشه فرض کرد که قصه مورد ادعای آقای افشار درباره دو ماهی ست که یکی شون توسط مرغ ماهیخوار خورده میشه. خب بر چه اساسی بازتاب چنین قصه ای در قالب ترانه میتونه سرقت هنری باشه؟ مثلا یغما گلرویی ترانه ای داره درباره قیصر. هیچ اشاره ای هم نکرده که محل اقتباسش کجاست. آیا بازتاب دادن قصه یک فیلم سینمایی در قالب ترانه سرقت هنری محسوب میشه؟ بعید میدونم.
بیشتر به نظرم باید به مواردی پرداخت که ترانه سراهای ما نام و مضمون ترانه هاشون رو از شعرها و ترانه های دیگران برداشتن و به این موضوع هم اشاره نکردن. مثلا ترانه دریایی با مطلع "کمکم کن" از ترانه "کمک" پینک فلوید میاد. یا پیش از شهیار قنبری و داریوش، فرانک سیناترا ترانه ای به نام "راه من" خونده. یا موارد مشابه از حضور ترکیبات و توصیفات شاعران مثل شاملو و فروغ و ... در ترانه های جنتی و قنبری و سرافراز. به نظرم چنین مواردی به سرقت ادبی هنری نزدیک ترند تا مورد قصه دوماهی.

ناشناس گفت...

من متاسفانه نام اون ترانه رو یادم نیست. اما به خاطر دارم که این ترانه رو روی یک صفحه شنیدم که ترانه دومش هم کار پرویز مقصدی بود با ترانه ای از جنتی عطایی. متاسفانه نام ترانه دوم رو هم به خاطر ندارم. اما چنین مطلعی داشت:
"چلچراغ روشن بیگانه بودی؛ سوختم و بیهوده خاموشت نکردم"
چیزی که من رو مطمئن تر میکنه در باب اینکه ترانه اولیه هم سروده جنتی عطایی ست شباهت انکارناپذیر بخش آغازین اون ترانه با ترانه مار در محراب هست.
ترانه ای که من ازش صحبت میکنم اینگونه آغاز میشد:
"برای من که دلگیرم چه اندوه آوری ای عشق
فراز تلخ فریادم فرود خنجری ای عشق|
(یا چیزی نزدیک به این)
ترانه مار در محراب هم اینگونه آغاز میشه:
"برای من که در بندم چه اندوه آوری ای تن
فراز وحشت داری فرود خنجری ای تن"
که تصور من اینه که آهنگ مقصدی ابتدا با ترانه ای عاشقانه همراه شده و بعدتر با گذشت زمان تصمیم گرفته اند ترانه ای سیاسی-اجتماعی به روی همان آهنگ بگذارند.
اما درباره ترانه قصه دوماهی. به نظرم همچنان باید منتظر مطلب شما موند. تا متوجه بشیم نام اون قصه ایتالیایی و نام نویسنده چیه و در چه سالی منتشر شده. بعد باید دنبال قصه گشت و مطالعه اش کرد تا معلوم بشه آیا شباهتی هست یا نه. وگرنه فقط با تکیه به حرفای بابک افشار که فکر میکنم جایی هم به صورت رسمی یا به شکل مصاحبه منتشر نشده نمیشه نظر داد. اما درباره مسئله اقتباس و سرقت هنری. میتونم این مثال رو بزنم براتون که فیلم "بیل را بکش" ساخته تارانتینو رو تماشا کنید. این فیلم مملو از بازسازی سکانس های فیلم های دیگره. در تیتراژ فیلم هم هیچ اشاره ای به این موضوع نشده. هیچکس هم به این فیلم و کارگردانش اتهام سرقت هنری نزده. و این در مورد اثری ست که با محل اقتباس در یک ژانر قرار دارند؛ یعنی هر دو فیلم سینمایی هستند. تاثیر گرفتن یک ترانه از یک قصه که دیگه به نظرم هیچ جوره نمیتونه سرقت هنری محسوب بشه. میشه فرض کرد که قصه مورد ادعای آقای افشار درباره دو ماهی ست که یکی شون توسط مرغ ماهیخوار خورده میشه. خب بر چه اساسی بازتاب چنین قصه ای در قالب ترانه میتونه سرقت هنری باشه؟ مثلا یغما گلرویی ترانه ای داره درباره قیصر. هیچ اشاره ای هم نکرده که محل اقتباسش کجاست. آیا بازتاب دادن قصه یک فیلم سینمایی در قالب ترانه سرقت هنری محسوب میشه؟ بعید میدونم.
بیشتر به نظرم باید به مواردی پرداخت که ترانه سراهای ما نام و مضمون ترانه هاشون رو از شعرها و ترانه های دیگران برداشتن و به این موضوع هم اشاره نکردن. مثلا ترانه دریایی با مطلع "کمکم کن" از ترانه "کمک" پینک فلوید میاد. یا پیش از شهیار قنبری و داریوش، فرانک سیناترا ترانه ای به نام "راه من" خونده. یا موارد مشابه از حضور ترکیبات و توصیفات شاعران مثل شاملو و فروغ و ... در ترانه های جنتی و قنبری و سرافراز. به نظرم چنین مواردی به سرقت ادبی هنری نزدیک ترند تا مورد قصه دوماهی.

kiyaarash گفت...

حمید عزیز,کارتان فراتر از عالی بود.این پژوهش واقها جای تقدیر و تحسین فراوان دارد.
در باب ترانه ی کویر دل به محض اینکه آن کاست قدیمی و بی نشان را دوباره بیابم اجرای آن خواننده ی "فرانسوی" را برایتان ارسال میکنم.
حدس هایی میزنم که این در این اجرا به نوعی پای "اریک" تنظیم کننده ی قدیمی به میان باشد...
به هر روی باز هم سپاسگزار و ممنونم.

حمید گفت...

چند نکته:
1-دوستان حتما نام خود را در زمان کامنت گذاشتن عنوان کنند.
2-کیارش عزیز. ممنون از مهربانی ات. کار حقیقی را شما انجام دادید .این مقاله محصول واکاوی شماست.من که کاری نکرده ام.
3-حدس من نیز پیرامون آهنگ کویر دل همین است.اریک یک آلبوم کامل با خانم مرجان همکاری داشت و از سویی با تورج شعبانخانی نیز بسیار نزدیک بود.
4- اما در پاسخ کامنت مورخه 24 دسامبر ۲۰۱۰، ساعت 13:57توسط ناشناس که تصور می کنم کاوه عزیز باشد:
ترانه ای که مطلع آن را نوشته اید ترانه ی "عشق بی حاصل" نام دارد که سروده ایرج جنتی عطایی است و ملودی آن توسط پرویز مقصدی و با صدای داریوش در سال 1350 منتشر شد. اما ترانه عشق بی حاصل با ترانه "به من نگو دوست دارم" بر روی یک صفحه قرار داشته!
پیرامون مطلع ترانه ای که اشاره داشتید نیز به نظرم می بایست نخست اطمینان حاصل شود که این ترانه سروده جنتی عطایی هست یا خیر؟و اصلا ماجرا چه بوده و خواننده ی این ترانه چه کسی است.
در باب اقتباس :
اگر سرچی کوتاه در گوگل بفرمایید متوجه می شوید که این موضوع یکی از دنباله دارترین مباحث ممکن هست . یعنی موافقان و مخالفان فراوانی به همراه دارد.گروهی برداشتی خاص نسبت به اقتباس دارند و گروهی نیز در این باره ذهنیات متفاوتی را ارائه می کنند.
در باب قصه دوماهی البته مصاحبه بابک افشار بر روی اینترنت موجود هست.ایشان که سازنده ی این ملودی بودند برای نخستین بار چنین ادعایی را مطرح کردند .
من چندان دیدگاه شما را نمی توانم بپذیرم که حتما محل اخذ سوژه می بایست متعلق به یک ژانر باشد تا عنوان سرقت به آن معنا پیدا کند. این که ترانه سرا اجازه داشته باشد تا مضمون قصه ای را که از جایی دیگر برداشت کرده به نام خوددر قالب ترانه منتشر کند به باور من پذیرفتنی نیست.

ناشناس گفت...

من اطمینان کامل دارم ترانه ای که گفتم با صدای داریوش منتشر شده و آهنگش هم مسلما متعلق به پرویز مقصدی است. اما در مورد ترانه حدس میزنم که متعلق به ایرج جنتی عطایی باشد. به دلیلی که عنوان کردم و آن شباهت هایی میان دو ترانه است. حالا اگر با آقای جنتی تماس دارید از ایشان بپرسید تا واقعیت معلوم بشود.
در باب قصه دوماهی؛ لطف کنید آدرس انتشار مصاحبه بابک افشار در اینترنت را اگر در اختیار دارید, منتشر کنید. آیا بابک افشار در آن مصاحبه اسمی از آن قصه ایتالیایی یا نویسنده اش آورده؟ یا صرفا یک ادعاست؟ تجربه ثابت کرده که متاسفانه هنرمندان ما گاهی به خاطر مشکل شخصی مسائلی مطرح میکنند که به حقیقی بودنش چندان اعتمادی نیست. مثلا آقای منفردزاده هم گویا جایی مدعی شده اند که ایرج جنتی عطایی ترانه یاور همیشه مومن را برای بازجویش سروده است یا داستان عجیب و غریبی که در باب ترانه شقایق درست کردند و چند سال پیش حواشی زیادی در مطبوعات ایران هم به وجود آورد.
همانطور که گفتید درباره اقتباس یا سرقت بحث زیاد است. اما به گمانم درباره بحث قصه دوماهی به طور خاص, ابتدا باید مشخص بشود که اسم داستان و نویسنده چیست و سال انتشارش به چه زمانی برمیگردد تا ابتدا قضیه شباهت ترانه قصه دوماهی به قصه ایتالیایی که هنوز اسم و صاحبش را نمیشناسیم اثبات بشود.
با تشکر-امیر

حمید گفت...

ضمنا مثالی که درباره ی فیلم کوئنتین تارانتینو (بیل را بکش)ذکر کرده اید در حوزه ی بازسازی ، بازنویسی معنا دارد و نه اقتباس .
اگر چه در این حوزه نیز به باور من اگر بازسازی رخ داده باشد منبع اولیه می بایست عنوان شود.در سینما از این نوع رفتارها فراوان شده .
سرقت هنری ، اقتباس ، بازنویسی(بازسازی) 3 معنای کاملا متفاوت است.
در بازنویسی در اصل موضوع هیچ گونه تغییری توسط بازنویس داده نمی شود ولی در اقتباس ،ذهنیت اقتباس کننده منجر به تغییری ضمنی توام با خلاقیت می شود.خلاقیتی که منجر به خلقی تازه توام با وفاداری به اصل اثر است.

ناشناس گفت...

به نظرم مثالی که درباره بیل را بکش زدم در رده اقتباس جا میگیرد. بازسازی در سینما به فیلم هایی اطلاق میشود که کاملا براساس یک فیلمی که قبلا ساخته شده به وجود بیاید. مثال ها هم بی شمار هستند. چیزی که الان به خاطر دارم مربوط میشود به فیلم قاتلین پیرزن که در سال 1955 توسط الكساندر مك كندريك ساخته میشود و بعد در سال 2004 برادران کوئن فیلم را با همان قصه و با همان نام دوباره میسازند. در چنین شکلی حتما باید عنوان بشود که فیلم بازسازی شده است. اما در بیل را بکش ما با یک فیلم مواجه هستیم که سکانس های گوناگونش "برگرفته" از فیلمهای دیگر است.برای همین در تیتراژ هیچ نامی از آن فیلمها برده نمیشود. چون مرسوم نیست وگرنه خودتان بهتر میدانید که سرزمینی مثل آمریکا تحت قانون کپی رایت است و در این موارد با کسی شوخی ندارد. در مورد قصه دوماهی چون نمیدانم جریان چیست و دانسته هایم ناقص است نمیدانم آیا اقتباس صورت گرفته یا سرقت هنری؛ گزینه بازسازی اما کاملا منتفی ست . چون ما با دو ژانر متفاوت ترانه و قصه مواجه هستیم.
امیر

فراز گفت...

من هم اون ترانه رو که آقا امیر بهش اشاره کرد رو شنیدم اتفاقا فکر نمی کنم بشه به کار ایرج بخاطر کلام متفاوت گذاشتن روی یک ملودی ایرادی وارد کرد از اونطرف هم داریوش (که طبق اجرای ترانه اشاره شده ) این ملودی رو خیلی قبلتر ها از مقصدی برای اجرا گرفته بود نمی دونم چه ایرادی از نظر حق مولف و قانون کپی رایت بر آهنگ مار در محراب میشه وارد کرد اگه میشه توضیح بدین

حمید گفت...

پیرامون ملودی ماردرمحراب:
من تاکنون این ملودی را با دو صدا و دو کلام متفاوت شنیده ام.
1-شهره(اشک من)کلام:مسعود هوشمند 1356
2-داریوش(ماردر محراب)کلام:ایرج جنتی عطایی 1358
اگر طبق ادعای مطرح شده ، داریوش پیش از این دو اجرا ، ملودی مذکور را خوانده پس ماجرا وارد فاز دیگری می شود.
اگر دوستان نسخه ی اجراشده داریوش را که می بایست مربوط به پیش از این دو تاریخ باشد ، در اختیار دارند برای من نیز ارسال کنند.
من موضوع را از آقای جنتی عطایی خواهم پرسید.
در صورت تایید این ادعاآنوقت این پرسش مطرح می شود که پرویز مقصدی چرا در یک آلبوم کاملا رسمی در سال 1356 ملودی خود را به شهره داده در حالی که طبق ادعای مطرح شده ی شما پیش از این توسط داریوش خوانده شده بود؟
و نکته ی جالب تر این که تاکنون هیچ گاه جایی صحبت از بازخوانی ملودی ماردرمحراب نشده بود.

ناشناس گفت...

من همونطور که گفتم یکبار روی صفحه گرامافون این کار رو شنیدم و بعدتر هم در یک نوار کاست که مشخصا نوار رسمی یا کپی یک نوار رسمی نبود. نواری بود از گلچین کارهای اجراشده توسط داریوش مثل حیدربابا، بهار خاموش، کارون و ... هرچقدر هم دارم فکر میکنم تا اسم ترانه رو به خاطر بیارم و روی اینترنت سرچ کنم تا شاید پیدا بشه، نام ترانه رو به یاد نمیارم. شاید آقای فراز اسم ترانه رو بدونن. گرچه من این ترانه رو تا به امروز روی وبلاگ های طرفدارهای داریوش که معمولا کارهای کم یاب این خواننده رو برای دانلود عرضه میکنند، ندیدم.

ناشناس گفت...

من آهنگ رو روی اینترنت پیدا کردم. آهنگ با نام "غم عشق" آپلود شده در این آدرس
http://www.4shared.com/file/144367018/3058987e/Dariush-Ghame-Eshgh.html
تنظیم آهنگ با مار در محراب متفاوته و فکر میکنم ریتم آهنگ هم فرق بکنه؛ البته من تخصصی در رابطه با موسیقی ندارم. اما به نظرم آهنگ مار در محراب ریتم کندتری داره. خودتون گوش بدید.

محمد گفت...

دوستی که فرمودید مثلا ترانه دریایی با مطلع "کمکم کن" از ترانه "کمک" پینک فلوید میاد. اگه امکان داره اسم ترانه پینک فلوید رو به انگلیسی بنویسید. چون من تران ای با اسم help را بین ترانه های پینک فلوید پیدا نکردم. بعد هم اگه امکان داره موارد شباهت رو نام ببرید. مضمون؟ لفظ؟ فقط واژه "کمکم کن"؟

کاوه گفت...

درود حمید عزیز
آن اهنگی که دوستان ذکر میکنند صرفا یک اجرای تمرینی است .هیچگاه رسما منتشر نشده .کلام هم بسیار کوتاه و سرهم بندی شده است .
در سالهای58و59 استریوهای مختلف هرچه ته انبار داشتند به بازار عرضه کردند .بسیاری از آهنگهایی که تحت عنوان "زیرخاکی" توسط سایتهای فن داریوش برای دانلود گذاشته میشود،مربوط به همین کاستهاست .
گویا این آهنگ در کاستی تحت عنوان "داریوش سیاسی" در سال59 درآمده است !

فراز گفت...

من الان دسترسی به اسپیکر ندارم ولی بی تردید این آهنگیه که من میگم
http://www.4shared.com/get/4O3A5grO/Ghame_Eshgh-wwwDariush2500blog.html

فراز گفت...

یک سوال غیر مرتبط به بحث ...آقا حمید اگه آنکات اسفندیار منفرد زاده رو دیده باشی در اون قسمت که اسفندیار دلیل نخوندن ترانه پریا توسط ابی (به صورت رسمی)رو داره توضیح میده نام ویلن زن آهنگ پریای داریوش رو معرفی میکنه اگه اسمش ویالون نواز رو بنویسی ممنون میشم

babak گفت...

سام و درود به حمید عزیز
عالی بود جامع تر و دقیق تر از همیشه...خسته نباشی عزیز
دوستار همیشگی تو
بابک

حمید گفت...

hآهنگ مورد ادعای دوستان "غم عشق" را شنیدم.
1- نسخه ی شنیده شده آنقدر بی کیفیت است که نمی توان به جد پیش بینی کرد که خواننده آن داریوش است یا یکی از مقلدین ایشان؟
2-از شنیدن همین نسخه ی بی کیفیت می توان نتیجه گرفت که ملودی "غم عشق " هیچ گونه ارتباطی به ملودی "مار در محراب" ندارد.دو ملودی کاملا متفاوت.
پس تکلیف ملودی پرویز مقصدی کاملا روشن شد.ملودی مشهور مار در محراب همانگونه که حدس می زدم تنها با دو اجرا پخش شده.
1- شهره (اشک من) 1356
2- داریوش (مار در محراب)1358

اما کلام ترانه ی "غم عشق" شباهت هایی به کلام ترانه مار در محراب جنتی عطایی دارد.
نخست باید روشن شود که خواننده و سراینده ی ترانه مورد ادعا کیست؟
از سازندگان حقیقی اثر پرسش هایی مطرح کرده ام که در صورت پاسخ آن را با شما در میان خواهم گذاشت.
ضمنا در پاسخ به فراز عزیز
نام مطرح شده توسط اسفندیار منفردزاده در برنامه آنکات ، اسداله ملک بود.

حمید گفت...

دوستان عزیز
برای شنیدن و دانلود آهنگ اشک من ساخته ی پرویز مقصدی به لینک زیر مراجعه فرمایید:
http://www.4shared.com/audio/jyEBoi-8/0243_Shohre_Ashk-e-man.html

ناشناس گفت...

تصور می‌کنم نام ترانه‌ی پینک فلوید
Help Me باشه.
ترانه‌ای که شهره خونده رو گوش دادم؛ بخشی از کلام ترانه رو احمدرضا نبی‌زاده هم اجرا کرده. نمی‌دونم با همین آهنگ یا آهنگ دیگه‌ای. شما خبری از این اجرا دارید؟
من اطمینان دارم خواننده‌ی ترانه‌ی موسوم به "غم عشق" داریوشه. فکر می‌کنم جواب آقای جنتی‌عطایی روشن‌گر باشه.
امیر

حمید گفت...

پاسخ داریوش به ایمیل من
حمید عزیز سلام
غم عشق ، آهنگی بود که ناقص ماند و بعد از سفر به خارج از کشور از استودیو ،دوستان صدابردار پخشش کردند.
بله ، اون صدای من است.
آهنگ دوم هم که شهره خوانده همانی است که شعر مار در محراب اجرا گردیده و از این تشابه ها زیاد در کار است.
خوشحالم که شما موشکافانه به موسیقی نگاه می کنید.
شاد باشید.

محمد گفت...

امیر جان
من هر چه گشتم آهنگی به نام help me (یا با نامی مشابه) از پینک فلوید پیدا نکردم. اگه امکان داره لینک دانلود یا لینک متن ترانه یا هر لینکی که نشون بده این آهنگ وجود داره بذارید.
همانطور که شما به درستی منتظر هستید که وضعیت آن قصه ایتالیایی مشخص شود تا بعد بتوان فهمید که سرقتی انجام شده یا نه، ما هم باید بدانیم طبق گفته شما ترانه "دریایی" از کدام ترانه به قول شما میاد. تا بعد بتونیم قضاوت کنیم. ممنون.

ناشناس گفت...

داریوش در ایمیل‌ش چیزی درباره‌ی آهنگساز و ترانه‌سرا نگفته یا شما سوال نکردید؟

حمید گفت...

نخست این که از دوستان خواهش می کنم گزینه نام /آدرس اینترنتی را جهت نظر گذاشتن انتخاب نمایند و از انتخاب گزینه ناشناس خوداری فرمایند.
امیر عزیز
متاسفانه از اجرای احمدرضا نبی زاده من چیزی نیافتم.
در ضمن من هم از پینک فلوید ترانه ای به نام "کمکم کن" به یاد ندارم . می توانی چند خطی از ترانه را بنویسید؟

دوست ناشناس عزیز
سئوال دیگری در این زمینه(نام ترانه سرا و آهنگساز) از داریوش پرسیده ام که به محض دریافت ، با شما در میان خواهم گذاشت.

babak گفت...

حمید عزیز درود
ممنونم از اطلاع رسانیت در مورد آهنگ غم عشق چقدر به موقع بود
پس ملودی غم عشق یک ملودی جداگانه از ملودی آهنگ های مار در محراب و اشک من هست؟
بازم متشکر از همه زحماتت
دوستار همیشگی تو
بابک

امیر گفت...

حمید جان! بابت اشتباهی که رخ داد معذرت می‌خوام. ترانه‌ی Help از ساخته‌های گروه بیتلز هست نه پینک‌فلوید؛ گذر زمان باعث شد که اشتباه کنم. اگر این ترانه رو به اسم گروه بیتلز سرچ کنید پیداش خواهید کرد.
در مورد ترانه‌ای که احمدرضا نبی‌زاده خوانده و کلام‌ش مشابهت‌هایی با ترانه‌ی اشک من شهره داره، باید بگم چند سال پیش آقای نبی‌زاده با یک خانمی که اسم‌شون در خاطرم نیست این ترانه رو در تلویزیون ملی ایران- ان.آی.تی‌وی- اجرا کردن.
جناب محمد! امیدوارم تکلیف ترانه‌ی Help برای شما هم روشن شده باشه. اگر اطلاعاتی درباره‌ی ترانه‌ی راه من- فرانک سیناترا- یا تو تنها نیستی،جف-ژاک برل- (که شهیار قنبری از اون در ترانه‌ی عشق یعنی همه‌چیز استفاده کرده؛ نه تو تنها نیستی)خواستید، من در خدمت هستم؛ گرچه حدس می‌زنم این موارد به اندازه‌ی مشابهت ترانه‌ی آقای عطایی برای شما جذاب نباشه!

kave گفت...

بنده عرض نکردم !؟
یادتون هست که عرض میکردم داریوش آهنگی به اسم "نفس" ندارد !!؟
باز هم تشکر میکنم حمیدعزیز.
از داریوش هم باید تشکر کرد.
راستی ردی از قصه دوماهی گیر نیاوردی؟

فرهاد گفت...

سلام. ترانه‌ای به نام «دیگه دیره» با آهنگسازی تورج شعبانخانی موجود هست که توسط خودش و بعدتر توسط خشایار اعتمادی خونده شده. در آلبوم خشایار اعتمادی ترانه‌سرای این اثر «فرهاد شیبانی» معرفی شده. اما چند وقت پیش در برنامه آکادمی موسیقی گوگوش وقتی یکی از هنرجوها این اثر رو اجرا کرد نام ترانه‌سرا «اردلان سرفراز» ذکر شد. من این مسئله رو از وبلاگ رسمی اردلان سرفراز «سال صفر» پرسیدم اما متاسفانه جوابی ندادند. شما اطلاعی دارید که ترانه‌سرای ترانه «دیگه دیره» کدوم از این دو نفر هستند؟
سوال دیگه‌ام مربوط میشه به ترانه‌ای که در اینترنت به نام «سعید کنگرانی» پخش شده. آیا این بازیگر هیچوقت ترانه هم خونده یا این آهنگ توسط کس دیگه‌ای اجرا شده؟

حمید گفت...

پاسخ داریوش به پرسش من

بله ، شعر سروده ایرج جنتی عطایی است
و آهنگ را منوچهر چشم آذر ساخته و گاهی روی یک ترانه زیبا چند آهنگ ساخته شده که این شعر هم از همان بخش است.

مجتبی گفت...

درود به حمید عزیز. حمید جان میشه ایمیل داریوش رو در اختیارم بزاری تا اگه سئوالی داشتم ازش بپرسم یا شاید بتونم چند ترانه از کارای خودم یا دوستانم رو براش بفرستم. با تشکر ازت.

حمید گفت...

امیر عزیز
1-پیرامون احمدرضا نبی زاده
از آنجایی که در آلبوم "امون از دل مو"ساخته پرویز مقصدی 1356 احمدرضا نبی زاده نیز برای نخستین بار، توسط آهنگساز اثر معرفی شد و در کنار شهره و شهرام حضور داشتند بعید نیست که دلیل خواندن این ترانه، بی ارتباط به این موضوع نباشد.
2- کاوه عزیز
من برای نخستین بار در وب خانم امیری موضوع ترانه" قصه دوماهی" را خواندم.اخیرا در ایمیلی به ایشان مجددا این پرسش را مطرح کردم و ایشان نیز مصرا بر این گفتار صحه گذاشتند و یادآور شدند که بابک افشار در آن گفتگوی مورد اشاره با ایشان روایت کرده اند که شهیار سوژه ترانه قصه دوماهی را از قصه ی قدیمی ایتالیایی برداشت کرده اند.
اما اجازه بدهید این موضوع را به شکل جدی دنبال کنم و اگر ماجرا صرفا یک ادعا از سوی بابک افشار باشد که در همین جا به اطلاع همه خواهم رساند و اگر ماجرا هم واقعیت دارد که بررسی خواهم کرد.
در متن مقاله نیز در رابطه با "قصه دوماهی" به گونه ای نوشته ام که نظریه تلقی نشود. «ظاهرا گفته می شود...

3- من هم به مانند کاوه عزیز از داریوش اقبالی نازنین بابت مسئولیت پذیری جهت رفع شبهه و پاسخگوئی ایشان، سپاسگزار هستم.
4- فرهاد عزیز
"دیگه دیره" سروده فرهاد شیبانی است نه اردلان سرفراز.

پیرامون اجرای سعید کنگرانی هم متاسفانه اطلاعی ندارم اما قابل ذکر است که پیش از انقلاب بسیاری از چهره های سینمایی و حتی ورزشی دست به اجرای آهنگ هائی می زدند . مثلا حسین کلانی مهاجم تیم فوتبال پرسپولیس در سال 1350 ترانه و آهنگی تحت نام"نمی دونم یادته"نوشت که توسط محمدرضا قوامی اجرا شد یا بازیگرانی چون ژاله سام که با محمد حیدری آهنگساز در سال 52 همکاری کردند و چنگیز وثوقی برادر بهروز وثوقی که طبق ادعایش در اردیبهشت 54 قرار بوده ترانه مرداب را نخست او بخواند و حتی یک ماه نیز این ترانه دست او بوده که سپس شماعی زاده آنرا اجرا کرد.

حمید گفت...

مجتبی عزیز
عذر مرا بپذیر .قادر به چنین کاری نیستم(ایمیلی که من از ایشان دارم ایمیل خصوصی ایشان است).برای ارتباط با داریوش می توانید از طریق سایت ایشان کارهایتان را ارسال کنید .

فرهاد گفت...

جالبه این اشتباه در برنامه‌ای رخ داده که مدعی بود بابت اجرای دوباره تمام ترانه‌ها از اردلان سرفراز اجازه گرفتن. یعنی از اردلان سرفراز بابت اجرای ترانه‌ای از فرهاد شیبانی اجازه گرفته شده.واقعا از عجایب روزگاره.
نکته ناراحت کننده دیگه اینه که یغما گلرویی در مطلبی ترانه‌‌ی - من هنوزم نگرانم که تو حرفامو ندونی- که اگه اشتباه نکنم اسمش «تکیه بر باد» هست رو به نام اردلان سرفراز تموم کرده. من خواستم برای مسئول صفحه موسیقی اون مجله کامنت بذارم که دیدم دیگران زودتر این تذکر رو دادن. اما در شماره جدید این مجله «روزبه بمانی» و فردی به نام «سعید کریمی» که خودشو منتقد ترانه معرفی کرده، دوباره و سه‌باره صاحب این ترانه رو اردلان سرفراز معرفی کردن.
یادم هست سال 82 مجله چلچراغ با فردی به نام «حمید پناهی» مصاحبه کرده بود؛ کسی که پارسال به عنوان استاد موسیقی ندا آقاسلطان معروف شد. این فرد مدعی شده که ترانه‌ی «شب‌زده» با صدای «ابی» سروده ایشونه. من به خانم زاکاریان اطلاع دادم و ایشون به قول خودشون به من وکالت شفاهی دادن که مسئله رو پی‌گیری کنم و اشتباه رو تصحیح. اما هرچی میل زدم به سردبیران اون مجله و حتی ایمیل خانم زاکاریان رو براشون فوروارد کردم، هیچ جوابی نگرفتم.
نمی‌دونم این بی‌توجهی به صاحبان واقعی اثر در مرام ما تعریف نشده یا مثل قانون کپی‌رایت در سرزمین ما وجود خارجی نداره.
در مورد «قصه دوماهی» اگه مصاحبه با آقای «افشار» منتشر شده باشه ایشون باید جوابگو باشن. گرچه بعید می‌دونم چیزی رسما منتشر شده باشه.چون اگه این اتفاق افتاده بود «شهیار قنبری» حتما در برنامه‌اش به این موضوع اشاره می‌کرد.

جعفر گفت...

uبا سلام و خسته نباشید و تشکر بابت مطالب زیبایتان:
انتقادی داشتم وآن اینکه در این پست قسمتهای مربوط به هنرمندان ایرانی بسیار مورد توجه قرار گرفته تا داستان زندگی و مسیر هنری آقای وبر.
این مساله کاملا ازنظرات دوستان مشخص است. ضمن ارج نهادن به تلاشهای صادقانه شما در این پست پیشنهاد میدهم تا توان خود را به سمت مطالبی از هنرمندان داخلی معطوف نمایید که بی شک مورد پسند خوانندگانتان میباشد.
اکثر مطالب این پست بدون هیچ ارتباطی با هنرمندان ایرانی مورد بحث در ابتدای مقاله فقط و فقط به شخص آقای وبر پرداخته اید که بی شک بسیار هم زحمت کشیده اید ولی نظرات و پیامهای دوستان نشان از علاقه آنان به هنرمندان ایرانیمان میباشد.
باز هم به خاطر مطالب زیبایتان متشکرم و دست مریزاد.
با تشکر جعفر

جعفر گفت...

ضمن سلام وتشکر بابت زحمات شما:
انتقاد که نه اما پیشنهادی داشتم وآن اینکه در این پست اکثر مطالب مربوط شد به زندگی و آثار آقای وبر.
در حالی که با توجه به پیامهای دوستان خوانندگان شما بیشتر به مسایل هنرمندان ایرانی علاقه دارند.
باز هم از زحمات شما بسیار متشکرم و دست مریزاد.
جعفر

فریبرز گفت...

دوست عزیز سلام
از وبلاگ شما دیدار کردم و همچنان که خیلی خوشم امد از شما تقاضای لینک هم دارم
من شما را لینک کرده ام شما هم وبلاگ من رو با نام:
رسانه های قبل انقلاب
لینک کنید
خوشحال میشم
با تشکر

حمید گفت...

پاسخ اردلان سرفراز به پرسش فرهاد عزیز
این ترانه از شاعر بزرگ ایران، آقای شیبانی است.من با خانم گوگوش در این باره صحبت کرده ام .
از توجه شما و دیگر دوستان سپاسگزارم.
با احترام:اردلان

احسان گفت...

امیر عزیز!

امکان دارد توضیح بدهید که چه ارتباطی میان "تو تنها نیستی" ژاک برل و "عشق یعنی همه‌ چیز" شهیار قنبری وجود دارد؟ یعنی به جز همان جمله‌ی "تو تنها نیستی" که در در هر دو مشترک است -و مانند هر دو جمله‌ی مشترک دیگری- به احتمال فراوان فضای ترانه‌ها را هم قدری به هم نزدیک می‌کند، چه وجه اشتراکی میان این دو ترانه وجود دارد که بتوان از آن به عنوان سرقت ادبی یاد کرد؟ اگر هم منظورتان این نبوده که سرقت ادبی رخ داده و صرفاً آن را توارد و یا نهایتاً الهام‌پذیری می‌دانید (که این هر دو، مسلماً با سرقت ادبی متفاوتند) بفرمایید.
همین ماجرا البته در مورد "کمک" بیتلز و "دریایی" ایرج جنتی عطایی هم صدق می‌کند. آیا آن‌جا هم جز جمله‌ی "کمکم کن"، وجه اشتراک دیگری که بخواهد سرقت ادبی را به ذهن متبادر سازد می‌بینید؟

امیر گفت...

جناب محمد! شما می‌تونین این ترانه‌ها رو با هم مطابقت بدین. اما به نظر من وقتی در ترانه‌ی بیلتز Help Me تکرار میشه و بعد ترانه‌سرای ما ترجمه‌ی تقریبی این عبارت رو که می‌شه کمکم کن رو در ترانه‌اش تکرار می‌کنه و به این موضوع اشاره نمی‌کنه یعنی سرقت ادبی. به نظر من وقتی فرانک سیناترا ترانه‌ای به نام my way داره و بعد ترانه‌سرای ما بدون هیچ اشاره‌ای نام ترانه‌شو می‌ذاره راه من یعنی سرقت ادبی. وقتی ژاک برل ترانه‌ای به نام تو تنها نیستی،جف داره- عنوان فرانسوی‌ش رو نمی‌دونم- و ترانه‌سرای ما در ترانه‌اش این تکه رو بارها تکرار می‌کنه و به‌ش اشاره هم نمی‌کنه که از کجا برداشت شده،یعنی سرقت ادبی. به نظرم وقتی استینگ ترانه‌ای داره که در اون بارها و بارها "خودشه" تکرار می‌شه- متاسفانه هرچی گشتم ترانه رو پیدا نکردم- و ترانه‌سرای ما در ترانه‌ی "خودی" این "خودشه" رو بارها تکرار می‌کنه، یعنی سرقت ادبی. وقتی احمد شاملو در شعری از عبارت "باد سخن‌چین" استفاده می‌کنه و ترانه‌سرای ما در ترانه‌ی "با من از ایران بگو" از مشابه همین عبارت" باد شب‌گرد سخن‌چین" استفاده می‌کنه یعنی سرقت ادبی. برام جالبه که آقای عطایی در ترانه‌ای سروده‌اند "همیشه من دیر می‌رسم" و بعد اشاره کرده‌اند که مشابه این تکه قبلا توسط فرهاد شیبانی سروده شده چطور در باقی موارد سکوت کرده‌اند؟ نمی‌خوام نیت‌خوانی کنم. اما به نظرم اگه آقای عطایی یه جا این‌کار رو می‌کنن و در جاهایی دیگه نه، فقط دلیل‌ش این بوده که قبلا آقای قنبری هم این " همیشه من دیر می‌رسم" رو استفاده کردند و خواستن به نوعی بگن این عبارت متعلق به آقای قنبری نیست.(این قسمت آخر نظر شخصی بنده‌ست و شاید چنین منظوری نبوده. اما برداشت کلی از این رفتار و مشکلات شخصی این دو ترانه‌سرا آدم رو به این نتیجه می‌رسونه. مثل آقای گلرویی که تو پانویس ترانه‌ی "غزلک‌"شون نوشتن غزلک متعلق به فریدون توللی هست)

احسان گفت...

امیر جان!

امیدوارم "جناب محمد" خطاب کردن ِ بنده اتفاقی بوده باشد، وگرنه دل‌خوشی‌‌هایی که به گمان افول معرکه‌گیری‌های سالیان گذشته و بهتان‌های فضای مجازی و مسائل مشابه، در حال شکل‌گیری بود، نقش بر آب می‌شود. چون دیری بود بهتان‌هایی از این دست ندیده بودم.

من نمونه‌ی تحلیل شما را در هیچ واکاوی کلاسیکی ندیده‌ام. شما اگر سراغ دارید، آدرس بدهید. این‌چنین سرقت‌شناسی‌هایی را تنها در فضای ترانه دیده‌ام و به نظرم آغازگر این موج شهیار بود. بعد از اتهاماتی که شهیار به یغما وارد کرد (فارغ از وارد بودن یا نبودن آن اتهامات)، کار به ویژه در فضای مجازی به جایی رسید که امروز شما پیش‌پاافتاده‌ترین عبارات، نظیر "تو تنها نیستی" و "کمکم کن" را هم سرقت ادبی تلقی می‌کنید. این تلقی شما را تنها می‌توانم با تلقی شخصی به نام نادر بختیاری مقایسه کنم. روزی در خانه‌ی ترانه، نادر بختیاری به فرزاد حسنی که پشت تریبون ترانه‌ای با مطلع "خداحافظ همین حالا!" را دکلمه می‌کرد، خرده گرفت که حسن شماعی‌زاده هم ترانه‌ای با نام "خداحافظ" دارد!

احسان گفت...

امیر عزیز! با تحلیل شما تقریباً همه‌ی ترانه‌سرایان را می‌توان سارق ادبی نامید. شهیار و ایرج را که شما مجرم دانستید. اردلان هم که در ترانه‌ی "تمنا" گفته است "خاصيت عشق مي‌جوشد از تو" که با محاسبات شما، آن را از "خاصيت عشق را مي‌شناسم" شهیار در ترانه‌ی "به من تكيه كن" به سرقت برده است!
زویا هم لابد از ایرج سرقت کرده است. چون او هم بمانند ایرج نوشته است: "گریه کنم یا نکنم؟"
تورج نگهبان هم گفته است: "فریادها بر باد شد، فریادِ زیر آب شد" پس از "فریاد زیر آب" ایرج سرقت کرده است.
و بسیار مثال‌های دیگر.
خوب! وقتی شما فرمولی را پیش رو بگذارید که طبق آن همه سارق شوند، قبح سرقت آیا نمی‌ریزد؟ گمان نمی‌کنید تعریفتان از "سرقت ادبی" قدری غیرمنطقی‌ست؟

ضمناً سخن‌چین بودن، نسبتی است که از قدیم به باد می‌دادند و محدود به شاملو و ایرج نمی‌شود. سلمان ساوجی در قرن هشتم چنین گفته است:
هم‌دم باد است و راز دل نمی‌گوید به باد
باد غمّاز است و می‌ترسم حکایت وا کند
بهتر می‌دانید که غماز در این‌جا به معنی سخن‌چین است.

امیر گفت...

امیدوارم خودتون یا دیگران متوجه فاصله‌ی مثال‌هایی که من زدم و موارد که شما برشمردید باشند که به نظرم از زمین تا آسمانه. خوب بود شما به جای نفی نظر من و اوردن مثال‌هایی که فرسنگ‌ها از مثال من فاصله داشت، تعریف‌تون از سرقت ادبی رو مطرح می‌کردید تا اگه قراره بحثی شکل بگیره- چون به نطرم مبحث مهمیه- بهتر جلو بریم و یه مقدار سطح بحث بالاتر از این بیاد که باد غماز همان باد سخن‌چینه پس قبل از شاملو هم مورد استفاده قرار گرفته و در نتیجه مسئله‌ای متوجه آقای جنتی نیست. این به تعبیر من بچه‌بازی‌ها- ببخشید بابت این عبارت- رو آقای گلرویی شروع کردن با اون مثال خنده‌دار غزلک. در هر صورت بنده به شخصه به تعریفی که شهیار قنبری از سرقت ادبی داره با مصداق‌هایی که به میون اورده معتقد هستم و با همین دیدگاه اعتقاد دارم اگه به دید شهیار غزلک و تصور کن و کمکم کن سرقت ادبیه، راه من و تو تنها نیستی هم جز سرقت‌های ادبی دسته‌بندی میشه. حال اگه شما قائل به این نگرش نیستید، نگاه خودتون رو طرح کنید.
نکته‌ی دیگر که فکر می‌کنم باید از حمید عزیز برای دونستن صحت و سقم‌ش کمک بگیریم مربوط میشه به ترانه‌ی گریه کنم یا نکنم؟ من پیش از این شنیده بودم زویا این ترانه رو تحت تاثیر ترانه‌ی مشابه جنتی عطایی و به نوعی در جواب اون ترانه سروده و قرار بوده که در آلبوم آخرین خبر منتشر بشه. که به دلیل اختلافات زویا و گوگوش این اتفاق نمی‌افته و ترانه چله‌نشین شهیار روی آهنگی که مربوط به گریه کنم یا نکنم؟ بوده قرار می‌گیره و چند سال بعد خانم گوگوش اون ترانه رو این‌بار برای آهنگ‌سازی به بابک امینی می‌سپاره که در قالب آلبوم جدید خانم گوگوش عرضه میشه. اما جدیدا من در برنامه‌ای در شبکه‌ی من و تو 1 دیدم که خانم گوگوش ادعا کردن زویا قبل‌ از جنتی عطایی این ترانه رو سروه و جنتی عطایی تحت تاثیر زویا بوده. ( که به نظرم اگر این مسئله بدون اجازه بوده باشه سرقت ادبی محسوب میشه؛ چه زویا اول سروده باشه چه جنتی عطایی)

احسان گفت...

امیر جان!

به باور من انتحال و سلخ را می‌توان با درصد بالایی از قطعیت در زمره‌ی سرقات ادبی قلمداد کرد. ولی ما مسئله‌ای به نام توارد هم داریم که به شدت در مورد استفاده از عبارت رایجی نظیر "کمکم کن" و حتی "نه، تو تنها نیستی" صدق می‌کند. این‌که دو ترانه‌سرا در دو سوی جهان در ترانه‌ای از عبارت "کمکم کن" استفاده کنند و این جمله را در ترانه‌شان تکرار کنند اتفاق خیلی عجیبی‌ست؟ به نظر من که اصلاً نیست. ضمن این‌که مسئله‌ای که گویا اصلاً بدان توجه ندارید این است که اتهام وارد آوردن نیاز به اثبات دارد (منظور مسلماً اثبات حقوقی نیست). یعنی مسئله‌ی سرقت ایرج از بیتلز این‌قدر برایتان ملموس است که احتمال توارد نمی‌دهید؟ متأسفانه در این‌گونه موارد نه من می‌توانم اثبات کنم که ایرج از بیتلز سرقت نکرده است، نه گمان کنم شما بتوانید ادله‌ی قانع‌کننده‌ای بر رخ دادن سرقت بیاورید. تنها باید توجه داشته باشیم که در این‌گونه موارد باید منصفانه و بااحتیاط قضاوت کرد.
در مورد مثال‌هایم هم معتقدم مثال‌های من در امتداد مثال‌های شما و هم‌جنس مثال‌های شما بود. وقتی شما ترکیب وصفی ساده‌ای مثل "باد سخن‌چین" (تازه با سابقه‌ی معنایی ِ تاریخی) را سرقت محسوب می‌کنید، "خاصیت عشق" و "فریاد زیر آب" نمی‌توانند سرقت باشند؟ "گریه کنم یا نکنم؟" را هم که معترفید که سرقت است و من البته معتقدم هیچ‌کدام این‌ها سرقت نیست.
ضمناً باید از گوگوش پرسید: ایرج چگونه باید از ترانه‌ی زویا که چند سال پس از ترانه‌ی ایرج انتشار یافته است باخبر باشد؟

امیر گفت...

امکان توارد هست اما همان‌طور که من نمی‌تونم سرقت ادبی رو ثابت کنم، توارد هم قابل اثبات نیست؛ اما میشه نشانه‌ها رو کنار هم چید و گزینه‌ی محتمل رو انتخاب کرد. اگه ترانه‌ی Help متعلق به یک گروه ناشناس بود مسلما احتمال توارد رو می‌دادیم. اما بیتلز گروه محبوب جوانان دهه‌ی 1970 بوده. مسلما جنتی‌عطایی هم این ترانه رو شنیده. یا مثلا ژاک برل خواننده‌ی محبوب شهیار قنبری‌ست که بارها و بارها ترانه‌هاش‌و در برنامه‌اش پخش کرده. پس با درصد بالا می‌شه حدس زد ترانه‌ی «تو تنها نیستی، جف» رو هم شنیده باشه. همین‌جوری که یغما گلرویی حتما ترانه‌ی تصور کن گروه بیتلز رو شنیده. امیدوارم این شباهت تنها یک کلمه یا عبارت باعث نشه ما به سارقان ادبی حق بدیم. چون یغما گلرویی هم مدعی شده بود ترانه‌ی تصور کن من ربطی به ترانه‌ی گروه بیتلز نداره.
در مورد باد سخن‌چین یا مواردی از این دست؛ این توضیح و دلیل شما همون‌طور که گفتم من‌و یاد توجیه یغما گلرویی درباره‌ی غزلک میندازه. شاید فریدون توللی سال‌ها پیش از شهیار قنبری از کلمه‌ی غزلک استفاده کرده باشه اما اگه آقای گلرویی ذره‌ای صداقت به خرج می‌داد حتما اعتراف می‌کرد که تا پیش از اتهام‌زنی‌ها و اعتراض‌های شهیار قنبری، خودش هم اون شعر توللی رو نخونده بوده اما ترانه‌ی شهیار رو حتما شنیده بوده.
دوست عزیز! شما مثلا فریاد زیرآب رو مثال می‌زنی. در حالی که فریاد زیرآب به عنوان کنایه‌ای از فریادی که به جایی نمی‌رسه در فرهنگ عامه‌ی ما عبارت رایجی بوده. یا خاصیت عشق عبارت خاص و ویژه‌ای نیست که به ذهن دو نفر نرسه. اما مثلا اسم کتاب شهیار قنبری "درخت بی‌زمین" هست و اردلان سرفراز در ترانه‌ای دقیقا از همین عبارت استفاده کرده؛ آیا این سرقت ادبی نیست؟ یا باید دوباره احتمال توارد رو بدیم؟ یا بیایم بگیم در فلان متنی که متعلق به قرن هشتمه عبارت شجر بی ارض! استفاده شده پس این نمی‌تونه سرقت ادبی باشه.
توارد حتما رخ می‌ده و می‌تونه متداول باشه. ما جای ترانه‌سراها نیستیم که بتونیم با قطعیت بگیم توارد رخ داده یا سرقت ادبی؛ اما با توجه به شواهد می‌تونیم حدس بزنیم. مثلا آقای گلرویی در ترانه‌ای تحت عنوان" آخرین خدانگه‌دار" در قسمتی سروده‌اند:
قاصدک چه خوش خبر بود
بعدها من در ترانه‌ی خواننده‌ای به اسم دلارام شنیدم که دقیقا همین قاصدک چه خوش خبر بود خوانده شده و زمان اجراش هم برمی‌گرده به قبل از سرودن اون ترانه توسط یغما گلرویی. من می‌تونم بپذیرم گلرویی ترانه‌ی مهجوری از دلارام رو نشنیده و این‌جا توارد رخ داده اما هرگز باورم نمی‌شه یک جوان ترانه‌سرا در دهه‌ی هفتاد میلادی یکی از معروف‌ترین ترانه‌های بیتلز رو نشنیده باشه یا شهیار قنبری از مشهورترین ترانه‌ی فرانک سیناترا بی‌خبر باشه.
به نظرم آقای عطایی خیلی راحت می‌تونستن "همیشه من دیر می‌رسم" رو هم به نام خودشون ثبت کنن و بعدا ما هم نتیجه بگیریم توارد بوده. یا شهیار می‌تونست دختر ناز چشم‌سیاه رو تو ترانه‌ی کودکانه به نام خودش تموم کنه و به وام گرفتن از شاملو اشاره نداشته باشه و ما باز احتمال توارد رو بدیم. به نظرم هنرمندان ما باید همیشه مثل اون دو مورد بگن از کجا تاثیر گرفتن؛ به خصوص در مواردی که کاملا خاصه.
بذارید یک مثال دیگه بزنم و کامنت طولانی‌ام رو تموم کنم. آقای عطایی ترانه‌ای دارن به نام " گل بارون زده" در قسمتی سرودن:
می‌شکنم پژمرده می‌شم "نذار اشکات‌و ببینم"
چند سال بعد آقای قنبری در ترانه‌ی غزلک سرودند:
نداز از غزل بیفتم "نذار اشکات‌و ببینم"
بعد در یک ترانه به آهنگ‌سازی آندرانیک که توسط هاتف اجرا شده و به گمانم بازخوانی باشه-چون با صدای یک خواننده‌ی ناشناس هم شنیدم‌ش- به اسم نازنین که در قسمتی از اون می‌شنویم:
نازنین‌م نازنین‌م
امروزو محتاج این‌م
لحظه‌ای بی‌تو نباشم
"نذار اشکات‌و ببینم"
- که امیدوار حمید عزیز اطلاعی درباره‌ی سال انتشار این آهنگ و ترانه‌سراش داشته باشه-
خب در چنین موردی من کم و بیش می‌تونم بپذیرم که توارد رخ داده. چون یک جمله" نذار اشکات‌و ببینم" جمله‌ی اون‌قدر خاص و ویژه‌ای نیست که امکان‌ش نباشه به سه ذهن سه آدم متفاوت نرسه. گرچه در این مورد هم با اطمینان نمی‌شه نظر داد و حکم صادر کرد.
حالا شما بفرمایید اگه فردا معلوم شد که قصه‌ی مورد ادعای آقای بابک افشار وجود خارجی داره اما شهیار قنبری منکر خوندن‌ اون قصه شد؛ ما باید چه کنیم؟ باید با استفاده از گزینه‌ی توارد کوتاه بیایم؟ یا احتمالات دیگه رو هم در نظر بگیریم؟

فراز گفت...

آقا حمید با تشکر از اینکه جواب منو دادید ...در ضمن از اونجا که من یک فایل تمرینی از داریوش و پرویز مقصدی در رابطه با ملودی مار در محراب در ارشیو به هم ریختم ام پیدا کردم0البته با کلامی کاملا متفاوت و غیر حرفه ای) و بر این باور هنوز هستم که این آهنگ توسط خود مقصدی برای اجرا به داریوش سپرده شده و این حرف قابل اثباته

امیر گفت...

این آهنگ تمرینی که آقای فراز میگن رو منم شنیدم.
فراز جان! کلامی که اون‌جا داریوش و پرویز مقصدی دارن تمرین می‌کنن، جاهایی‌ش شبیه به همین ترانه‌ی اشک من که شهره خونده نیست؟
من جدیدا یک اجرای بدون آهنگ از ترانه‌ی نماز با صدای داریوش شنیدم که در آخرش داریوش شروع می‌کنه به خوندن ترانه‌ی دیگه‌ای با کلامی این‌چینی:
هنوزم نفس دارم هنوزم خون تو رگامه
مشابه همین کلام رو سال‌ها بعد خشایار اعتمادی در آلبومی تحت عنوان دلشوره خوند. گویا این ترانه‌ سروده‌ی جنتی عطایی هست با آهنگ بابک بیات. که امکان اجراش توسط داریوش پیش نمیاد و سال‌ها بعد اعتمادی اون‌و اجرا می‌کنه؛ گرچه در آلبوم دلشوره نام ترانه‌سرا اکبر آزاد ذکر شده.

حمید گفت...

فراز عزیز
گویا باید یک بار دیگر زحمت ارسال لینک این اجرا را نیز بکشید.
امیر عزیز
متن ترانه همسفر اجرا شده توسط خشایار اعتمادی بازسازی شده از سوی اکبر آزاد است. آنگونه که اکبر آزاد در مصاحبه ای اشاره کرده بود تنها یک یا دو بیت ترانه از ایرج جنتی عطایی است که در کتاب "مرا به خانه ام ببر" کلیت ترانه به نام ایرج ثبت گشته. ای کاش ایرج متن اصلی و نوشته شده ی ترانه توسط خودش را بیرون می داد.
ضمنا ماجرای اجرای ترانه نماز توسط داریوش همچنان برای من مبهم است !

امیر گفت...

متاسفانه من در جریان ابهام شما در باب ترانه‌ی نماز نیستم. اما من دو اجرا از ترانه‌ی نماز با صدای داریوش شنیده‌ام. یکی با موزیک و یکی بدون موزیک. فکر می‌کنم اجرای با موزیک رو شنیده باشید اما اجرای بدون موزیک شاید کم‌تر شنیده باشه که در این لینک می‌تونید بشنوید.
http://www.4shared.com/get/-dRC7nqy/Dariush_Namaz_Bedoone-Ahang___.html;jsessionid=39FC2CE8D7146B333FB1FEC6CBB9ABDA.dc278
در انتهای همین فایله که داریوش قسمتی از ترانه‌ی همسفر رو می‌خونه که لااقل این یه تکه رو خشایار اعتمادی هم دقیقا اجرا کرده. جنتی‌عطایی هم در مصاحبه‌ای که با شهیار قنبری در برنامه‌ی قدغن‌ها داشت گفت این ترانه با تغییراتی و به اسم اکبر آزاد منتشر شده است و دلیل اجرا نشدن‌ش در آن زمان توسط داریوش را پیش آمدن قضیه‌ی دستگیری‌ها عنوان کرد. حتی اگر ترانه‌ها مشابهت زیادی نداشته باشند با توجه به همین اجرای کوتاه داریوش که معلوم می‌کنه ترانه‌ای به اسم همسفر توسط جنتی عطایی سال‌ها پیش سروده شده، نمی‌تونیم به این نتیجه برسیم که اکبر آزاد دست به سرقت ادبی زده؟ اون‌م با همکاری دوست قدیمی جنتی عطایی یعنی بابک بیات.

حمید گفت...

انتشار نام ایرج جنتی عطایی در آلبوم های موسیقیایی که می بایست از فیلتر وزارت ارشاد جمهوری اسلامی در دهه هفتاد عبور می کرد، قدغن بود.لذا بابک بیات چگونه می توانست حتی اگر سراینده ی ترانه ی همسفر ایرج بوده نام او را در آلبوم منتشر کند؟ همان عملی که او مجبور شد بابت ترانه ی شب کشتن انجام دهد و نام شهرام دانش (دائی مانی رهنما) را به عنوان سراینده ی ترانه منتشر کند.
در باب آهنگ نماز نیز همانگونه که مستحضرید اسفندیار منفردزاده در مصاحبه با من، تصریحا همکاری با داریوش در این اثر را کتمان کرد لذا وجود چنین نسخه هایی از اجرای ترانه ی نماز ، همچنان ابهامات موجود را حداقل برای من ثابت نگه داشته است.

احسان گفت...

امیر عزیز!

من دو روز دیگر برای ادامه‌ی بحث بازخواهم گشت. عذر مرا بپذیرید.

امیر گفت...

آنطور که من از مصاحبه‌ی جنتی عطایی با شهیار قنبری متوجه شدم ایشون به آقای بیات بابت اجرای این ترانه‌ها اجازه نداده بودند. درباره‌ی ترانه‌ی شب کشتن تاکید داشتن که نباید حتی یک کلمه از ترانه سانسور بشه اما ترانه سانسور شده و با اسم یک ترانه‌سرا درگذشته منتشر میشه. درباره همسفر که فکر می‌کنم کار غیراخلاقی‌تری صورت گرفته. چون این ترانه از زمان‌های گذشته در اختیار بابک بیات بوده. مثل اینکه در یکی از آلبوم‌های نیما مسیحا هم ترانه‌ای از جنتی عطایی به اسم شخص دیگری منتشر شده. متاسفانه همین کارهای غیرمسئولانه فضای کدر و پرابهام ترانه رو مبهم‌تر و تیره‌تر می‌کنه. متاسفانه کسانی که در این زمینه کار کردند و می‌کنند زیاد نسبت به حقوق معنوی مولف حساسیت ندارن.

فراز گفت...

درسته امیر عزیز این کار تغریبا همان ترانه ای است که شهره خونده وصدا ی خود مقصدی است ( قابل ذکر که صدای خوندن مقصدی تا حدودی شبیه صدای نبی زاده است و این اشتباه در بعضی ها بوجود اومده) و در آخر کار داریوش با مقصدی همراهی میکنه حتی مقصدی میگه که ملودی من خیلی بهتر از این ترانه هستش من لینکی پیدا نکردم اگه تونستم خودم به زودی آپلود میکنم

امیر گفت...

فراز جان! من مشابه همین ترانه‌ای که شهره خونده رو با اجرای نبی‌زاده و یک خانم در ان‌آی‌تی‌وی دیده‌ام. یعنی اشتباهی در باب شباهت صدا نبوده. گویا این‌طور که حمید عزیز گفت نبی‌زاده برخی از آثار مقصدی رو اجرا کرده.
فکر کنم در قسمتی از تمرین داریوش و مقصدی، یکی از این دو نفر می‌گه ترانه خوب نیست و شب که "اردلان" رو دیدم به‌ش می‌گم رو موزیک کلام بهتری بنویسه. درست می‌گم یا نه؟ چون من خیلی سال پیش این قطعات تمرینی رو شنیدم.

فراز گفت...

من این تمرین رو آپ کردم اگه اشکالی در لینک بود بگویید که اصلاح کنم کیفیت چندان خوبی نداره ولی از حرفا معلومه که صحبتهای پرویز با داریوش هست اگه اشتباه نکنم یک جا اسم داریوش رو حتی صدا میزنه
http://www.4shared.com/audio/PnInhdeR/daryoosh_parviz__faraz_-1.html

احسان گفت...

امیر عزیز!

یک نکته‌ای که نباید از نظر پنهان بماند، بررسی هدف سرقت ادبی است. یعنی باید ببینیم ترانه‌سرا (یا هر هنرمند دیگری) از سرقت ادبی چه بهره‌ای خواهد برد. به نظر من سرقت ادبی وقتی قابل توجیه خواهد بود که هنرمند بخواهد از بی‌اطلاعی مخاطب استفاده کند و اثری (یا بخشی از اثری) که متعلق به فرد دیگری‌ست را به نام خود منتشر کند. اما موسیقی خاصیت عجیبی دارد و آن قدرت ماندگاری بالا در ذهن است و این معمولاً هم شامل ملودی و هم شامل ترانه‌ی یک آهنگ می‌شود. حال به قول شما باید گزینه‌های محتمل را بررسی کرد. باید دید که به عنوان نمونه: آیا زویا زاکاریان از نوشتن مصرع "گریه کنم یا نکنم؟" قصد این را داشته که از بی‌اطلاعی مخاطب سواستفاده کند تا همگان گمان کنند که این مصرع را خود زویا سروده است؟ به گمان من پاسخ منفی است. چون تنها چند سال قبل این مصرع را همه با اجرای بیژن مرتضوی شنیده‌اند و هنوز در ذهن همگان هست. پس زویا از نوشتن این مصرع بهره‌ای نخواهد برد. حال یا توارد پیش آمده و موقع سرودن این ترانه به یاد ترانه‌ی ایرج نبوده است و یا با علم به این‌که ایرج هم چنین مصرعی دارد، زویا از این مصرع استفاده کرده است.
در شعر کلاسیک هم اگر شاعری بیتی معروف را در شعر خود می‌آورد و اشاره‌ای هم به شاعر اصلی نمی‌کرد، به او خرده‌ای وارد نمی‌کردند. چون مشخص بود که قصد دزدی در کار نیست و مثلاً آن را به پای "تضمین" می‌گذاشتند. مثل حافظ که شعر سعدی و دیگران را به شعر خود راه می‌داد و در برخی موارد هم به دلیل شهرت شعرهای اصلی، نامی از شاعر آن‌ها به میان نمی‌آورد و کسی هم اتهام سرقت به حافظ وارد نمی‌کرد.

شما نظراتتان را درباره‌ی این بخش از عرائضم بفرمایید تا برویم سراغ سایر مسائل مطرح شده. ضمناً دقت بفرمایید که آن‌چه گفتم در رابطه با بررسی سرقت ادبی از منظر تئوری است. منظورم این نبوده است که این تئوری شامل همه‌ی نمونه‌هایی که پیش‌تر درباره‌اش صحبت کردیم می‌شود.

هامون گفت...

سلام
کریس دِ برگ، وقتی میخواست در همان سال های 75-74 میلادی روی آن پروژهء معروفش -Spanish Train and Other Stories - کار کند، با آن هیجان آمیخته با نقدی شییطنت آمیز برخواسته از شور جوانی،همه و همه با هم ننوانست در حاصل کار چیزی بر خلاف آنچه خلق شد رادر پی داشته باشد.
ترانه ای که لحن و طنینش از آغاز تا پایان با دستمایه هایی از Rock باJudas و Gospel style آن هم با نیم نگاهی چالش طلب و بعضاً عصیانگر نسبت به تفکرات عقیدتی؛ برای ترانه هایی از این دست،که عمدتاً برای بیان نقش[باز هم]انفعالی انسان، به یک رنک آمیزی تراژیک سرازیر میشوند، بی شباهت به قسمت میانی همین اثر Webber نیستند.
123 1, 2, 3. 123 1, 2, 3. و این پَـد مدام تکرار میشود.همین قالب کوچک ملودیک در اُورتور دو بخش دارد که اوّلی فشرده و دیگری باز تر است و هر دو قسمت،به نُـتی مشابه ختم میشود.
امّا براستی موسیقی طلاق با اجرای گوگوش هم اینچنین است؟! من در رابطه با خط ملودی اُورتور و اقتباس و تشابه در هر دو کار، با شما و خیلی ها نظری موافق دارم.اما یک انتقاد دارم که چرا ما گاهی به ذهن واژه ها بی آنکه آنرا خوب بشناسیم میتازیم؟ مگر هر جا بگوییم آهنگ! باید حتماً در کنارش تنظیم هم بگوییم؟! اثر Webber در میانه پیگیر همانیست که کمی گفته شد. ولی آهنگ طلاق پس از اُورتور چه میشود؟! چرا باید گوش زیبا شنو خود را بر اثر ذائقه پرورانهء آهنگساز و[بخصوص در اینجا]تنظیم کنندهء بی نظیری چون استاد م. چشم آذر ببندم؟! که در این اثر با آن تنظیم زیبا و هـندسی که با گنجاندن کششی هایی در آواز های شور و بخصوص در دشتی و نغمه آن که به گوش من همان کُرد بیات و نزدیک به آنرا میشنود یا[دعوت به] تجسم میکند،به من ِشرقی حس غرور خاصی را با این ترکیب میبخشد.
اَندرو لوید وِبِر کجا! و آواز دشتی ایرانی کجا؟! حالا جای شکرش باقیست که تعبیر تا حدی گلایه آمیز شما، مؤدّبانه و در راستای آگاهی رسانی بود که حکماً تشکر میکنم.آن برخی دیگر را چه کنیم که با لحنی پر حرارت، کلّیت را نادیده گرفته و جنین وانمود میکنند که گویی دزد گرفته اند!!
دوست عزیزم!
این ترکیب، با آنچه شادروان واروژانِ بی همتا در ترانه وطن با برداشتی از ملودی خوزه فلسیانو انجام داد فرق میکند.برداشت ایده و تم و حتی قالب ملودی مشابه آنچه در ترانه " گل من.." از راستین با آهنگی از استاد زولاند و آن ترانه I Will Survive استفانی، ترانه "جنگل جاری" با برداشت تم ترکی و ترانه "سقوط" با برداشت از اُورتور"بوی خوب گندم" اثر واروژان، هر دو از کار های استاد چشم آذر و برخی دیگر، با یک کاور کردن ِ "ما به ازا" در ریتم و سیلاب برای شعر ترانه بسیار متفاوت است.گویی با این دیدگاه ما سیستماتیک شاعر را استخدام کرده ایم که روی سیلاب احساس پردازی کند!! امّا این کارها از یک شاعر و آهنگساز اصالت گرا ساخته نیست بلکه یک ماشین یا یک هنرور سفارشی قادر به انجام و سایزینگ چنین کارهایی ست.
اگر مواظب دیدگاه های کلّیت نگر خود نباشیم به قطع، جناب کریس د برگ هم که در آغاز گفتم، با توجه به مقارن بودن نیز با این دید گاه در مظان اتهام است (!!).
در پایان اعتراف میکنم که در برابر ستودنی ها بیچاره ام! و محکوم به ستایش! از حرکت زیبای شما در معرفی و یاد آوری همراه با توضیحات پیگیر، تشکر میکنم.
از شما در برقراری و پایداری تان برای این وبلاگ وزین در پاسداشت بزرگان فرهنگ و هنر تشکر میکنم.
لشکری ها در تارخ موسیقی اصیل این دیار نقشی انکار نا پذیر دارند.
همانگونه که چشم آذر ها.. .
سپاس

احسان گفت...

در ادامه‌ی بحث باید به یک نکته اشاره کنم. آن‌چه در بحث سرقت ادبی (یا هنری) باید مدنظر قرار داد، هدف از سرقت است. مگر هدف از سرقت ادبی وانمود کردن ِ این مسئله که اثر مورد سرقت قرار گرفته متعلق به سارق ادبی است، و در امتداد آن بهره‌وری مادی، معنوی و یا هر دو نیست؟
از سویی موسیقی خاصیت اعجاب‌انگیز ِ "ماندگاری در ذهن" را دارد. لذا اغلب به مجرد این‌که ملودی ِ تکراری‌ای شنیده شود، در ذهن زنگی به صدا در می‌آید و شنونده را متوجه تکراری بودن آن می‌کند. این مسئله تا حد زیادی در مورد ترانه هم صادق است.
با این حساب باید دید وقتی مثلاً زویا تنها چندسال پس از "گریه کنم یا نکنم؟" ِ ایرج، همین مصراع را در ترانه‌اش می‌آورد (به فرض که گفته‌ی گوگوش در این مورد درست نباشد) چه هدفی را از آوردن این مصراع دنبال می‌کند. وقتی اغلب مخاطبان ترانه‌ی زویا را می‌شنوند و تلنگری در ذهنشان زده می‌شود و به یاد ترانه‌ای که بیژن اجرا کرده است می‌افتند، آیا بهره‌ای نصیب زویا می‌شود؟ آیا هدف از سرقت ادبی این نیست که از بی‌اطلاعی مخاطب در راستای بهره‌وری مادی یا معنوی سواستفاده شود؟ آیا سرقت زویا از ایرج آن هم وقتی که ترانه‌ای که بیژن اجرا کرده است در ذهن‌ها هست، مصداق "به کاهدان زدن" نیست؟
ممکن است پاسخ این باشد که شاید برخی ندانند و مسائلی شبیه به این. اما درباره‌ی آن دسته از موارد که نه می‌توان بدان‌ها اتهام سرقت زد و نه می‌توان به جرأت رأی به توارد داد، آیا این نکته ملاک مناسبی برای قضاوت نیست؟
یادمان باشد که در شعر کلاسیک هم اگر شاعری از شعر مشهور شعرای پیش از خود مصراع یا بیتی را به شعر خود وارد می‌کرد و از شاعر اصلی نامی به میان نمی‌آورد، کسی بر وی خرده‌ای نمی‌گرفت. مثل حافظ که ابیاتی از شعرای پیشین مثل سعدی در شعرش استفاده کرده است و در بسیاری از این موارد یادی هم از شاعر اصلی نکرده است و کسی هم وی را متهم به سرقت ادبی ننموده است. زیرا همگان (طبیعتاً همگان ِ مخاطب شعر حافظ در آن دوران) می‌دانستند که شاعر اصلی این بیت حافظ نیست و مثلاً آن را به حساب "تضمین" می‌گذاشتند.
هدف من از ذکر این نکته این نیست که بگویم این مسئله در مورد همه‌ی مثال‌هایی که در کامنت‌های گذشته درباره‌اش صحبت کردیم صدق می‌کند. هدفم صرفاً اشاره‌ی تئوریک به این نکته بود که از نظر من نکته‌ی مهمی است.

امیر جان! حال پیش از پرداختن به ادامه‌ی بحث، بد نیست ابتدا نظر شما و سایر دوستان را در مورد این نکته بدانیم و سپس بحث را پی بگیریم.

احسان گفت...

در ادامه‌ی بحث باید به یک نکته اشاره کنم. آن‌چه در بحث سرقت ادبی (یا هنری) باید مدنظر قرار داد، هدف از سرقت است. مگر هدف از سرقت ادبی وانمود کردن ِ این مسئله که اثر مورد سرقت قرار گرفته متعلق به سارق ادبی است، و در امتداد آن بهره‌وری مادی، معنوی و یا هر دو نیست؟
از سویی موسیقی خاصیت اعجاب‌انگیز ِ "ماندگاری در ذهن" را دارد. لذا اغلب به مجرد این‌که ملودی ِ تکراری‌ای شنیده شود، در ذهن زنگی به صدا در می‌آید و شنونده را متوجه تکراری بودن آن می‌کند. این مسئله تا حد زیادی در مورد ترانه هم صادق است.
با این حساب باید دید وقتی مثلاً زویا تنها چندسال پس از "گریه کنم یا نکنم؟" ِ ایرج، همین مصراع را در ترانه‌اش می‌آورد (به فرض که گفته‌ی گوگوش در این مورد درست نباشد) چه هدفی را از آوردن این مصراع دنبال می‌کند. وقتی اغلب مخاطبان ترانه‌ی زویا را می‌شنوند و تلنگری در ذهنشان زده می‌شود و به یاد ترانه‌ای که بیژن اجرا کرده است می‌افتند، آیا بهره‌ای نصیب زویا می‌شود؟ آیا هدف از سرقت ادبی این نیست که از بی‌اطلاعی مخاطب در راستای بهره‌وری مادی یا معنوی سواستفاده شود؟ آیا سرقت زویا از ایرج آن هم وقتی که ترانه‌ای که بیژن اجرا کرده است در ذهن‌ها هست، مصداق "به کاهدان زدن" نیست؟
ممکن است پاسخ این باشد که شاید برخی ندانند و مسائلی شبیه به این. اما درباره‌ی آن دسته از موارد که نه می‌توان بدان‌ها اتهام سرقت زد و نه می‌توان به جرأت رأی به توارد داد، آیا این نکته ملاک مناسبی برای قضاوت نیست؟

احسان گفت...

یادمان باشد که در شعر کلاسیک هم اگر شاعری از شعر مشهور شعرای پیش از خود مصراع یا بیتی را به شعر خود وارد می‌کرد و از شاعر اصلی نامی به میان نمی‌آورد، کسی بر وی خرده‌ای نمی‌گرفت. مثل حافظ که ابیاتی از شعرای پیشین مثل سعدی در شعرش استفاده کرده است و در بسیاری از این موارد یادی هم از شاعر اصلی نکرده است و کسی هم وی را متهم به سرقت ادبی ننموده است. زیرا همگان (طبیعتاً همگان ِ مخاطب شعر حافظ در آن دوران) می‌دانستند که شاعر اصلی این بیت حافظ نیست و مثلاً آن را به حساب "تضمین" می‌گذاشتند.
هدف من از ذکر این نکته این نیست که بگویم این مسئله در مورد همه‌ی مثال‌هایی که در کامنت‌های گذشته درباره‌اش صحبت کردیم صدق می‌کند. هدفم صرفاً اشاره‌ی تئوریک به این نکته بود که از نظر من نکته‌ی مهمی است.

امیر جان! حال پیش از پرداختن به ادامه‌ی بحث، بد نیست ابتدا نظر شما و سایر دوستان را در مورد این نکته بدانیم و سپس بحث را پی بگیریم.

فراز گفت...

من نمی دونم شاید پیام قبلیم نرسیده ولی به هر حال این تمرین مقصدی و اقبالی تقدیم شما با تشکر اگه خدشه ای در لینک بود اعلام کنید که اصلاح کنم http://www.4shared.com/audio/PnInhdeR/daryoosh_parviz__faraz_-1.html

حمید گفت...

هامون عزیز
توجه شما را به چند نکته جلب می کنم:
این مقاله و طرح موضوع سرقت هنری خاصه پیرامون آهنگ طلاق ، به معنای کم رنگ جلوه دادن سابقه هنرمندی چون منوچهر چشم آذر نیست.کارنامه ی هنری او و آندرانیک موید این نکته است که در تاریخ موسیقی پاپ ، نقش بسیار موثری در حوزه تنظیم ایفا نموده اند.
اما سابقه ی پربار هنری هیچ هنرمندی ، توجیهی عقلانی و اخلاقی در عملکردی غیراخلاقی و غیر حرفه ای نیست.
حتی اگر چشم آذر تنها و تنها اوور تور آهنگ وبر را برداشت کرده و تنظیم مجدد اثر وبر توسط چشم آذر به روایت شما مبدل به اثری شرقی و ادغام شده در دستگاه های موسیقی سنتی ما گردیده به باور من همچنان ایشان در مظان اتهام سرقت هنری قرار دارند.
این توجیه بسیار غیرحرفه ای است اگر ما مجاب شویم که تنها اورتور از آن وبر است و دیگر خطوط ملودی و تنظیم زاییده ی ذهن چشم آذر است آنگاه این پرسش مطرح می شود که چرا چشم آذر از منبع اولیه خود سخنی به میان نیاورده؟ یعنی در واقع همچنان صورت مسئله پابرجاست.
تبرئه کردن چشم آذر با این توجیه که کریس دبرگ هم چنین کرده آِیا پذیرفتنی است ؟
در همین مقاله ترجمه شده می خوانید که حتی خود آندره لوید وبر هم از سوی کسی چون روجر واترز عضو سابق پینک فلوید متهم به سرقت هنری است؟
نظریات مطرح شده از سوی بسیاری از دوستان در این مقاله نیز در مذمت موضوعی چون سرقت هنری است .

حمید گفت...

فراز عزیز
سپاس بیکران از این لطف شما بابت آپلود کردن این نسخه ی بی نظیر و استثنایی.
نخست این که خیلی کنجکاو شدم که بدانم این نسخه ی تاریخی را از کجا یافته اید؟
منحصر به فرد است و چه کسی ضبط کرده این جلسه ی تمرینی را. فوق العاده است.
افسوس که دیگر پرویز مقصدی در میان ما نیست و صد افسوس که 30 سال سکوت کرد.
نسخه ی تمرینی داریوش و پرویز مقصدی همان ترانه ی "اشک من " است که البته با اندکی تغییر و اصلاح از سوی مسعود هوشمند با صدای شهره منتشر شده است.
این سند ثابت می کند که ترانه ی "اشک من " توسط پرویز مقصدی نخست با صدای داریوش تمرین شده است اما به هر روی این اثر با صدای شهره برای نخستین بار در سال 56 منتشر شد.ضمنا این سند پاسخ اولیه ایرج جنتی عطایی را تا حدودی تایید می کند.(پاسخ ایرج را به زودی منتشر خواهم کرد)
صحبت های ردوبدل شده میان تمرین نیز شنیدنی است .
پرویز مقصدی در زمان تمرین با داریوش می گوید:
« حالا این اسکلتشه دیگه ، ولی کوک نمی کنه این لامصب آدمو ، ملودی من قشنگ تر از شعر اینه »
یا در جای دیگر در زمان خواندن مصرع
« نه مجنونم نه دلداده که بغضم بغض فریاده» به داریوش می گوید:
«تحریر آخری رو نده که به دومی برسی دیگه »
و داریوش می گوید: کدوم ، کجا؟
پرویز مقصدی: بغض فریاده ، اینو.

متن ترانه تمرینی پرویز مقصدی و داریوش

اشک من:
کلام:مسعود هوشمند
من آن سرخورده طوفانم که افتادم به بیراهه
مثال بخت کوتاهم دو دوستم از تو کوتاهه
مث شبهای بی مهتاب دل خاموش من تنهاست
شکسته کاسه صبرم دلم در وحشت فرداست
همیشه ضربه ی کاری ز پیش و آشنا خوردن
چشیدم زهر تنهایی ،همیشه پشت پا خوردن
اگه دیدی که اشک من به روی گونه افتاده
نه مجنونم نه دلداده که بغضم بغض فریاده
دو دست خالی و سردم تهی از نور امیده
منم دریای بی ساحل طلوعم مرگ خورشیده
اگه مثل مسافرها غریب جاده ها هستم
نه افتاده نه مجنونم اسیر لحظه ها هستم
من آن شبگرد پر دردم که افتادم به بیراهه
مثال بخت کوتاهم دو دستم از تو کوتاهه

ضمنا قابل ذکر است که ابیات منتشسر شده تا حدودی جابجا شده اند.

همیشه غایب گفت...

توضیح از حمید:
این کامنت از سوی دوستی به نام "همیشه غایب " از طریق ایمیل برایم ارسال شد .البته نظر این دوست پیرامون مطلب بازخوانی یک پرونده( نماز در گفتگو با اسفنیار منفردزاده) است و از آنجایی که پرسش هایی را از کیارش عزیز طرح نموده اند در این قسمت هم آن را بازپخش می کنم.

درود. سپاس به خاطرِ دلواره ها, که جان پناهی ست برای سیرِ سرزدنِ آنانی که در این دنیای دروغ به دنبالِ نابِ حقیقتند.
چرا که تاریخ همیشه در بیانِ حقیقت در بیشترِ موارد, سرباز زده و شوربختانه به دستِ تاریخ نویسانِ غیرِ متعهد تحریف شده و آنچه که خود دوست می داشته اند نگاشته اند و به خوردِ آیندگان داده اند !
نکته هایی را که می خواهم یادآوری کنم اینه که:

1- شما چرا اجرای « نمازِ » زنده یاد « فریدونِ فروغی » را با اجرای خانمِ « رامش » یکی می دانید, آن دو اجرا دو مقوله جدا از همند! اگر در اجرای « نماز» خانمِ « رامش » , کمی دقت شود « شهیار قنبری » برای اولین بار ( تا آن جا که اطلاعاتم قد می دهد ) با ظرافت و زیرکی شاعرانه اش, ترانه را در حال و هوای آواز خوان, بنا به مرد یا زن بودن تغییراتی را در آن داده و به اجرا سپرده است. در اجرای خانم « رامش » انتهای آن این گونه اجرا می شود:

اگه دخترای تو قصه بدونن که اين جايی برای بُردنِ تو با اسب بالدار می تازن

در حالی که در اجرای زنده یاد « فریدون » انتهای آن این گونه اجرا نمی شود:

اگه مردای تو قصه بدونن که اين جايی برای بُردنِ تو با اسب بالدار می تازن

2- دراین دو اجرا که با تنظیم های مختلفی به اجرا درآمده, در انتهای آن ها,سطرِ « نفسِت شعرِ بلندِ بودنه / با تُو بودن بهترين شعرِ منه » خوانده نمی شود ولی فکر کنم در اجرای غیر استودیویی « داریوش » (که به باورِ من, اصلا فکر نکنم داریوش آن را اجرا کرده باشد!! چراکه در دهه ی 60 در لاهیجان, آوازخوانی به نامِ « ارسلان یاورزاده » که صدایی فوق العاده نزدیک به داریوش داشت و از مقلدانش نیز بود , « نماز » را به سبکِ داریوش اجرا می کند و سطرِ « نفسِت شعرِ بلندِ بودنه / با تُو بودن بهترين شعرِ منه » را نیز در انتها اجرا می کند. اخیرا دوستی در تهران آن اجرا را در کارهای فریدون به من داد و گفت که داریوش هم « نماز » را خوانده است, آن را که گوش کردم دیدم همان آوازه خوانِ لاهیجان است! وجود آوازه خوان دیگری به نامِ « یاور اقتداری» نیز نباید در این بین نادیده انگاشته شود. شاید هم اجرایی که دردستِ شماست نسخه ی دیگری ست!!) شما اگراز این مهم اطمینان دارید که آن را « داریوش» اجرا کرده , دلیلی بر این ادعا بیاورید بسیار خوشحال خواهم شد.

3- نکته دیگری که می خواهم برای اولین بار آن را بیان کنم اینه که: در اجرای اجباری " نياز" در برنامه ی تلويزيونی شوی رنگارنگ که توسطِ « فریدون » اجرا شد, فريدون با جسارت به عنوانِ اعتراض به این سانسورِ اجباری ساواک, هنگامِ
لب خوانیِ اين ترانه, در پارتِ اولِ اجرایش, کلمه ی « نماز» را به جای « نیاز» ادا می کند! که این مهم جای تقدیرِ بسیار دارد و نباید نادیده انگاشته شود. و قابلِ توجه ی آقای « اسفندیار منفرد زاده » که این قدر به خود جسارت توهین به « فریدون » عزیز را ندهند و او را چونان « فرهاد » , نکوبند ( اشاره به برنامه ی امسالِ مهر ماهِ بی بی سی) چرا که این سرِ ناسازگاری داشتنِ
« فریدون » بود که او را تا به این حد در بایکوت شدنِ آثارش حتا بعدِ رهایی اش از تخته بندِ تن و 2 بار شکسته شدنِ سنگِ قبرش و جدیدا هم به سیم خاردار کشیده شدن و قفل کردنِ درِ ورودی قریه ی « قرقرک » که هیچ کس دیگر نمی تواند حتا بدونِ وسیله ی نقلیه بر سرِ مزار حضور یابد!! که دلایلی براین مدعاست.

همیشه غایب گفت...

4- در ضمن ازآقای « KIYAARASH » که گفته بودند:

« البته فراموش نکنیم که یکسال پیش از اجرای "نماز" یعنی سال 50 رامش و فریدون فروغی دست به اجرای دوصدایی ترانه "ماهی خسته من" زدند که در همان سال به صورت تک صدایی و توسط "فریدون فروغی" اجرا و منتشر شد البته مشخص نیست این ترانه ابتدا به صورت دوصدایی منتشر شده یا تکصدایی.ولی به هر روی شاید بتوان اجرای خانم رامش از "نماز" را به همکاری یکسال قبل ایشان با فروغی مربوط دانست. »

توضیحاتِ بیشتری می خواهم, آیا مدرکی براین ادعایشان دارند یا نه؟ بسیار دوست می دارم که بگویند این مهم آیا در سالِ 50 اتفاق افتاده بود یا 51 ؟ چرا که « فرشید رمزی » در اوایل 1351 با « داریوش » مشکل پیدا می کند و به ديگران مي سپارد كه خواننده ی آدمك را پيدا كنند. فریدون در آن زمان بعدِ اجرای « آدمک و دیوانه ی من » دوباره به شیراز برمی گردد. آن جا با
« آرش سزاوار» ( ترانه سرای زندونِ دل و غمِ تنهایی) آشنا می شود. فریدون سپس از طريق دستيار ِفرشيد رمزي به برنامه شش و هشت راه مي يابد و با « ویلیام خِنو» آهنگسازِ « ماهی خسته ی من » نیزآشنا می شود واولین کارش را (زندونِ دل) در بهارِ 51 اجرا می کند در حالی که بنا به گفته های شما اگر « ماهی خسته ی من » در سالِ 50 خوانده می شده با تاریخ جور درنمیاد. سالِ انتشارِ صفحه ی « ماهی خسته ی من» فریدون فکر نکنم سال 53 باشد آیا شما از تاریخِ دقیقِ انتشارِآن اطلاع دارید ؟ آیا قبل از
« نماز» است یا بعدِ آن؟ آیا اجرای دو صدایی که گفتید حقیقت دارد؟ خانم « رامش » آیا صد در صد آن را اجرا نموده اند یا نه؟ شاید منظور همان اجرای سه نفره ی (فریدون – نلی – داوود افشاری! ) است !!
در ضمن نباید از یاد برد که خانمِ « گوگوش » نیزدر اجرایی متفاوت در شعر و آهنگ, « ماهی خسته ی من » را به اجرا
می رساند ( که ملودی آن قدیمی تراست) اگر کسی اطلاعی دارد مرا از ابهام بیرون آورد که کدام یک زودتر آن را اجرا کرده اند و چرا کلام در اجرای این دو متفاوت است؟ در ضمن شاعرِ این ترانه « میرزالو » است نه ویلیام ! ( شوربختانه به اشتباه تا به امروز در تمامِ نشریات, شاعر را ویلیام ذکر کرده اند ) آیا « میرزالو» با خواننده ی دیگری نیز کار دارد؟ اصلا از ایشان در
هیچ جا اسمی نیامده آیا او را می شناسید که چه کسی ست؟ به باورداشتِ من اجرایی دیگر و قدیمی تر از اجرای فریدون از « ماهی خسته ی من » که در بازار وجود دارد باید موجود باشد. آیا کسی در این مورد اطلاعی دارد ؟

5- صفحه یی که در بازار موجود است همان اجرای « نماز» است نه « نیاز» و تا آن جایی که اطلاع دارم « نیاز» هیچ گاه به صفحه تبدیل نشد و سالِ 53 درشوی رنگارنگ و کاست برای اولین بارمنتشر شد. مگر این که دوستان خلافش را ثابت کنند که برای من جای تقدیرِ بسیار را دارد.

امیر گفت...

ادعای "همیشه غایب" یک نکته‌ی مبهم داره. ایشون گفتن داریوش ترانه‌ی نماز رو اجرا نکرده و این اجرا مربوط هست به آقایی به نام "ارسلان یاورزاده". می‌دونیم که در ترانه‌ی نماز نسخه‌ی منتسب به داریوش این سطر" نفس‌ت شعر بلند موندنه/ با تو بودن بهترین شعر منه" موجود است که در اجرای فریدون و رامش نیست. می‌دانیم این قسمت در کتاب "دریا در من" وجود داره و شهیار قنبری هم در اجرای زنده‌ی ترانه‌ی نماز این قسمت رو اجرا می‌کنه. حالا سوال اینه که آقای "ارسلان یاورزاده" از کجا از این قسمت ترانه که در اجراهای فریدون و رامش موجود نیست اطلاع داشتند؟ آن هم در دهه‌ی شصت که هنوز نه کتاب ترانه‌های شهیار موجود بوده نه اجرای زنده‌ی شهیار. نکته‌ی دوم برمی‌گرده به اجرای دومی که از نماز هست با صدای منسوب به داریوش؛ اجرای بدون آهنگ. در انتهای اون آهنگ داریوش قسمتی از ترانه‌ی "همسفر" را اجرا می‌کنه. می‌دونیم که این ترانه هرگز با صدای داریوش پخش نشده. اگه فرض بگیریم که اجرای بدون آهنگ هم کار آقای "ارسلان یاورزاده" هست باید پرسید ایشون در دهه‌ی شصت از کجا به ترانه‌ی همسفر دسترسی داشتن؟ - این ترانه‌ی اولین‌بار در نیمه‌ی دوم دهه‌ی هفتاد با صدای خشایار اعتمادی منتشر شد-
حمید جان! شما درباره‌ی اجرای ترانه‌ی نماز سوال کرده‌اید؟ خود داریوش چه پاسخی داده؟ آیا پذیرفته که آن اجراها متعلق به اوست یا نظر دیگه‌ای داره؟

فراز گفت...

حمید عزیز من هم مانند شما این پرسشها را دارم وفکر می کنم چنین سند تاریخی که به جا مانده از روی شانس و اقبال بوده است چون ما کلا استاد از بین بردن و از دست دادنیم ...به هر جهت این تمرین که اتفاقا بیش از این دوازده دقیقه(اگه لازم دونستید بقیه هم آپلود میکنم) هم هست مربوط به چندین سال پیش است که من به صورت پیگیر به دنبال اثار داریوش می گشتم و در تبادل اثار کمیاب داریوش با دوستان اینترتی وغیر اینترنتی و ورفتن از این پاساژ به اون مغازه نصیبم شد اگر چه فکر نکنم امروز دیگه چیز زیاد کمیابی باشه بعلت همون تبادلهای فراوان که انجام میشد با تشکر

فراز گفت...

امیر عزیز واقعا در رابطه با ترانه نماز صحبتهای قابل استنادی ارائه دادند من با نظر ایشون موافقم بخصوص که من اگه اشتباه نکنم چهار اجرا از این ترانه را با صدای شبیه داریوش شنیده ام خب پس احتمال میدم که حد اقل یکی از این اجراها از خود داریوش باشه

حمید گفت...

همیشه غایب عزیز
پیرامون اجرای داریوش از ترانه نماز به باور من سند منتشر شده در هفته نامه اطلاعات هفتگی 1351 خود گویاترین و معتبرترین منبع موجود است . توضیحات امیر عزیز نیز کاملا صحیح است . شاید در میان اجراهای موجود ، اجرایی نیز از یکی از مقلدین موجود باشد اما این دلیلی موجه برای نادیده انگاشتن کلیه ی نسخه های موجود نیست.
ضمنا در بند پنجم نوشته تان مرقوم فرموده اید:
«5- صفحه یی که در بازار موجود است همان اجرای « نماز» است نه « نیاز» و تا آن جایی که اطلاع دارم « نیاز» هیچ گاه به صفحه تبدیل نشد و سالِ 53 درشوی رنگارنگ و کاست برای اولین بارمنتشر شد. »
نوار کاست از سال 1354 وارد بازار ایران شد و تا سال 53 صفحه انتشار دهنده ی صدای خوانندگان بود ، ضمنا برنامه تلویزیونی رنگارنگ از آبان 1355 پخش آن از تلویزیون آغاز شد.
پس همانگونه که مشاهده می فرمایید سال ذکر شده از سوی شما اشتباه است.
در ضمن بدیهی است که ملودی ماهی خسته من پیش از همیشه غایب منتشر گشته چرا که شهیار کلامی تازه بر روی ملودی آن نوشته بود.
امیر عزیز
پیرامون نماز از داریوش سئوالی نپرسیده ام.

kiyaarash گفت...

حمید عزیز.چند روزی بود که در جریانات و مسایل مطرح شده نبودم.
اجرایی که از "ماهی خسته من" از آن صحبت کرده بودم همان اجرای سه صدایی است که البته این اجرا کوتاهتر از اجرایی است که فریدون به تنهایی خوانده.
اگر این اجرا را ندارید حتما بگویید تا برایتان میل کنم تا خودتان قضاوت کنید.
این اجرای سه نفره با صدای رامش(کیفیت اجرا چندان بالا نیست ولی شخصا گمان نمیکنم صدای خانم نلی باشد) آغاز شده و سپس فریدون و در نهایت نفر سومی که صدایش اصلا برایم آشنا نیست قسمت هایی را اجرا میکنند.
ضمنا به یاد ندارم که اعلام کرده باشم اجرای فریدون و رامش از "نماز" یکی باشد. من قبلا هم گفته بودم که این دو تنظیم کاملا متفاوت از یکدیگرند و تنظیم اجرای خانم رامش کلاسیک با همراهی سازهای بادی و آرشه ای است.
ضمنا خوشحال میشوم بدانم منظور از ترانه همسفر کدام ترانه است؟آیا منظور همان همسفری است که واروژان ساخته و گوگوش اجرا کرده؟ اگر داریوش در انتهای ترانه نماز آنرا اجرا کرده که قضیه نامفهوم تر می شود چرا که نماز مربوط به سال 51 و همسفر مربوط به 54 میباشد.

حمید گفت...

کیارش جان
منظور ، ترانه ی همسفر با صدای گوگوش نیست ، بلکه مقصود ترانه ای است که در سال 1375 با صدای خشایار اعتمادی منتشر گشت.
همسفر ای همسفر وقت سخته رفتنه
تکیه گاهه خستگیت سنگ سینه منه

آنگونه که ایرج جنتی عطایی روایت کرده این ترانه با ملودی بابک بیات برای صدای داریوش در نظر گرفته شده بود که این مهم اتفاق نیفتاد و پس از انقلاب بابک بیات آن را در دهه ی هفتاد به خشایار اعتمادی داد و البته ترانه هم با نام اکبر آزاد بیرون آمد.

حمید گفت...

جدیدترین نوشته ی من به نام"نیما یک دیوانه بود"در مجله اپیزود منتشر شد.
برای خوانش این مطلب به آدرس زیر مراجعه فرمایید:
www.episodemagazine.com

oldpatogh گفت...

موسیقــــی و ســـــینمای قبـــــــل از انقلاب در www.oldpatogh.blogfa.com

oldpatogh گفت...

موسیقــــی و ســـــینمای قبـــــــل از انقلاب در www.oldpatogh.blogfa.com

hatef گفت...

چند لحظه پیش به یغما گلرویی بهتر بگم یغما دورویی ایمیلی ارسال کردم پیرامون دروغ های شاخ دارشان در چند مجله یه خصوص گفت وگوی ایشون با مسعود امامی در مجله ترانه ماه!دوست داشتم این ایمیل رو با شما تقسیم کنم؛:سلام ودرود بر شما!
تنها دلیل درود من به شما سعی و کوشش شماست برای تولد کتاب مرا به خانه ام ببر!
نمیدونم پس شنیدن دنیای این روزای من چه بر شما رفت؟!
چندی پیش مجله ی ترانه ماه رو ورق میزدم و به گفت و گوی شما رسیدم.
ازتون سوال شده بود توی این چند سال کدوم ترانه رو شنیدید که دوست داشته باشید ترانه سرای اون باشید؟جواب جالبی دادید:من شاید ۱۰سال که کار خوب انچنانی نشنیدم!!دوباره ازتون سوال شده که کلا کدوم ترانه رو خوب میدونید؟جوابتون حیرت اوره:ساده شو ساده مثل همین ترانه....
در جواب شما نه دیگه صحبت از اون برنای سپید موست که دریایی از تعابیر ناب و سوژه های بکره نه صحبت از خواننده ایی که به شهادت خودتون ترانه رو با صدای اون شناختید!
یه خواهش!میشه اون متر و معیار تون رو به من هم بدید؟!همون متر و معیاری که در جایی بن بست.خاتون.کمکم کن.مرابه خانه ام ببر.سیاه پوشا.درخت.رازقی پرپر شد رو خدای ترانه میدونه ولی امروز حتی همون ترانه درخت هم که در همین ۱۰سال اخیر تولید شده رو جزء انچنانی ها نمیدونه!جالبه!
سوال اینجاست که اگر بمانی دنیای این روزای من رو با ابی کار میکرد و به جای جنتی عطایی با شهیار قنبری در البوم موسیقی و من همکاری میکرد باز هم ترانه ی محبوب شما همین چیزی بود که گفتید؟؟
چرا به جای این همه تلاش برای گفت و گو با ایرج جنتی عطایی که کتاب هم به انتخاب شمامرا به خانه ام ببر نام گرفته با قنبری یه گپ و گفت ننشستید و اسم کتاب رو به انتخاب خودتان خورشید بی حجاب نگذاشتید؟؟؟شاید هم اون زمان شماره ی ایشون رو نداشتید؟!
البته اقای قنبری هم گزینه ی مناسبی نیست چون ممکنه بعد هابا دوست ترانه سرای جوانتان در البومی همکاری کند!
به شخصه متوجه شدم که تنها هدف شما از تهیه ی کتاب مرا به خانه ام ببر فقط و فقط دست و پا کردن اسمی برای خودتان بود در این گود لاف منم منم که پر شده از خاله زنک بازیها!!!!

امیر گفت...

در یکی از برنامه‌های شبکه‌ی من و تو ویدئویی از یک فیلم قدیمی هندی پخش شد که آهنگ‌ش دقیقا مثل آهنگ غریب‌آشنا بود. در این شبکه موضع‌گیری‌ای نشد که اول آقای شماعی‌زاده آهنگ رو ساخته یا هندی‌ها؛ شما در این زمینه چیزی می‌دونید؟ آیا آهنگ غریب‌آشنا هم یک سرقت دیگر است؟

حمید گفت...

امیر عزیز
حسن شماعی زاده چند سال پیش در صحبتی اشاره داشت که ملودی غریب آشنای او تاکنون چند بار از سوی خوانندگان سرزمین های دیگر بازخوانی شده . در این که چه میزان این روایت صحیح است نیاز به کنکاش دارد!

فراز گفت...

نمی خوای بروز کنی؟

sepehr گفت...

سلام حمید جان ضمن خسته نباشی خدمت شما میخواستم نظرت رو درباره ی آلبوم جدید داریوش _انسان_ بدونم ممنون.

حمید گفت...

فراز جان
مطلبی آماده انتشار دارم که به زودی خواهید خواند.
سپهر عزیز
این آلبوم یک اثر بازخوانی شده است.به جز یک ترانه ، سایر ملودی ها را پیشتر با صدای آوازخوانان سنتی شنیده بودیم.لابد داریوش از کاور کردن چنین اثری فلسفه ی خاص خود را داشته. صدای داریوش یک صدای پاپ است نه سنتی ( تجربه ی چهل سال خواندن او در سبک پاپ موید این مسئله است)
تنظیم کارها و عدم استفاده از سازهای زنده نیز به باور من چندان قابل تحمل نیست .این آلبوم در حد نام داریوش نبود .

ناشناس گفت...

چو غبار شكسته در سر راهت نشسته ام
قدمي بر زمين گذار و مرا سرفراز كن

سلام سي پل به روز شد
ضمنن از وبلاگ ترانه هاي من بازديد فرماييد مشتاق شنيدن نقد ونظر ارزشمنتان هستم
www.msaffarian.blogfa.com
www.iakhchal.blogfa.com
www.30pol.blogfa.com

mojtaba mostafavi گفت...

فتنه احمدی‌نژاد. سلام، الان تازه متوجه شدم چرا در سالروز وفات امام خمینی ، حضرت امام خامنه‌ای فرمودند که خود امام خمینی بارها فرمودند اشتباه کردند و منظور ایشان از این حرف چه بود . با رفتار اخیر رئیس جمهور بالاخره روشن شده است که احمدی‌نژاد با دادن نتایج آرا دروغی انتخابات به امام خامنه‌ای، باعث شدند که حضرت امام خامنه‌ای در ملا عام اعلام کنند که حمایت از احمدی‌نژاد بعد از انتخابات، اشتباه بوده است. فتنه اصلی‌ زیر سر احمدی نژاد و خائنین امثال خودش بوده و هست.ای کاش دسته احمدی‌نژاد هم سر به خیابان بگذارند شخصاً ترتیب ایشان را هم از پشت بام خواهم داد. سرباز ولایت من هستم نه آن مشائی دزد.